بخشی از مقاله

چکیده

در چارچوب نقشگرایانه رقیه حسن - 1989 - برای بررسی معنایی متون ادبی بهویژه شعر، ساختار زبانی نقش مهمی را ایفا میکند. شاعر با بهرهگیری از تکنیکهایی متعددی چون تکرار، تقابل و استفاده از ساختهای موازی و... ساختار شعر را در خدمت القای معنای کلّی موردنظر خود درمیآورد. پژوهش حاضر با تأسی از شاخصهای موردنظر حسن، به تجزیهوتحلیل شعر زیبای »آن روزها« از مجموعه »تولدی دیگر« شاعر نامدار معاصر، فروغ فرخزاد، پرداخته است تا بار دیگر قدرت هنر کلامی فروغ را در چارچوب یک نظریه نقش گرایانه به تصویر بکشد.

نتایج نشان داد که فروغ از تمامی شاخصهای موردنظر حسن - 1989 - بهجز وجه افعال برای القای معنای موردنظر خود در این شعر بهره گرفته است. فروغ با تکرار یک بند »آن روزها رفتند« و استفاده پیدرپی از زمان گذشته فعل و فرایندهای رایج مادی و رابطهای درصدد القای اندوه گذشت زمان و پایان روزهای خوب گذشته است و با استفاده از ساختهای موازی و بهکارگیری سازههای مشابه به توصیف آن روزها میپردازد و در خواننده احساس لذت توأم با اندوه به وجود میآورد.

-1 مقدمه:

در بررسی معنایی متون ادبی بهویژه شعر، ساختار زبانی نقش مهمی را ایفا میکند. شاعر با بهرهگیری از تکنیکهایی متعددی چون تکرار، تقابل و استفاده از ساختهای موازی و... ساختار شعر را در خدمت القای معنایکلّی مورد نظر خود در میآورد. در بررسی متون ادبی و هنر کلامی در واقع چنین نیست که هنر یک پدیده جدا باشد که به وسیله زبان بیان شده باشد. بلکه آنچه باعث بوجود آمدن هنر میشود نحوه عملکرد زبان در متن است - حسن، 1989، . - 91

در چارچوب نقش گرایانه هلیدی - - 1973 چون ادبیات از زبان پدید می آید، تحلیل کلامی در متن اهمیت ویژه ای دارد. رقیه حسن - 1989 - با بهره گیری از این چارچوب فکری در کتاب "زبان شناسی، زبان و هنرکلامی" به تحلیل معنایی شعر "بیوه مردی در روستا" از مورای 1 شاعر معاصر استرالیایی، می پردازد. وی ابیات این شعر را از لحاظ آوایی، واژگانی و ساختاری یعنی به لحاظ وجه، گذرایی، ساختار اطلاعاتی و ساختار موضوعی، مورد بررسی قرار می دهد. واحد تحلیل از نظر حسن "بند" است و پس از تحلیل هر یک از این سطوح ساختار هنر کلامی را در هر بند به تصویر می کشد.

رقیه حسن - همان - فایده تحلیل یک شعر یا یک داستان منفرد را در این می داند که میتواند چارچوبی برای تحلیل یک گونه - ژانر - ادبی ارائه کند. به اعتقاد وی بدون نظریه ادبی درک ما از اثر ادبی فردی است اما وقتی به نظریه مجهز میشویم، نظریه سبب میشود که ما این درک را با دیگران سهیم شویم. تحلیل چندین اثر ادبی به طور منفرد به ما قدرت پیش بینی نخواهد داد اما در مقابل تحلیل اثر ادبی در چارچوب نظری این قدرت را به خواننده اعطا می کند.

پژوهش حاضر با تأسی از شاخص های مورد نظر حسن به تجزیه و تحلیل شعر زیبای "آن روزها" از مجموعه "تولدی دیگر" شاعر نامدار معاصر، فروغ فرخزاد، پرداخته است تا شاید باردیگر قدرت هنر کلامی فروغ را در چارچوب یک نظریه نقش گرایانه به تصویر بکشد و نشان دهد که فروغ از کدام چینشهای کلامی در راستای خلق این اثری هنری بهره گرفته است. دلیل انتخاب این شعر برای تحلیل این است که شعر "آن روزها" شعری مملو از تشبیهها و تصویرهای زیبا و گاه قطعهای کاملاً تصویری است.

این شعر برخورد فطرت لطیف شاعر را با محیط و اشیا و مظاهر گوناگون حیات، به تصویر می کشاند. در شعر "آن روزها"نحوه دید و برداشت و پرش تخیّل و طرز تعبیر شاعرانه است و پیداست که نگرنده و گوینده شاعری است که هر چیز را با نظر خاص خود برانداز میکند و حاصل دریافت ذهنی او تجربه عاطفی و صور خیال که در خاطرش جان میگیرد هم دارای ماهیت شعری است، هم از آن اوست و با دیگران فرق دارد. در شعر "آن روزها"، روزهای خوب، روزهای سالم و سرشار، آسمانهای پر از پولک، شاخساران پر از گیلاس، کوچههای گیج از عطر اقاقیها... همه و همه نمودار امید، شور و نشاط و حرکتی است که در گذشته وجود داشته و اینک آن روزها رفتهاند و دیگر اثری از آن همه شور و نشاط نیست.

در این شعر نکته قابل ملاحظه، استقلال دید و تجربه شخصی شاعر است و کوشش برای دستیابی به زبانی زنده و روان و متناسب با آنچه شاعر در ضمیر دارد. ابداع مضامین تازه و خلق تصویرهای بدیع و اشیا و محیط اطراف و همه مظاهر مادی و معنوی حیات را با دیدی متفاوت نگریستن و مشهودات و دریافتهای خود را به پرده شعر کشیدن از ویژگیهای زیبای شعر فروغ است. شعر "آن روزها"ساده و روان و دلنشین و تر و تازه است و شاعر به برکت خلاقیت تخیّل هر لحظه خواننده را با ارائه وصفی دیگر و تصویری تازهتر مجذوب میکند و به دنبال خود میکشد.

-2 مبنای نظری و پیشینه پژوهش:

رقیه حسن - 1989، - 94 در پاسخ به این سوال که زبان چگونه در آفرینش ادبی نقش دارد، مفهوم برجسته سازی1 را مطرح می کند. البته مفهوم برجسته سازی اولین بار توسط زبان شناسان مکتب پراگ و به خصوص موکاروفسکی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. برجسته سازی نوعی تقابل با هنجارهای موجود در متن است. موکاروفسکی برجسته سازی را عامل تمایز زبان شعر و زبان معیار می داند. - هالیدی، 1973، - 112

برجسته سازی همیشه در یک زمینه ثابت انجام میشود که به عقیده حسن بدون وجود این زمینه برجسته سازی غیرممکن است. این زمینه که موکاروفسکی آن را خود کارشدگی2 نامید. کیفیت خوکار چند الگو است که بر اثر ترتیب متنی الگوها به وجود می آید. حسن معتقد است که در برجسته سازی، علاوه بر عنصر برجسته سازی شده، آنچه این عنصر در برابر آن برجسته شده نیز مورد توجه قرار میگیرد. یعنی برجسته سازی بر جنبه خودکاری متن نیز تاثیر می گذارد. در فهم یک متن، هم عناصر برجسته سازی شده مهم هستند و هم تقابلی که بین آنها و زمینه ایجاد شده است. پایداری، ویژگی مهم فرآیند برجسته سازی است. در این فرآیند دو نوع پایداری وجود دارد که عبارتند از:

الف - پایداری جهت معنایی، بدان معنا که الگوهای برجسته سازی شده مختلف در متن همگی رو به سوی یک معنی داشته باشند و به یک معنای کلی اشاره کنند.

ب - پایداری موقعیت متنی، یعنی الگوهای برجسته شده تمایل دارند در جایگاههایی قرار گیرند که به لحاظ متنی مهم هستند. برجسته سازی در صورتی مهم است که یک نتیجه معنایی به دنبال داشته باشد. طرح بندی الگوها و شیوه استفاده از آنها باعث خلق هنر کلامی میشود و این دلیل مهمی برای اثبات مرکزیت زبان در هنر کلامی است.3 به نظر هلیدی تنها برجستگی هایی که انگیخته باشند، برجسته سازی محسوب میشوند. او معتقد است برجسته سازی واقعی از عناصری که تنها به دلیل بسامدشان برجسته شده اند در صورتی مشخص میشود که بتوانیم الگوهای زبانی را با نقشهای زیر ساختی زبان مرتبط کنیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید