بخشی از مقاله

چکیده

فروغ فرخزاد، شاعر برجسته ادبیات معاصر از اولین شاعران زن ایرانی است که مرد را محور اندیشههای شعریاش قرار داده است. در این مقاله ابعاد وجودی مرد، چهره متنوع مرد در اجتماع، زندگی و اندیشه شعری فرخزاد، قضاوت و احساسات فرخزاد به عنوان یک شاعر زن نسبت به مرد مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان میدهد مردان در اندیشه زنانه فرخزاد حضور پررنگ دارند. در دو دوره شعری او مهمترین احساسات شاعرانهاش درباره مرد است.

مهمترین چهره از مرد در دیوان او »معشوقگی مرد« است که در آن مرد به عنوان معشوق یا عاشق در زندگی شاعر و اجتماع ظاهر شده است، اغلب عشق او غریزی است و در نهایت باعث بدبینی شاعر به مردان میشود اما در موارد اندکی معشوقه یا عاشق متعالی است که باعث نجات و تعالی روحی شاعر است. در شعرهای اجتماعی مرد به عنوان یک فرد هوسران، بیاراده، مضمحل و یأس زده در اجتماع ظاهر شده است اما در چند مورد نیز به عنوان منجی از او یاد کرده است که در آن مرد در نقش ناجی شاعر در زندگی و گاه در نقش نجات دهنده اجتماع ظاهر شده است

مقدمه

اگر به ادبیات ایران نگاه آگاهانه بیندازیم نقش و حضور مرد را به عنوان موجود برتر در اشعار شاعران خواهیم دید و اگر به دنبال بیان و بررسی حضور مرد در ادبیات ایران باشیم مسلماً یافتههای با بهایی به دست خواهیم آورد اما از آنجا که شاعران ایران به جز عدد انگشت شماری تماماً مرد بوده اند و از آنجاکه قدرت سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه همواره بر مرد سالاری چرخیده است نیازی به این موضوع که میشود حضور و چهره یک مرد را در شعر شاعری بررسی کرد احساس نشده است و اگر هم بررسی شود به خوبی بررسی نقش زن مطلب یافت نخواهد شد اما سیمای زن بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفته است.

حاصل این بررسی نشان می دهد که زن چیزی جز کنیز، معشوقه و مادر نیست و حضور اجتماعی چندانی ندارد، به طور کلی با استناد به تحقیقات باید گفت »زن در تاریخ همواره با ظلم و تبعیضهای زیادی از جانب مردان رو به رو بوده است اگرچه پیشوایان و راهنمایان اقوام ملل با پیشرفت تاریخ و بسط تمدن در هر عصر و زمانی خواستهاند از سختی و فشار مرد بر زن بخواهند و تا حدی نیز کاستهاند با این همه زن در بیشتر دورههای تاریخی همچنان کنیز و اسیر مرد بود - «آرین پور،1382، ج - 3:3 چون جامعه ایران نیز همواره در طول تاریخ یک جامعه مرد سالار بوده است بررسی چهره مرد در شعر مورد توجه قرار نگرفته است. اما با وقوع مشروطه و پدیده شعر نو در ایران که ره آورد مواجهه با امواج نیرومند مدرنیته بود.

تغییر و تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موجب تغییر فکر و نحوه زندگی و در نتیجه تغییر بینش و زبان و بیان شد از جمله این تحولات این بود که نوع نگاه جامعه مرد سالار به زن تغییر کرد و مسائلی مثل علم آموزی زنان، آزادی و حضور اجتماعی داشتن زن مورد توجه قرار گرفت بسیاری از شاعران نیز اشعارشان را به بیان تساوی حقوق زن و مرد و آزادی و تربیت زن اختصاص دادند - همان: - 2 در چنین جامعه ای با تحولات گسترده، شاعر نیز چون دیگر انسانها رویدادهای خوب و بد، زشت و زیبا، تلخ و شیرین و... اطراف خود را دید و گاه بر اثر انطباق یا عدم انطباق کیفیت های دیده شده با حس و حال درونی خود نسبت به آنها واکنش نشان دادمسلماً. عینیترین و شگرف ترین واکنش قابل مشاهده شاعر به پدیده ها و حالات وارد شده به اندرون خود، شعر اوست.

در ادبیات معاصر نیز که شعر با زندگی اجتماعی و سیاسی شاعر پیوند عمیقی یافته است، شاعران به شدت از رویدادها تأثیر پذیرفته اند و تأثرشان را در شعر منعکس کردهاند یکی از این رویدادها حضور مرد در اجتماع است که مخصوصاً در نگاه شاعران زن موجب واکنش شده است. از کسانی که نسبت به چهره مرد در شعر ایران واکنش نشان داد، فروغ فرخزاد بود، با نگاه به شعر او چهره واقعی مرد ایرانی در ادبیات معاصر نمایان می شود. فرخزاد از همان آغاز شاعری به حضور مردان در جامعه واکنش نشان میدهد او با روح لطیف یک زن وارد جامعه شعری میشود اما در اولین قدم همه چیز را بر علیه زن میبیند و به مقابله با جامعه مردسالاری میرود، در اجتماع مرد سالار، یک سنتشکن فرهنگی است که یک تنه در برابر سنت هزار ساله میایستد.

نمونه یک زن عاصی و سرکش است که نمیخواهد به زندگی عادی و مظلومانه زن ایرانی راضی شود، از قوانینی که در جامعه بر ضد زنان پایهریزی شده است گلهمند است، به گفته براهنی: »فرخزاد انفجار عقده دردناک و به تنگ آمده سکوت زن ایرانی است. - «براهنی، - 1371:1062 دفترهای اسیر، دیوار و عصیان، گویای طغیان او علیه جامعه مردسالاری است. خود او میگوید: »آرزوی من آزادی زنان ایرانی و تساوی حقوق آنها با مردان می باشد.

من به رنج هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتیهای مردان میبرند کاملاً واقفم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم - .«کراچی، - 38 :1383فرخزاد در اعتراض به چنین جامعهای مثل مردان معشوقه می-گیرد، به توصیف عشق جسمانی میپردازد شعری مثل »گناه« مینویسد شعری که هیچ شاعر زنی در ایران تا آن موقع نسروده بود مثلاً در شعر پروین اعتصامی حتی یک وصف عاشقانه از معشوق نیست اما فرخزاد با جرأت و جسارت روی تابوهای اجدادی جامعه مردسالار قدم میگذارد و از هیچ کس و هیچ چیز نمیهراسد.

زنی پرتلاطم و پراحساس است که با روحیهای سرکش و مقاوم البته سرشار از لطافتی زنانه در جامعه مردسالار یک معشوق مرد را میستاید، در دوره دوم شعری نیز که به پختگی اندیشه میرسد علاوه بر معشوقه بودن مرد، حضور اجتماعی او را مورد توجه قرار میدهد و چهره اجتماعی مرد را ترسیم میکند. در این ترسیم مرد یک حضور منفی دارد، برای جامعه کاری نمیکند، به یأس فرو رفته و در انتظار سرنوشت محتوم است. اما در چند مورد مرد را با ویژگی های مثبت میستاید زمانی که معشوق برتر است و باعث آرامش شاعر میشود و زمانی که نقش نجاتدهنده را دارد. در این مقاله نگاه فرخزاد به مرد در جامعه در دو دوره شعریاش بررسی می شود و با بیان شواهدی از شعرش چهرههای متفاوت مرد در اندیشه فرخزاد مشخص میگردد.

-1 فروغ فرخزاد و شعر زنانه

شعر فرخزاد ساده و روان و دل نشین، تر و تازه است و دارای عاطفه گیرایی است که خواننده را با خود همراه می کند. مخصوصاً در دوره دوم تحول از گرایش نفسانی به مرحلهای از درک فلسفی و اجتماعی است که تجربیات و تأثرات عام را از زندگی و محیط پراز اضطراب و لرزان بیرون در دامن تصویر تازه شعری میریزد، در این دوره به گفته شفیعی کدکنی »فروغ نمایشگر روشن فکر آوانگارد و پیشرو طراز اول ادبیات دهه چهل پنجاه سال اخیر است؛ با همه خصلت هایی که یک روشن فکر دارد، با همه نقاط مثبت و منفی، همه چیز در شعر فروغ لرزان است. او هیچ وقت نمی گوید مضطربم بلکه او اضطراب را شعر هایش نشان می دهد - .

«شفیعی کدکنی، - 1383:70در کل، شعر فروغ در حد تحول خویش نموداری است از آرزوی رابطه بی واسطه در کل زندگی و بیان اینکه برقراری چنین رابطهای امکان پذیر است میتوان آن را درک و تصور کرد و حتی بدان تحقق بخشید. - مختاری، - 1371:559 شعر او به دو دوره تقسیم می شود، دوره اول از آغاز شاعری تا دهه سی را در بر میگیرد که شامل سه دفتر »اسیر«، »دیوار « و»عصیان« است، در این دوره فرخزاد هنوز به پختگی شعری دست نیافته است. دوره دوم، دهه سی و چهل را دربر می-گیرد، این دوره، دورهای است که او به شعریت شعر دست مییابد و یک شاعر برجسته میشود، حاصل شاعری او در این دوره دفترهای »تولدی دیگر« و »ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد« است.

حقوقی درباره دورههای متفاوت شعر او میگوید: »فروغ فرخزاد یک چهره دارد با دو نیم رخ، نیم رخی که آینه چهره شاعر اسیر، دیوار وعصیان است و نیم رخی که آینه چهره شاعر تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است و هر دو - نیم رخ - نماینده ذهنیات درونی زنی صمیمی و اصیل است که در هر دو دوره شعر خود بی هیچ تنوع و به عبارات دیگر بی هیچ موضوع از پیش اندیشیده و مشخص، تنها حرفهای ویژه و مختص خود را می زند و فقط به تبین و تصویر خود و موقعیت خود میپردازد و در حقیقت شعرهایش بازتاب حس و عاطفه ها و اندیشه های او به زبان ویژه اوست - .«حقوقی،. - 12 :1383 با نگاه کلی به شعر او باید گفت، شعر فروغ قبل از هر چیز یک شعر زنانه است، او با برخورداری از همه خصلتهای زنانه، نخست روح لطیف زن بودن را در شعر متداول کرد و آنگاه شعرش از حس زنانگی سرشار شد، باید گفت: » نگاه او به زندگی نگاهی دیگر بود.

آزاد و عمیق و مستقل تا آنجا که در میان شاعران معاصر خاصه پیروان نیما اگر نگوییم بی مانند دست کم تا امروز کم نظیر و مشخص باقی مانده است - «یاحقی، - 115 :1384 نگاهش از نگاه شاعران هم دوره اش متفاوت است. او از همان آغاز، زندگی شخصی خود را در شعر بیان می کند. با خواندن شعر های او به راحتی می توان بدون خواندن زندگی نامهاش، زندگیش را از لا به لای شعر هایش بیرون کشید. به عبارتی دیگر»شعر او خود زندگی نامه استاین. منِ فروغ است که همواره محور شعر او بوده است و اغلب شعر هایش بر اساس آن شکل می گیرد - .«نیک بخت، - 1373:67

-2 تحلیل

1-2 مرد به عنوان معشوقه و عاشق

مهمترین حضور مرد در شعر فرخزاد به عنوان معشوق و عاشق است، این چهره مهمترین چهره مرد ایرانی در شعر اوست که در سرودههای عاشقانهاش جلوه کرده است اما نگاه شاعر به عاشق یا معشوقه مرد در دوره اول و دوم شاعریاش متفاوت است. در ابتدا مرد معشوق است و شاعر او را با یک عشق غریزی میستاید، عشق، غریزی حاصل تمایلات روحی و روانی و جسمانی شاعر است. حقوقی، درباره عشق دوره اول او چنین می نویسد: » شب و عشق، شب برادر و عشق خواهر هوس. که هر کدام در محدوده لغوی یک بعدی خود در همه دیوانهای رمانتیک آن روزگار دیده می شود شبی مثل همه شبها که در چشم شاعر همچنان که در چشم دیگر مردم به تناوب می رود و باز میآید و اگر ابری است، اندوه زا و اگر مهتابی است، شادی افزاست ونیز عشقی که در دل شاعر، همچنان که در دل مردم به تصادف خاموش میشود و باز می تابد و اگر همراه با امید و وصل و وفاست شادی افزاست و اگر همراه با بیم هجر و جفاست غم انگیز است - .«حقوقی مسئله اصلی زندگی او عشق است. زندگی در این دوره در تعبیر او یعنی بودن با معشوق مرد:

دانی از زندگی چه می خواهم / من تو باشم تو پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود / بار دیگر تو بار دیگر تو.

- فرخزاد، - 1382:25

اما فرخزاد خیلی زود قربانی بزرگ عشق زمینی و دلبستگی به جنس مذکر میشود که حاصلش جز حسرت و ناامیدی نیست بعد ازآن با نگاه و احساس بسیار منفی و پرخاشگرانه و توام با حسرت و ناامیدی نسبت به مردان شعر می سراید و در سراسر شعرش سعی دارد چهره منفی مرد را توصیف کند. او که با روح کمالجویانه خود سخن از عشق به یک مرد را بی پروا بیان کرد یقیناً اگر در مقابل احساسش، معشوقی متعالی وجود داشت شعر او دیگر طعم یأس نمی داد اما شکست در زندگی شخصی و شرایط مرد سالاری جامعه، او را بسیار بدبین میکند و شاعر همواره تا آخر عمر این بدبینی را در شعرش نمایان می سازد، در این دوره چهره مرد فقط به عنوان معشوق و عاشق شاعر ظاهر می شود که مهمترین مشخصه های او عبارتند از:

بی وفایی:

بی وفا بودن مرد مضمون بسیاری از اشعار این دوره است. حدود 40 قطعه در مورد بی وفایی مرد سروده شده است از جمله شعرهای؛ آئینه شکست - - 51، چشم به راه - - 48، خسته - - 52، ای ستاره ها - - 70،حلقه - - 72، صبر سنگ - - 76،قصه ای در شب - - 121، از راه دور - - 169 ، ستیزه - . - 131 فرخزاد به خواننده شعرش توصیه می کند که از مرد وفایی نجوید زیرا او معنی عشق را درک نمی کند و وفا ندارد:

ای زن که دلی پر از صفا داری /از مرد وفا مجو، مجو هرگز او معنی عشق را نمی داند /راز دل خود به او مگو هرگز

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید