بخشی از مقاله

چکیده

با توجه به بازگشت محصولات ازسوی مشتریان دریک زنجیره تأمین به دلیل نیاز به تعمیرات، بازیافت و... و نیز اثرگذاری این فرایند برمیزان سودآوری زنجیره، مفهوم زنجیرههای تأمین حلقه بسته، در سالهای اخیر بسیارمورد توجه قرارگرفته است. از سوی دیگر، عدم قطعیت ذاتی موجود در تقاضای مشتریان، مسئلهی مهمی است که به واسطه اثرات آن بر تصمیمات استراتژیکی، تاکتیکی وعملیاتی، باید در طراحی شبکههای زنجیره تأمین مورد توجه قرارگیرد. در این مقاله یک مدل برنامهریزی عدد صحیح غیرخطی برای طراحی یک زنجیره تأمینحلقهبسته چنددورهای و تکمحصولی با هدف حداکثرسازی سود زنجیره ارائه میگردد. درمسئلهی مورد نظر، یکپارچه-سازی محصولات در شرایط عدم قطعیت بکارگرفته شده است. نتایج حاصل از بکارگیری مدل نشان میدهند که مدل پیشنهادی ازکارایی مطلوب برخوردار میباشد و می توانیم از آن جهت افزایش اطمینان در مسائل با سطح تصمیمگیری استراتژیک مشابه استفاده نمود.

کلمات کلیدی: زنجیرهتأمینحلقه بسته، بهینهسازی ترکیبی استوار، تقاضا احتمالی، تک محصولی، چنددورهای.

-2 مقدمه

امروزه مزیتهای رقابتی، سازمانها را برآن داشته تا زنجیرههای تأمین را تنها در یک جهت مورد تحلیل و بررسی قرار ندهند، به این معنی که تنها مشتریان تحت تأثیر جریان مواد از سوی تأمین کنندگان و کارخانههای سازنده نیستند، بلکه تأمین کنندگان نیز بواسطه بازگشت محصولات از سوی مشتریان، تأثیرپذیر هستند که در این رابطه، زنجیرههای تأمین حلقه بستهٌ تعریف میشوند. در سالهای اخیر، زنجیرههای تأمین حلقه بسته توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب نموده و در بسیاری از پژوهشهای صورت گرفته، به منظور حداقل سازی هزینه ها،حداکثر سازی سودآوری،افزایش سطح پاسخگویی، بهبود اثرات زیست محیطی و ... این نوع از زنجیرهها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتهاند. در ادامه به تعدادی از این قبیل موضوعات بررسی شده اشاره میشود. از آنجا که در دنیا واقعی پیشبینی تمامی عوامل دخیل در تصمیمگیری امری تقریباً ناممکن است، عدم قطعیت نیز در بررسی زنجیرههای تأمین همواره محصولات و ایجاد امکاناتی جهت نگهداری محصولات دوباره تولید شده را در نظر گرفتند. موردتوجه قرار گرفته. دیویس - 1993 -

عوامل ایجاد عدم قطعیت در زنجیره را تاخیر و یا اشتباه در تحویل از سوی تأمین کنندگان و نیز پیش بینی غیر دقیق تقاضا میداند. [1] عامل مشابهی در زنجیرههای معکوس وجود دارد و آن عبارت است از نرخ بازگشت غیرقطعی محصولات از سوی مشتریان. امین و ژنگ - 2013 - در مدل خود با هدف حداقلسازی هزینهها با ایجاد یک مدل چند هدفه به تعیین تعداد و مکان واحدهای تولید و جمعآوری و نیز تعداد و نوع محصولات آنها پرداختهاند.[2] همچنین آنها در مدل خود عوامل محیطی و تکنولوژی پاک را وارد کردند. در این پژوهش جهت حل مدل، از دو روش مجموع وزندهی شده و نیز محدودیتها استفاده میشود و این نتیجه بدست میآید که روش محدودیتها میتواند به جوابهای کاراتری برسد. همچنین مدل با برنامهریزی تصادفی و برپایه سناریو توسعه پیدا میکند تا از این طریق، عوامل عدم قطعیتی از قبیل نرخ غیرقطعی تقاضا و بازگشت را در شکلدهی زنجیرهها وارد نماید.

خایارامن و همکاران - 1999 - در یک زنجیره تأمین معکوس با هدف تعیین تعداد محصولات دوباره تولیدی به ارائه یک مدل برنامهریزی عدد صحیح مختلط پرداختند. آنها در ارتباط با تصمیمگیری خود، جابجایی، بازتولید یک مجموعه ازفلشیمن و همکاران - 2001 - با برنامهریزی عدد صحیح مختلط یک زنجیره رو به جلو را به یک سیستم زنجیره تأمین معکوس توسعه دادند و در آن به بررسی تفاوتها پرداختند، آنها در پژوهش خود اثرات ناشی از بازگشت محصولات را بر زنجیره تحلیل کردند.[3] مدل کمی کریک و همکاران - 2003 - هم مربوط به تصمیمگیری پیرامون طراحی ساختار محصول و هم طراحی ساختار زنجیره میشد.آنها علاوه بر حداقل نمودن هزینههای زنجیره حلقه بسته، حداقلسازی انرژی به کار رفته در آن

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید