بخشی از مقاله

چکیده

رئالیسم یا واقع گرایی را ارسطو شاگرد افلاطون بنیان نهاده است با توجه به اینکه بخش عمده ای از تعلیم و تربیت معاصر منبعث از فلسفه رئالیستی می باشد نویسنده این تحقیق تلاش دارد با هدف بررسی تعلیم و تربیت از منظر واقع گرایان ، به روش مروری و کتابخانه ای و با استفاده از منابع مختلف موجود با بیان مقدمات و کلیاتی از نظرات و آراء فلسفی و تربیتی رئالیست ها ، تاریخچه پیدایش و تقسیم بندی این مکتب فلسفی را تبیین کرده و همچنین به پاره ای از آرائ تربیتی ودیدگاه آموزش و پرورشی نشات گرفته از آن و بخصوص موضوعاتی همچون اهداف آموزش و پرورش ،برنامه درسی ومحتوی آموزشی و روش تدریس وجایگاه معلم و شاگرد و در نهایت به نقد و ارزیابی تعلیم و تربیت رئالیستی بپردازد.

.1 مقدمه

در تاریخ اندیشه های تربیتی چنین مشهور است که واقع گرایی - اصالت واقع - را ارسطو بنیان نهاده است . - شعاری نژاد،1391، - 404ارسطو در سال 384 ق. م در استاگیرا واقع در شمال یونان چشم به جهان گشود و برای تحصیل در آکادمی افلاطون ،در سال 367ق .م راهی آتن شد.

ارسطو ، شاگرد افلاطون ، مدت زمانی معلم اسکندر کبیر ، پادشاه یونان ، بود که بخش اعظم جهان معلوم را به تسخیر در آورد. اما چیزی گه از نظر تربیتی اهمیت بیشتری داشته این است که ارسطو در سال 334قبل از میلاد مدرسه معروف لیسه را در آتن بنا نهادو درباره موضوعات فلسفی ای همچون مابعدالطبیعه ،منطق ،اخلاق و نیز علوم طبیعی مانند هیئت ،جانور شناسی و گیاه شناسی به نگارش پرداخت.

در حالی که افلاطون توجه خویش را به جهانی مجرد متشکل از ایده های کامل یا - - مُثُل - - معطوف داشته بود ، ارسطو برای مطالعه جهانی همگانی متشکل از پدیده های طبیعی و اجتماعی ، از روش مشاهده مبتنی بر شعور متعارف بهره می گرفت.

ارسطو نیز مانند افلاطون معتقد است که تربیت بیش از هر چیز ،کار و وظیفه زمام داران جامعه است وبهمین دلیل او بحث درباره تربیت را بخشی از آیین کشور داری می شمارد و در کتابهای که درباره آیین کشورداری و اخلاق نوشته به بحث درباره آموزش و پرورش می پردازد

آموزش

آموزش در لغت نامه های فارسی به معنی : »یاد دادن،تعلیم وآموختن تعریف شده است.

دکتر علی محمد کاردان می گوید:»آموزش براین دلالت دارد که کسی - معلم یا مربی - کاری کند تا دیگری امری را واجد شود؛ به این معنی آموزش برای آن است که دانش آموز واجد علم و آگاهی گردد.

راغب در مفردات می نویسد :»آموزش آن است که با تمرین و تکرار زیاد، از آن اثری در ذهن و نفس دانش آموز پدید می آید «

رئالیسم

واژه رئالیسم از Realکه به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است .واقعگرایی یک مکتب فلسفی است که مدعی است بین علم و معلوم قابلیت تطابق وجود دارد؛ یعنی علم میتواند جهان را چنان که واقعاً هست توصیف کند.

.2 متن

بدون تردید ارسطو یکی از بزرگترین ذهن های تحلیلی جهان را داشت. سقراط بشارتگر زیستن در پرتو نور خرد بود . افلاطون همه چیز را فلسفی و متافیزیکی کرد اما ارسطو پاهای فلسفه را روی زمین گذاشت . بدون افلاطون فلسفه غرب ممکن بود ؛هرچند بسیار متفاوت با این که هست می شد ،اما بدون ارسطو حتی تصور چنین فلسفه ای دشوار است.

در کل ،واقع گرایان به سه دسته تقسیم می شوند:

-    واقع گرایان دینی:که فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک رومی است وبه »فلسفه اصحاب مدرسه «معروف است . بنیان گذار آن سن توماس آکویینی میباشد آکویینی تعالیم ارسطو را با الهیات مسیحی ادغام کرد و فلسفه مسیحی جدیدی ایجاد کرد که بعدها تومیسم نام گرفت.

-    واقع گرایان قدیمی :که مستقیماًبه ارسطو روی می آورند.هر دو گروه معتقدند که جهان مادی واقعیت دارد ،اما هم ماده و هم روح و عقل ،آفریده خدای تعالی می باشند و روح وجه بالاتری از هستی و ماده می باشد.

-    واقع گرایان طبیعی و علمی:با پیشرفت علم در قرنهای پانزدهم و شانزدهم در اروپا بوجود آمد و افرادی مانند فرانسیس بیکن و جان لاک و هیوم و دیگران سخنگوی آن بودند.آنان شکاک و تجربی بودند و وظیفه فلسفه را

هماهنگ کردن مفاهیم و یافته های علوم مختلف می دانستند. تعدادی از آنهاهستی را صرفاً مادی میدانند.فلسفه تربیتی این گروه آشنا کردن متربیان با طبیعت پیرامون خود و کشف قوانین طبیعی حاکم بر ماده و موجودات و انسان است

رئالیستها ،برخلاف ایدئالیست ها ، اظهار میدارند که اعیان اشیاء، قطع نظر از آنکه موضوع ادراک ما واقع شوند یا نه ، وجود دارند.

آموزه های عمده رئالیسم به قرار زیرند:

ما در جهانی متشکل از وجود حقیقی زندگی می کنیم که در آن امورگوناگونی همچون اشخاص و اشیاء وجود دارند. اعیان جهان واقع،قطع نظر از کاربرد آنها به دست ما ، وجود دارند.

با بهره گیری از عقل ممکن است شناختی درباره این اعیان به دست آورد.

معرفت درباره این اشیاء،قوانینی که بر آنها حاکم است ، و روابط آنها با یکدیگر مطمئن ترین راهنمای سلوک آدمی است.

مطالعه واقعگرایی نشان میدهد که این فلسفه را در دو اصل زیر خلاصه میتوان کرد:

-    اصلاستقلال یا نا پیوستگی ،یعنی وجود جهان اشیا و حوادث و روابط بین آنها به شخص عالِم به آنها بستگی ندارد و همه آنها وجود مستقل دارند.

-    اصل قابلیت شناسایی ،یعنی جهان آن چنان که هست قابلیت شناخته شدن دارد. یا جهان را آنچنان که وجود دارد میتوان شناخت.

در حالیکه یافتن مظاهر ایدئالیسم در آموزش و پرورش معاصر دشوار است ، مثالهای آموزش و پرورش رئالیستی فراوانند.مثلاً برنامه درسی موضوع محور که در بسیاری از مدارس متوسطه و دانشکده ها یافت میشود ،از مجموعه های متمایز دانش مانند تاریخ ، زبان ، ریاضی ،علوم و غیره تشکیل می شود. این موضوعات درسی گوناگون مبین کاوش به دقت سازمان یافته و نظام دار بشر درباره واقعیت هستند.

ارسطوبا یاد آوری سخن افلاطون که گفته بود تربیت کودک باید پیش از به کار آمدن خرد آغاز گردد ،بر پدید آوردن عادت های پسندیده به وسیله تمرین و تکرار، تاکید میکند و آنرا زمینه ساز هنرهای اخلاقی می شمارد.

او معتقد بود که برنامه درسی باید با الگوهای رشد و کمال آدمی همخوانی داشته باشد.برای کودکان فرصت بازی و فعالیت جسمانی و برای قبل از نوجوانی تاکید روی پرورش ارزشهای والا و گرایشهای اخلاقی پیشنهاد می کند.کودکان باید مقدمات ریاضی و خواندن و نوشتن را فرا گیرند و جوانان 14تا 21 ساله برنامه ای شامل موضوعات متنوع فکری مانند حساب ،هندسه ،هیئت،موسیقی ،دستور زبان ،ادبیات ، شعر ،معانی و بیان ، اخلاق و سیاست را داشته باشند وبرای بعد از 21 سالگی ،معارف عقلانی پیچیده تری همچون فیزیک ، زیست شناسی ، روانشناسی ، منطق و مابعدالطبیعه را معرفی می نماید

متافیزیک

تقسیم معروف فلسفه به دو شاخه نظری و عملی و تقسیم فلسفه نظری به الهی ، ریاضی و طبیعی وتقسیم فلسفه عملی به اخلاق ،تدبیر منزل و سیاست مُدن، به صورت پراکنده در آثار ارسطو آمده است. البته آنچه که امروزه به نام مابعدالطبیعه یا متافیزیک شناخته میشود ،بخش الهی از اقسام سه گانه فلسفه نظری است که ارسطو خود آن را فلسفه اولی یافلسفه نخستین می نامید

حکم بنیادی مابعدالطبیعه رئالیسم این است که ما در نظامی از واقعیت عینی که مستقل از ذهن ما و بیرون از آن وجود دارد، زندگی می کنیم . اعیان ،یا همانا امور مادی ، در زمان و مکان وجود دارند و ما از طریق فرایند شناخت که مستلزم ادراک حسی و انتزاع عقلی است ، نسبت به آنها علم حاصل می کنیم. - گوتک،1390،ص - 57اصل اساسی واقعگرایی فلسفی این است که ماده، واقعیت نهایی است.آنها فی نفسه و قائم به ذات و مستقل از ذهن ما وجود دارند

به اعتقاد ارسطو اشیاء دارای ماهیت دوگانه ذات و واقعیت - ماده و صورت - می باشند که در معرفت شناسی رئالیستی تاثیر داشته است.او معتقد بود که ماده ضمن پذیرفتن صورت در معرض تغییر قرار می گیرد. ماده چیزی است که در مکان پراکنده است و صورتهای تازه را می پذیرد .تغییر ماده و پذیرفتن صورت در سایه چهار علت انجام می شود.در جریان تغییر ،ماده ثابت است ولی این ثبات ،مانع پذیرفتن صورتهای گوناگون نمی شود.برای تحقق یک شیء مثل صندلی ،چهار علت لازم است :اول علت مادی - مادهء تخته - ،دوم علت نهایی - هدف از ساختن صندلی - ، سوم علت صوری - صورت صندلی که با اشیای دیگر متفاوت است - و چهارم علت فاعلی - نجار -

گرچه واقعگرایان در مورد ماده توافق نظر دارند ،اما ازجهات دیگر اختلاف نظر داشته و این موجب شده که به مکاتب فرعی تقسیم شوند .در حال حاضر دو گروه عمده واقع گرایان عبارتند از: - - واقعگرایی تعقلی - - و - - واقعگرایی علمی - - .

واقعگرایی تعقلی خود به دو گروه واقعگرایی قدیمی و واقعگرایی دینی تقسیم میشوند.فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک رومی یا فلسفه اصحاب مدرسه،نوع عمده واقعگرایی دینی است که بطور غیرمستقیم از ارسطو متاثر شده و فلسفه خود را بر مبنای مکتب سن توماس آکویینی قرار داده اند. این درحالی است که واقعگرایان قدیمیمستقیماً به ارسطو روی آورده اند.واقعگرایی علمی در طی سده های پانزدهم و شانزدهم در اروپا و با پیشرفت های علمی بوجود آمده است و سخنگویان عمده آن فرانسیس بیکن،جان لاک ،دیوید هیوم وجان استوارت میل بودند.در واقعگرایی علمی که مشربی شکاک وتجربی دارد،اعتقاد براین است که فلسفه باید در پی تقلید از دقت و عینیت علم باشدو وظیفه فلسفه عبارت است از هماهنگ کردن مفاهیم و یافته های علوم مختلف.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید