بخشی از مقاله
چکیده
رنگ از نخستین دورهی زندگی بشر کاربرد و اهمیت داشته و دارد. هر رنگ، معانی و مفاهیم بسیاری را در پشت خود میگنجاند؛ از این روی افراد به ویژه شاعران در انتقال مفاهیم خود از آن بهرههای بسیار برده اند. کاربرد رنگ در شعر شاعران معاصر، دیگر تنها برای پر کردن وزن و رنگ آمیزی تصاویر نیست، بلکه شکلی مفهومی تر پیدا کرده است.
این پژوهش به تحلیل کاربرد رنگ در شعر پروین اعتصامی، سیمین به بهانی و فروغ فرخزاد میپردازد تا نشان دهد که کاربرد رنگهای اصلی و فرعی در شعر این سه شاعر چگونه است و چه بسامدی دارد و براساس دو نظریه روانشناسی یانگ هلمهولتس - سه فامی - ، ایوالد هرینگ - رنگهای متضاد - چگونه تحلیل میشود؟ در پایان با توجه به اصلی که در روانشناسی ادراک قیافه شناسانه گفته میشود نیز به رنگهای به کار برده شده در شعر این سه شاعر توجه شده است. نتایج بررسیها نشان میدهد طبق نظریهی سهفامی و رنگهای متضاد هر سه شاعر، رنگ سیاه و قرمز را در اشعار خود بیشتر به کار بردهاند. شاید درصد بالای این دو رنگ بازتابی از دوره و شرایط زندگی شخصی این سه شاعر است.
واژگان کلیدی: رنگ، پروین، سیمین،فروغ، رنگهای متضاد، سه فامی.
مقدمه
برای نخستین باردر قرن هفدهم ، اسحاق نیوتون به توصیف و تجزیهی نور پرداخت. او با انجام آزمایشهایی متوجه شد که منشور، اشعهی نور خورشید را به دست های از باریکههای رنگی تبدیل میکند که طیف کاملی از رنگها را پدید میآورد که بعدها رنگین کمان خوانده شد . او ثابت کرد که نور سفید به کمک منشور، ترکیبی از اشعه های مختلف نوری به وجود میآورد که به هفت رنگ اصلی تجزیه میشود. این رنگها عبارتند از : قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی، بنفش هر رنگ با سه صفت فام، درخشندگی و اشباع توصیف میشود.
فام صفتی است که جایگاه یک رنگ را در بین همهی رنگها مشخص میکند و ما به آن رنگ میگوییم هنگامی که از رنگ چیزی صحبت میکنید در واقع دربارهی فام آن سخن میگویید قرمز، سبز، آبی، زرد و ترکیبهای حاصل از این رنگها، فام نامیده میشود. دومین صفت، درخشندگی است که درجهی نسبی تیرگی و روشنی رنگ را مشخص میکند. در بین رنگها، سفید بیشترین و سیاه کمترین درخشندگی را دارد. اشباع، سومین صفت رنگ است که میزان رنگ را تعیین می کند که با اندازهی روشنی و تاریکی رنگ نیز در ارتباط است.
هر گاه رنگها با سیاه یا سفید ترکیب شوند، درجهی خالصی آنها کمتر میشود یا به عبارتی از حالت اشباع خارج میشوند. برای مثال ارغوانی که ترکیبی از رنگ قرمز و آبی است، رنگی اشباع محسوب میشود ولی صورتی که حاصل ترکیب سفید با قرمز است اشباع نشده به حساب میآید - همان - . رنگها به دو دستهی اصلی و فرعی تقسیم میشوند. رنگ اصلی، رنگی است که بهطور مستقل وجود دارد و نمیتوان آن را از ترکیب رنگهای دیگر ساخت.
رنگهای اصلی دو نوع هستند: رنگ اصلی نور و رنگ اصلی نقاشی. زرد، آبی و قرمز رنگهای اصلی نقاشی و رنگهای اصلی نور، سبز، آبی و قرمز هستند. اما رنگهای فرعی به رنگهایی گفته میشود که از ترکیب حداقل دو رنگ اصلی به وجود میآیند. مانند نارنجی، بنفش، صورتی و ... .
پیشینه پژوهش
پژوهشگران بسیاری کاربرد رنگ در آثار شاعران و نویسندگان مختلف را بررسی و تحلیل کرده-اند. معرفی جزء به جزء آنها در این مجال اندک نمیگنجد؛ بررسی حدود بیست و چهار عنوان پژوهش درباره کاربرد رنگ در اشعار فارسی نشان داد که نخست آن که تمام موارد در قالب مقاله ارایه شده است. دوم؛ شانزده مورد به بررسی رنگ در اشعار کلاسیک پرداخته است که ارتباط مستقیم با موضوع مقاله حاضر ندارد. سوم هشت مورد رنگ در شعر معاصر ارایه گردیه است که تنها در یک مورد به شعر فروغ پرداخته است و در هیچ یک از پژوهش ها سخن از پروین و سیمین نرفته است.
از جمله: »نگاهی تحلیلی به کارکرد رنگ در شعر. سرشک مسعود روحانی و محمد عنایتی قادیکلایی، روانشناسی رنگ در مجموعه اشعار نیما - بر اساس روانشناسی رنگ ماکس لوشر - « دکتر مهین پناهی، روانشناسی رنگ در اشعار سهراب سپهری سید علی قاسم زاده ودکتر ناصر نیکو بخت، تحلیل رنگ در سرودههای سهراب سپهری دکتر کاووس حسن لی و مصطفی صدیقی، رنگ و حس آمیزی در شعر معاصر دکتر علی سرور یعقوبی، زمینه های نمادین رنگ در شعر معاصر - با تکیه و تاکید بر اشعار نیما، سپهری و موسوی گرمارودی دکتر ناصر نیکوبخت و سید علی قاسمزاده خواندن رنگها، تحلیل رنگ در شعر نو دکتر کاووس حسن لی و مصطفی صدیقی،کاربرد نظریه روانشناسی رنگ ماکس لوشر در نقد و تحلیل شعر فروغ فرخزاد دکتر مهیار علوی مقدم و سوسن پور شهرام.
پس، بررسی کاربرد رنگ در شعر این سه شاعر مقایسهای تازه است و نکته مهم تر این است که نود درصد مقالات ذکر شده، بنا را بر پایه روانشناسی ماکس لوشر نهاده-اند که شاید اساس علمی آن مورد تردید باشد ولی در مقاله حاضر روش کار بر اساس دو نظریه سه فامی و رنگهای متضاد نهاده شده است.
نظریه اول: نظریه دید رنگ یانگ - هلمهولتس - سه فامی - این نظریه در سال 1807 توسط توماس یانگ ارائه شد و پنجاه سال بعد هرمان هلمهولتس نظریه-ی یانگ را گسترش داد. طبق این نظریه هر فرد اگر چه رنگهای مختلفی را میشناسد، تنها سه حسگر رنگ در مغز خود دارد که مخروط نامیده میشود. هر یک از این مخروطها به طول موجهای مختلفی حساساند. اما به سه طول موج بیشترین حساسیت را نشان میدهند که عبارتند از طول موج کوتاه - رنگ آبی - ، طول موج متوسط - رنگ سبز و زرد - و طول موج بلند - رنگ قرمز - . فعالیت این سه مخروط با هم، احساس رنگ را در فرد ایجاد میکند.
طول موجهای مختلف هر سهی این مخروطها را تحریک میکند. نظریهی سهفامی بر این پایه استوار است که »کیفیت رنگ به صورت طرحی از فعالیت در سه گیرنده رمزگردانی میشود، نه آن که فعالیت گیرنده خاصی، رنگ معینی را رمزگردانی کند نظریهی سهفامی، سه اصل در مورد دید رنگ دارد: -1 ما توانایی دریافت و تشخیص طول موجهای مختلفی از نور را داریم. -2 از آن جا که مخروطها به سه طول موج حساسترند، واقعیت قانون سه رنگ اصلی بر ما آشکار می-گردد.
تغییر در این طول موجها رنگهای ما بین این سه رنگ اصلی را به وجود میآورد و هر سه حس گر را به فعالیت وا میدارد. -3 کسانی که قادر به دیدن همهی رنگها نیستند، در واقع فاقد یکی از این حسگرهای حساس به طول موجهای خاص هستند بنابراین رنگ-های قرمز، آبی، زرد و سبز اصلی و بقیهی رنگها ترکیبی هستند زیرا »میتوان همتای هر رنگی را با آمیزش رنگهایی به طول موجهای دور از هم به وجود آورد همان. طبق این نظریه میزان به کارگیری رنگهای اصلی و رنگهای ترکیبی در شعر هر شاعر - پروین، سیمین، فروغ - بررسی خواهد شد.