بخشی از مقاله

چکیده
باورپذیري یا حقیقتمانندي ، کیفیتی است که موجب میشود شخصیت ها ي داستانی و اعمال آنها شبیه حقیقت به نظربرسند و حتی اگر داستانی جنبه ي تخیلی نیز داشته باشد باز هم وقوع حوادث آن محتمل باشد . رعایت این کیفیت در هر داستانی امري ضروري به حساب میآید چرا که بر عینیت داستان میافزاید و آن را پویا و واقعی جلوه میدهد. هوش،توانایی و میزان خلاقیت هنرمند در میزان موفقیت وي در ارائهي اثري که عرضه ي قابل قبولی از واقعیت باشد،موثر است. اینبا شیوهي تحقیق توصیفی-کتابخانه اي به بررسی حقیقت مانندي در ساختار داستان "این شکسته ها" اثر جمالمیرصادقی میپردازد و با دیدي تحلیلگرا میزان موفقیت نویسنده در کاربرد این مهم را در عناصر داستانی این اثر نشان می دهد. بر اساس نتایج به دست آمده، انتخاب موضوع رئالیستی داستان ، ساخت پیرنگ باز، شخصیتپردازي مناسب، کاربردزاویه دید درونی در روایت داستان و هماهنگی لحن شخصیت ها با سواد و طبقه ي اجتماعی آنها، نمونههایی از رعایت
حقیقتمانندي در این اثر است و وجود این عوامل توفیق نویسنده را در رویکرد وي به اصل حقیقتمانندي در داستان "اینشکستهها" به نمایش میگذارد.

واژگان کلیدي: داستان،ساختار داستانی،حقیقتمانندي، این شکستهها.

مقدمه

با رشد و توسعه ي داستاننویسی اصول و فنون داستانی نیز تکامل یافت و این توسعه یافتگی به ذهن خوانندگان نیز راه یافت. رعایت اصول داستاننویسی براي خوانندگان اهل فن و حتی براي خود داستان امري مهم به شمار می آید؛ وعلاوه بر توفیق خالق داستان، ترغیب خواننده براي پیگیري آن را در برخواهد داشت. باورپذیري یا حقیقت مانندي داستان، یکی از اصول اساسی داستاننویسی است که در داستانهاي رئالیستی و غیر رئالیستی هر دو مورد توجه است. ممکن است یک اثر کاملا تخیلی باشد اما هنر نویسنده در اینست که آنرا قابل وقوع جلوه دهد.این شکسته ها عنوان داستانی به هم پیوسته از جمال میرصادقی، نویسنده معاصر ایران است که در آن با ظرافتی خاص ارزشهاي اجتماعی نظام خانواده و نقش اعضاي آن در هدایت خانواده و جامعه بیان میشود. از آنجا که داستان رئالیستی ریشه در واقعیتهاي اجتماعی دارد و» به مفهوم سادهاش، یعنی جزئیات زندگی را دقیق و کامل منعکس کردن. ارائه جزئیات زندگی از جمله کارهایی است که ادبیات داستانی میتواند انجام دهد.« - سلیمانی،. - 110:1366 ریشه در واقعیت داشتن داستان رئالیستی، نویسنده داستان را ملزم به رعایت نکاتی میکند که جنبه ي واقع نمایی آنرا بیشترکند. رعایت این نکات در تمام عناصر داستانی ضروري بهنظر میرسد. این پژوهش با هدف بررسی اصل حقیقتمانندي در ساختار داستان این شکستهها به تحلیل عناصر داستانی این اثر میپردازد.

بیان مسأله و پیشینه تحقیق

حقیقت جلوه دادن یک اثر داستانی امتیازي براي جذب خواننده و پیگیري داستان توسط او است. شاید بتوان گفت از میان انواع داستان با موضوعات مختلف، داستانهاي واقعگرا - رئالیستی - از این حیث باورپذیري بیشتري را موجب میشوند. در رابطه با حقیقتمانندي مباحثی پراکنده در کتبی که به بررسی ساختاري داستان می پردازند از جمله کتاب عناصر داستان - 1388 - نوشتهي جمال میرصادقی، هنررمان - 1380 - تألیف ناصر ایرانی، هنر داستان نویسی - 1388 - اثر ابراهیم یونسی، چگونه ادبیات داستانی را تحلیل کنیم - 1380 - تألیف پاتریک ویلیام کنّی، شخصیتپردازي و زاویه دید در داستان - 1378 - نوشتهي اورسون اسکات کارد آمده است؛ اما کتاب یا مقالهاي که به بررسی حقیقتمانندي در داستان این شکستهها پرداخته باشد یافت نشد و این مسأله ضرورت پرداختن به این بررسی را ایجاب میکند.

دربارهي داستان این شکستهها

موضوع داستان این شکستهها مصائب و گرفتاريهاي خانوادهي حجتااللهخان است. حجتااللهخان در هنگام مرگ، خانوادهي خود را به حاجآقا، برادرخوانده و دوست خود میسپارد اما حاجآقا با سهلانگاري نسبت به این خانواده آداب امانتداري را به درستی به انجام نمیرساند. او در برابر گرفتاريهایی که این خانواده با آن مواجه میشوند عکسالعملی برخاسته از حس دلسوزي پدرانه از خود نشان نمیدهد و همین رفتار بدون احساس مسئولیت از جانب حاجآقا و بیتدبیري کوکبخانم - مادر این خانواده - باعث میشود که بنیان خانوادهي حجتاالله خان از هم بپاشد. راوي این داستان جعفر - از شخصیتهاي فرعی داستان - است که تقریباً در همه جاي داستان حضور دارد. شیوهي روایت در این داستان از نوع زاویه دید درونی است. در داستان این شکستهها اهمیت نقش پدر به عنوان سرپرست خانواده نمایش داده شده است و خطراتی که میتواند خانواده را در نبود این عضومهم - پدر - تهدید کند، گوشزد شده است.

خلاصه داستان

داستان این شکستهها را میتوان به پنج بخش تقرًیبا مجزا از یکدیگر تقسیم کرد. بخش اول داستان مربوط است به زندگی معصومه، معصومه دختر کوچکتر حجتااللهخان است، با وجود اینکه به سن بلوغ رسیده است اما رفتاري کودکانه از خود نشان میدهد لباس تنگ میپوشد و حجاب خود را کامل نمیکند. این اعمال او باعث میشود که حرفهایی پشت سرش باشداما معصومه نسبت به این حرف ها بی توجه است. او با مردي آشنا میشود و با هم قرار ازدواج میگذارنداما هنگامی که با این مرد به محلهشان میآید حاجیه خانم - همسایهي معصومه - که سعی دارد از کار همهي اهل محل سر درآورد، آنها را میبیند و به قصد رسوا کردن آن دو ساکنان محله را خبردار میکند. از این پس حاجیه خانم معصومه را براي اصلاح و تربیت پیش خود میبرد و آنقدر به او سخت میگیرد که معصومه ناچار میشود دست به خودکشی بزند.

بخش دوم داستان مربوط به خاكسپاري معصومه است و بخش بعدي به ماجراي دیوانه شدن حاجیه خانم و مرگ او میپردازد. حاجیه خانم که هنوز فشار روانی حاصل از مرگ معصومه را متحمل میشود، زنی مقدسنما است. او علاوه بر دعا و استخاره کردن براي اهل محل دست به ساختن معجونی میزند که در ابتدا مفید و درمانگر به نظر میرسد؛اما چون پسر بچهاي مریض از این معجون میخوردومیمیرد؛ از او شکایت میکنند و حکم دستگیرياش صادر میشود.و او از این بابت آنقدر تحت فشار روانی قرار میگیرد که به جنون دچار میشود و از ترس، شبی سرد را تا صبح در حیاط خانه میخوابد. با این عمل دچار سینهپهلو میشود و بر اثر آن میمیرد. بخش دیگر داستان ماجراي ملوك - دختر بزرگتر حجتاالله خان - را شرح میدهد. ملوك با مشهدي عبدالله ازدواج کرده است که دو برابر سن او را دارد.

مشهدي عبدالله با او رفتاري ناشایست دارد و با وجود این که ملوك بارها از دست او شکایت میکند و مجبور به ترك خانه میشود، حاضر به تغییر در رفتار خود نیست. به همین دلیل ملوك به قصد انتقام از مشهدي عبدالله، رفتارهایی سبکسرانه از خود نشان میدهد و همین امر باعث خشونت بیشتر شوهرش میشود. مشهدي عبداالله چندین بار در مقابل اعمال ملوك میایستد و سرانجام با وجود این که سختگیري او نسبت به ملوك بینتیجه میماند دست به قتل او میزند. بخش پایانی داستان مربوط به زندگی کوکب خانم - همسر حجتاالله خان - است. او که بعد از مرگ شوهر و دو دختر خود، بسیار تنها میشود، سعی میکند با رفتن به سفرهاي زیارتی بخشی از تنهایی خود را پر کند. با این اتصال معنوي، کوکب خانم گرچه داغ دو بچهي خود را بر جگر دارد و پیوسته از درد و مریضی مینالداما روح او به آرامشیمیرسد که هنگام بودن بچههایش این آرامش را نداشت. صحنهي پایانی داستان مربوط به فلج شدن یک طرف بدن کوکب خانم در اثر سکتهاي است که به او دست میدهد و داستان خاتمه مییابد.

حقیقت مانندي - واقعیتنمایی -

منظور از حقیقتمانندي - Verisimilitude - همان کیفیتی است که در اعمال شخصیتهاي یک اثر وجود دارد و احتمال ساختی قابلقبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهم میآورد.به عبارت دیگر»حقیقتمانندي کیفیتی است که داستان را پیش چشم خواننده مستدل و محتمل جلوه میدهد و موجب پذیرش آن میشود. نویسنده هرچه به کارش وارد باشد و هرچه به داستانش عمق و معنا بدهد، اگر داستانش از این کیفیت بهره نبرده باشد، یعنی نتواند وقایع داستان را محتمل و پذیرفتنی جلوه بدهد، داستان موفقی از آب در نمیآید.« - میرصادقی، . - 142 :1388 اثر هنرمند در عین لذت بخشی و سرگرم کنندگی باید آموزنده باشد.

براي راهنمایی مردم به سوي شرافت و مزایاي اخلاقی، فقط حقیقتنمایی است که میتواند اثر را براي خواننده قابل پذیرش بگرداند »در هنر، حقیقتنما آن چیزي است که عقاید عمومی دربارهي آن متفق است. از اینرو نویسندهي کلاسیک باید وقتی هم که شخص معینی را به عنوان قهرمان اثر خود انتخاب میکند، آن خوي او را موضوع اثر خود قرار دهد که براي اشخاص همتیپ او جنبهي کلی دارد.« - سیدحسینی، . - 105 :1376 در یک داستان موفق هم وقایع باید قابل باور باشند و هم اعمال شخصیتها واقعی جلوه کنند. هر چه حوادث داستان و اعمال شخصیتهاي داستان از مرز واقعیت فاصله بگیرند و غیرقابل باور به نظر برسند، ازداستانهاي رئالیستی - واقعگرا - جدا شده و در زمرهي داستانهاي وهمی و خیالی قرار میگیرند.

چرا که در داستانهاي واقعگرا، وقایع و رویدادها ناشی از زندگی واقعی است به عبارت دیگر، وقایع زندگی در حکم مواد خامی است که نویسندهي داستان واقعگرا با استفاده از آن داستانش را میآفریند.»داستان نویس، تجربههاي خام زندگی را چنان ماهرانه کنار هم میچیند که از کلیت آن رابطهي علّی حوادث مشخص میگردد؛ و مجموعهي حوادث شکلی هنرمندانه به خود میگیرد.« - ّکنی،. - 45:1380 حال اگر نویسندهاي در خلق یک اثر بتواند حقیقتمانندي را در تمامی عناصر داستانی اشاعه دهد، به طور قطع میتوان گفت که اثر خلق شده نمونهي اعلاي داستان رئالیستی است. این پژوهش قصد دارد تا میزان باورپذیري را در ساختار داستان "این شکستهها" بسنجد و نشان دهد که نویسندهي این اثر تا چه اندازه توانسته است در این زمینه موفق باشد.

طرح یا پیرنگ Plot

طرح داستان، مجموعهاي از یک رشته حوادث یا رویدادهایی است که ضمن دارا بودن ترتیب توالی زمانی، با هم رابطهي ّعلت و معلولی دارند. » طرح نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علّت و معلول.« - فورستر،. - 92:1369 همچنین » طرح یا پیرنگ، چارچوب داستان است با تکیه بر روابط ّعلی و معلولی. در طرح خطوط اصلی داستان به گونهاي مرتبط و فشرده و بر اساس منطق سببیت روایت میشوند. در واقع طرح داستان پاسخی است دقیق اما اجمالی به این پرسش:داستان درباره چه بود؟ کسی که داستان را خوانده است میکوشد تا در پاسخ به این پرسش اسکلت و استخوانبندي داستان را-که به طرزي تعلیلی به هم ربط مییابند- بازگو کند.« - مستور ،. - 13:1391

در تعاریفی که براي طرح داستان ارائه شد دو ویژگی طرح قابل بحث و بررسی است. الف: مجموعه یا رشتهي رویدادها، ب: داشتن رابطهي ّعلی و معلولی و البتّه در گزینش این دو خصیصه از لحاظ اهمیت و اعتبار نسبت به هم، میان داستانپژوهان و ساختار گرایان اختلاف وجود دارد؛ گروهی طرح را عبارت از یک رشته از رویداد قلمداد میکنند: »هر طرح مجموعهاي از رویدادهاي به دقت طراحی شده و بههمپیوسته است که در کشاکش نیروهاي مخالف به اوج و سپس به نتیجهي نهایی میرسد.« - ایرانی، . - 420:1380 و گروهی دیگر وجود روابط علّی حوادث را در طرح اصل میدانند»منظور از پیرنگ در داستان، طرح حوادث و شمردن آنها نیست بلکه تنظیم آنها بر حسب مناسبات ّعلی است.« - ّکنی، . - 24 :1380 اما درواقع بهنظر میرسد که این دو خصیصه قوامدهندهي طرح داستاناند و هر دو از اهمیتی یکسان برخوردار هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید