بخشی از مقاله

چکیده

در زیبا شناسی جدید توجه به شکل ظاهری شعر صرفاً برای بیان زیباییهای هنری آن کافی به نظر نمیرسد، به همین دلیل نوعی گرایش تطبیقی برای بررسی تأثر ذوقی و شخصی شاعر از محیط اجتماعی شکل میگیرد که شناخت آثار ادبی را بر مبنای تحقیق روان شناختی و جامعهشناختی ادبی استوار میسازد. از این رو دقت نظر در میزان بسامد واژگان رنگین در آثار شاعران میتواند ما را به بسیاری از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شاعر و همچنین لایههای زیرین جهانبینی او رهنمون سازد.

در پژوهش حاضر برآن شدیم تا با شیوه توصیفی - تحلیلی، فرم حسی رنگ را در شعر فروغ فرخزاد بررسی کنم و به دلیل ساخت ترکیب های بدیع در حوزه رنگها اهمیت آن را در واژه شناسی یادآور شویم. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می- دهند که فروغ با خلق نمادهای نو و ترکیبسازیهای بدیع در حوزه رنگها این توانایی را داراست که به شکل زیبایی سخن را بپروراند. فروغ از جمله شاعرانی است که از طیف رنگهای گوناگون استفاده کردهاست اما تصاویر شاعرانهای که با استفاده از رنگ سیاه به ویژه در مجموعه» اسیر« میسازد در مقایسه با رنگهای دیگر قابل توجه است.

.1 مقدمه

اثر ادبی، شیئی زیبا شناختی است؛ زیرا از ابتدا سایر کارکردهای ارتباطی را کنار گذاشته یا به حال تعلیق درمیآورد و خوانندگان را بهتفکّر درباره رابطه فرم و محتوا مشغول میکند - کالر، - 47 :1385 آنچه برای هنرمند اهمیت دارد این نیست که نظریهای خاص را بیان کند یا اندیشهای را پرورش دهد، بلکه مهم آن است که اثر هنری تأثیری کلی و واحد بر خواننده بگذارد. در بین انواع هنر، شعر هنری کلامی است و به لحاظ آن که در قالب زبان ارائه میشود خیلی بیشتر از هنرهای دیگر با مخاطب پیوند برقرار میکند.

شعر در صورتی که برخوردار از زیبایی باشد میتواند مخاطب را به اقناع درونی برساند. ادگار آلن پو، دربارهی شعر و زیبایی آن میگوید : » شاعر با نیک و بد و یا حقیقی بودن کاری ندارد سر و کارش فقط با زیبایی است وظیفهی نخستین او رسیدن به زیبایی برین است که زیبایی این جهانی جلوهای از آن است. « - پورنامداریان، . - 200 :1381 درحوزه نقد شعر دو مبحث عمده به شناخت زیباییهای شعری میپردازد. به طور سنتی، در علم معانی، بیان و بدیع زیبای های ادبی از قبیل تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز و نیز وزن و قافیه بررسی میشود. در دوره متأخر، پیروان مکتب زیبای شناسی"1 پارناس "براساس شعار'' هنر برای هنر " بر این عقیده بودند که هنر در ذات خودلذّتبخش است و نیاز به بیان مقصودی جز خودش ندارد - ایبرمز، . - :50 :1387 اما این امر که زیبایی چگونه پدید میآید و منتقد با چه معیارهایی باید به ارزیابی آن بپردازد، از مواردی است که کمتر به آن پرداختهاند.

این مقاله برآن است تا با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد میان رشتهای و بهرهگیری از آموزههای روان شناسی و جامعه شناسی ادبی، فرم حسی رنگ را در شعر فروغ فرخزاد بررسی کند و به دلیل ساخت ترکیبهای بدیع در حوزه رنگها اهمیت آن را در واژه شناسی یادآور شود. اهمیت کار فروغ در کاربست رنگ در شعر فارسی از آن جهت است که با وجود طبع آزمایی شاعران رنگپردازی همچون منوچهری دامغانی و کسایی مروزی در شعرکلاسیک و سهراب سپهری و نادر نادرپور در شعر معاصر، ازحیث تنوع رنگ ها و نمادپردازیهای گوناگون و به تبع آن واژهسازیهای بدیع، توانسته است ارزش هنری شعرخود را برجسته سازد.

.2 پیشینه پژوهش

منتقدان بسیاری درباره مباحث مربوط به نقد زیباشناختی و تحلیل ساختاری رنگ سخن گفتهاند. کتاب فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی ایبرمز و جفری گالت و کتاب رنگ هانسایتن، ترجمه محمدحسین حلیمی، روان شناسی رنگها اثر ماکس لوشر و رنگ، بهرهوری و نوآوری فرزانه کارکیا به تحلیل ساختاری و روان شناختی رنگها پرداختهاند. شفیعی کدکنی در موسیقی شعر و صورخیال در شعر فارسی به تحلیل نقادانه رنگ در شعر فارسی پرداختهاست. کتاب جستجوی خوش خاکستری اثر مصطفی صدیقی یکی دیگر از منابعی است که تأثیر پدیده رنگ را با نقد و تحلیل اشعار چند تن از شاعران معاصر ایران همراه کرده است. علاوه بر این کتابها در مقالات گوناگونی به بررسی رنگها در حوزههای مختلف پرداختهشده است از جمله:

-    »بررسی رنگ در حکایت های هفت پیکر نظامی« اثر زرین تاج واردی - - 1386

-    »نگاهی تحلیلی به کارکرد رنگ در شعر م.سرشک« اثر مسعود روحانی - - 1389

-    »روانشناسی رنگ در اشعار سهراب سپهری«، از سید علی قاسم زاده و دکتر ناصر نیکوبخت - 1382 -

-    » نقد زیباییشناختی رنگ در شعر فرزانه خجندی، شاعر رنگها« از سهیلا حسینی و احمد منصوری رضی . - 1392 -

در حوزه نقد زیبایی شناختی کارهای گستردهای در قالب علم معانی، بیان و بدیع به طور سنتی در شعر ایران و اروپا صورت گرفته است و در مکتب زیبایی شناسی درباره زیبایی ظاهری رنگ در آثار ادبی بحث شده است .در این نوشتار کوشیدهایم علاوه بر توجه به زیباییهای هنری، از منظر روان شناسی و جامعه شناسی شعر فروغ را ارزیابی کنیم:

.3 زیباییشناسی شعر

ارزیابی یک شعر مخصوصاً از جنبه زیبایی مانند سنجش یک چیز قابل اندازهگیری نیست که بتوان با ابزار خاصی آن را ارزیابی کرد. بسیاری از نظریههایی که درباره زیباییشناسی شعر مطرح شدهاند بر اساس ذوق و سلیقه است. ذوق هم از یک طرف قواعد مشخصی ندارد و از سوی دیگر، در افراد مختلف فرق میکند. » هیوم در رسالهاش -درباره ضابطه ذوق -جدایی ادراک زیبایی شناسانهB از ادراک علمی یاد میکند و میپذیرد که در زبان هنر نمیتوان قاعده-ای نهایی و قطعاً درست یافت، ..... و از این گفته چنین نتیجه میگیرد که نمیتوان برای فهم زیبایی قائل به همان ابزار مفهومیای شد که در ادراک علمی کارایی دارد.

« - احمدی، . - 24 :1380 اما همین ذوق و سلیقههای گوناگون و بدون معیار با تکیه بر شیوههایی که در نقد شعر بر اثر تجربه به دست آمده، گاه درباره بعضی از شاعران بدون اینکه مرتکب اشتباه شوند به نتایج یکسانی میرسند و احکامی صادر میکنند از قبیل آنچه در مورد فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ صادر کردهاند که عموماً مورد پذیرش همگان نیز قرار میگیرد. لارنس پرین به یکی از مشهورترین شیوههای تجربی اشاره کرده میگوید:

-    »میتوانیم هر عنصری را در شعر فقط به این عنوان که آیا توانسته شعر را در رسیدن به هدف اصلیاش کمک کند ارزیابی کنیم. همچنین میتوانیم در مورد کل شعر از این نظر که آیا این عناصر دست به دست هم دادهاند یک مجموعه کامل را تشکیل دادهاند یا نه قضاوت کنیم.« - پرین، . - 103 :1373 کالریج بر همین مبنا زیبایی شعر را محصول زیبایی قسمتهای گوناگون آن دانسته میگوید: » در شعر لذتی که از کل اثر میبریم با لذت حاصل از یکایک اجزا، ترکیب سازگار و حتی ناشی از آن است - « دیچر، . - 173: 1373 بنابراین میتوان گفت همانگونه که زیبایی حاصل از یک معماری، مجموعه زیبایی بخشهای گوناگون آن است زیبایی شعر هم حاصل از زیبایی واحدهای ساختاری آن اعم از روساخت و ژرفساخت است.

واحدهای ساختاری شعر در بخش روساخت آن عبارت از زبان - آواها، واژگان، ترکیبها، صورتهای نحوی - ، موسیقی - موسیقی بیرونی، کناری، درونی، معنوی - و صور خیال است و در بخش ژرفساخت یعنی آنچه مربوط به محتوا یا درونهی شعر است شامل واحدهای عاطفه، اندیشهای که عاطفه را شکل میدهد و همچنین موضوع یا پیام یا آنچه در ادبیات کلاسیک تحت عنوان معنی شعر مطرح است، میشود زیبایی شناسی در گذشته شاخهای از فلسفه و امروزه آمیزهای از فلسفه روانشناسی و جامعهشناسی هنر محسوب میشود.

نهایت زیباشناسی جدید فقط به زیبایی هنر نمیپردازد بلکه میکوشد سرچشمه حس انسان را بهصُوَر هنری و ارتباط آن را با دیگر زمینههای فرهنگی و اجتماعی کشف کند. توجه به شکل حسی رنگ یکی از موضوعاتی است که در سنجش معیارهای زیباشناسی اهمیت فراوان دارد. دو شاخص اساسی در بررسیهای زیباییشناسی فرمهای حسی" آوا "و" رنگ "است .فرم حسی آوا زیبایی شناسی موسیقی را میطلبد که قواعد خاصی دارد و با دیگر مقولههای آثار هنری متفاوت است. چون موسیقی جزء انتزاعیترین رشتههای هنری است. رنگ ازجمله مقولات حسی است که تبیین ویژگی های آن از طرفی نیاز به نقد روانشناختی دارد و از طرف دیگر به دلیل تأثیر طبیعی محیط اجتماعی و فرهنگی بر خالق اثر نقد جامعه شناختی میطلبد. - میرصادقی، - 271 :1381

.4 رابطه رنگ با روان شاعر و اجتماع او

بدیهی است که شعر به دلیل اینکه برخاسته از عمق احساسات و عواطف شاعر است. آیینه تمامنمای شخصیت و روحیات روانی اوست. در این میان رنگ از منظر روانشناسان در بیان حالات روحی روانی افراد بسیار مؤثر است به حدی که میتوان از طریق آن به شخصیت درونی و تمایلات فکری، عاطفی و اجتماعی اشخاص پیبرد. شعر مانند هر هنری مبین احساسات و تجربههای زندگی است.دقّت در رنگ به عنوان یک عنصر روان پژوهانه پنجره تازهای برای شناخت بیشتر هر اثر به روی خواننده باز میکند که از طریق آن میتوان بسیاری از سلیقهها، باورها، آرزوها و خواستههای آدمیان را بازشناخت.

از آنجا که شعر امروز حاصل تجربیات شخصی و اجتماعی و متأثر از روحیات و عواطف روانی شاعران است، شناخت فراز و نشیبهای زندگانی شاعر امروزی تقریبا ضروری است؛ چرا که شاعر امروزی به دلیل عدم پیروی از سنتگرایی کهن، تقریبا مستقل از دیگران عمل میکند و از شعر به عنوان ابزاری برای بیان عقاید و احساسات خود و حتی ابزاری به منظور رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی استفاده میکند. لذا تأثرات سیاسی و اجتماعی و زندگانی شخصیت شاعر معاصر با گزینش واژگان بویژه رنگها در ارتباط مستقیم است.

رنگ کارکردهای متفاوتی در آثار شاعران دارد؛ شاعران گاه به تصویرسازی وتجسّم روی می آورند و گاه نیز با ساخت ترکیبهای بدیع ، نتیجه کاربرد مجازی رنگ را بیان میکنند. رنگ مهمترین عنصر مکتب ادبی ایماژیسم یا تصویرگرایی است .شاعران این مکتب به جای بیان مستقیم مفاهیم از تصویر و خیال بهره میگیرند و بیشتر به جنبه عینی و بصری توجه میکنند و از این جهت به امپرسیونیسم نزدیک میشوند. امپرسیونیسم اصطلاحی است که از نقاشی وارد ادبیات شده است. تأثیری که منظره در لحظهای خاص بر ذهن و احساس شاعر میگذارد باعث میشود شاعر مانند نقاش با کلمات به نقاشی تصاویر بپردازد. در تعبیری کوتاه، شعر با تنوع رنگها در اشعار امپرسیونیستی، درحکم بوم نقاشی است که در مدتی کوتاه پر از سایه روشن رنگها میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید