بخشی از مقاله

چکیده:

»یکی بود، یکی نبود«اوّلین داستان کوتاه واقع گرا، به روش نوین غربی در ایران بود؛ ولی از نظر ساختار، تکنیک داستانی و رعایت اصول رئالیسم، پختگی و کمال مطلوب ندارد. به لحاظ محتوا و مضمون، بسیارارزشمند است؛ زیرا آیینه واقعیّات مردم ایران و دربردارندهی مسایل اساسی دورهی مشروطه است. به جهت تازگی قالب و روش و نیز نثر ساده، مردمی و اثرگذار و شیوهی رئالیست انتقادی آن، یک شاهکار ادبی محسوب می شود.

سطح همهی داستانهای آن یکسان نیست، دیباچهی آن دستور »چگونه نوشتن« است و به واسطهی شیرینی و فصاحتی که متن داستانها دارد، در زنده نگه داشتن زبان فارسی و پیرایش آن، سهم بزرگی داشته است. شیوهی داستانش مطلق گرا، اجتماع محور، حول محور ایران و ایرانی و بر پایهی حادثه است. او بیشتر به فایدهی محتوایی داستان، توجّه دارد. نثر او نیز با اطناب همراه است.
داستان »پیرمرد و دریا«به لحاظ ساختار و محتوا، یک اثر کاملاً پخته و نمونه ی اعلای داستان کوتاه رئالیستی است، نثرش موجز و از زبان ساده ی مردمی برخوردار است.

محور این داستان بر گفتوگو، صحنه پردازی و گزارش گونه است. او میان هنر داستاننویسی و فایده بخشی داستان، توازن برقرارکرد. همینگوی نسبیگرا است و اثرش بر محور انسان وانسانیّت استهمچنین. فردیّت، منفعت طلبی و قهرمانگرایی آمریکایی در این اثر دیده میشود و محتوایش از دو سطح واقعی و نمادین برخوردار است. هر دو نویسنده، فرهنگ بومی کشورشان را درداستان، بازتاب نموده اند. زبان داستان هر دوساده، امّا جمال زاده، با انتقاد اجتماعی، از زبان عامیانه بهره برده، به لحاظ تکنیک داستانی، و رعایت اصول رئالیسم، اثر همینگوی، پختگی و سطح بسیار بالاتری دارا است. این پژوهش بنیادی، تلفیقی از روش استدلال، تحلیل و مقایسه، تدوین شده است.

مقدمه:

دراین مقاله براساس اصول رئالیسم، ویژگی های داستان های رئالیستی، مجموعه ی»یکی بود،یکی نبود« اثر سیّد» محمّد علی جمال زاده1376-1270 - « ه.ش - و »پیرمرد ودریا« اثراِرنست» میلر هِمینگوی.1898-1961 - «م - ازآمریکا را تحلیل ومقایسه می نماییم. تا براساس ملاک ها ومشخّصه های داستانهای رئالیستی، سطح واقع گرایی آنها مشخّص شود. مقایسه و تحلیل ما، درحوزه ی ادبیّات تطبیقی می گنجد، لیکن نقدی از نوع نقد تاریخی یا موازنه نیست که بر وجدان و شهود هنری متّکی باشد و ملاک، ذوق ، علاقه ، تعصّب و سلیقه باشد، بلکه بیشترقدن فنّی و محتوایی مورد نظر است.

ادبیّات تطبیقی عرصه ی رویارویی آثارادبی دونقطه ازجهان است که معمولاً با مقایسهی دواثر، شباهتها، تفاوتها و امتیازات آنها آشکار می شود و به تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنها پی می بریم، سطوح هر یک در ابعاد مختلف تکنیکی، ساختاری و محتوایی شناخته می شود و درنتیجه قوّت و ضعف هریک شناخته. وسطح آن، ازطریق ملاک ها و معیارهای سنجش نوع ادبی آن، سنجیده می شود.

مقایسهی دو داستان از لحاظ مختلف می تواند صورت گیرد. از نظر عناصر داستانی، از جهت زبان، به لحاظ محتوا، به جهت مکتب ادبی ، ازدیدگاه ساختار و نوع داستان وغیره. نوعی که نگارنده در مقایسهی »یکی بود، یکی نبود« و »پیرمرد و دریا « برگزیده، مقایسهی رئالیستی آنها نسبت به یکدیگراست. با مقایسهی این دو اثر رئالیستی که یکی در حدّاعلا و دیگری در حدّ متوسّط است، جایگاه جمال زاده، آغازگر داستان کوتاه در ایران و پدر واقعگرایی فارسی و همینگوی، برترین داستان نویس رئالیست آمریکاییمشخّص، میشود.

تاکنون نگارنده، اثری که صرفاً به جنبهها و سطح واقعگرایی و اثبات واقعگرایی داستان پرداخته باشد، نیافته است و تازگی ویژه این پژوهش، مقایسهی دو اثر فوق الذکر است که تاکنون چنین پژوهشی انجام نشده، اگرچه برای هر یک، جداگانه تحلیل ها و نقدهایی، آن هم از جهت عناصر داستانی در داخل و خارج ایران انجام شده است، که تا حدّی، کفایت می کند. به ویژه این که تاریخ پیدایش آنها به چند دههی سابق بر میگردد ودر مدّت این سالها، به جهت جایگاه بلندی که هریک داشته اند. پژوهشهای متعدّدی راجع به آنها شده است.

مقایسهآثار برتر جهان، در این حوزه به ارتقای کیفی و کمّی این شاخه از ادبیّات کمک میکند و رابطهی ادبیّات ما را با دنیای غرب و نقاط اشتراک و اختلاف فرهنگی و اعتقادی یکدیگر، مشخّص مینماید. این نقد و مقایسه جزو پژوهشهای بنیادین، قلمداد میشود. روش کار نگارنده، تلفیقی از استدلال و مقایسه است. با مطرح کردن هر یک از ملاکهای تشخیص داستانهای رئالیستی که بیشتر جنبهی ابداعی دارد، نمونهای برجسته و متنوّعی از دو داستان آوردهایم که برآیند کلّی محتوا و ساختار داستانها را شامل می شود.

جمال زاده با وجود بنیان نهادن روش واقعگرایی در داستان ایرانی، عقب افتادگی تاریخی ادبیّات فارسی نسبت به ادبیّات غرب و ازجمله ادبیّات داستانی آمریکا در این راستا انکارناپذیر است. چرا که مکتب و شیوهی رئالیسم، از نیمهی قرن نوزدهم در اروپا و ابتدا از فرانسه نشأت گرفته و با گذشت هفتاد و سه سال از بدو پیدایش آن، جمال زاده برای اوّلین بار، این شیوه را اخذ کرد و پس ازاین نیز با موانع فرهنگی و اجتماعی مواجه بود.

واقع گرایی در»یکی بود، یکی نبود« هنوز دورهی تکوین و ناپختگی خودرا میگذراند که صادق هدایت، حدود پانزده سال پس از جمال زاده، سبک واقعگرایی در داستان را به کمال نسبی خود رساند. این مقاله براساس پایان نامهی این نگارنده استخراج و استنباط شده است که در تابستان 1391 با عنوان "بررسی، تحلیل و مقایسهی رئالیست در داستانهای »یکی بود، یکی نبود« جمال زاده و »پیرمرد ودریا«ی ارنست همینگوی" به رشتهی تحریر در آمد.

معرفی مختصر سیّد محمّدعلی جمال زاده:

سیّد محمّد علی جمال زاده، در سال - - 1309 قمری در اصفهان ولادت یافت. پدرش سیّد جمال الدّین واعظ اصفهانیمتولّد، همدان و مقتول در بروجرد 1326 - ه.ق - ، او به سادات معروف جبل عامل لبنان، تعلّق داشت؛ ولی محل اقامت او در شهر اصفهان بود. پس از امضای فرمان مشروطیّت اقامت تهران را انتخاب کرد. 1321 - ه.ق - دو سه سالیگذشت که فرزند خود، محّمد علی را برای تحصیل به بیروت فرستاد 1286 - ه.ش .1908م - در حالی که نزدیک به شانزده سالگیاش بود برای تحصیلات دانشگاهی، از راه مصر راهی فرانسه شد. و در رشتهی حقوق در سال - 1293 هش - . فارغ التّحصیل شد.

وقتی جنگ جهانی اوّل آغاز شد 1293 - ه.ش و1914 .م - جمال زاده به برلن آلمان میرود و به همکاری قلمی مجلّهی »کاوه« و ادارهی امور آن دعوت شد و تا تعطیلی آن مجلّه، با تقی زاده و اعضای کمیته میلّیون ایران، کار کرد. جمال زاده،اوّلین مقالهی خود را تحت عنوان وقتی» که یک ملّت اسیر میشود« در مجلهی کاوه 1295 - ه.ش - همزمان،مدیری مجلّهی علم و هنر را در برلن پذیرفت.

هم چنین در سال 1302 به استخدام در سفارت ایران در برلن، با سِمَت مترجم درآمد منتشرکرد و دو سال بعد 1297 - ه.ش ،1335ه.ق - اوّلین کتاب خود را با عنوان »گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران« به چاپ رساندجمال. زاده با آموختن مقدّمات تحقیق و مقالهنویسی و نوشتن مقالات متعدّد در مجلّهی کاوه به شهرت رسید. بیشتر مقالات او در زمینهی تاریخ است. جمال زاده شیوهی انتقاد و طنز را در ادبیات برگزید، زیرااصولاً »ادبیات انتقادی و اجتماعی با سبک طنزآمیز بیشتر سازگار است.« - فرشیدورد، - 219 :1387 نخستین نوشتهی داستانی او در نشریهی کاوه »فارسی شکراست« نام دارد که در سال 1300 - ه.ش 1339 ه.ق، - در اوّلین شمارهی دورهی دوم کاوه انتشار داد و یک سال بعد 1340 - ه.ق - به همراه پنج داستان دیگر و یک دیباچه ای که در ابتدای آنها بود با عنوان »یکی بود، یکی نبود« به چاپ رساند که این مجموعه شامل شش داستان کوتاه - حکایت - است.

چایکین، نویسنده بزرگ روسی می گوید: »تنها با یکی بود، یکی نبود است که مکتب و سبک رئالیسم در ایران آغاز شد.« - آرین پور، 1375، ج - 281: 2 میشل کوییپرس مدّعی است »جمال زاده درصدد بود، میان ساختار حکایات کهن ایرانی و قالب نوین داستان کوتاه غربی تشابه ایجاد کند و آن را به هم پیوند زند.« - دهباشی، - 651: 1377 جمال زاده »با بهرهگیری از میراث ادبی گذشته، خواه غربی، یا شرقی،اثری عمیقاً نو وابتکاری آفرید و این نشانهی آثار بزرگ ادبی است.« - بالایی وکویی پرس، - 19 :1378 البته اقامت طولانی و ممتد او در خارج، ویرا از سیر تحوّلات زبان و فرهنگ ایران بیخبر نگه داشته و در نتیجه آثار بعدی او رنگ زمانه ندارد - یاحقِ.ی، - 194:1375 او در سال 1310 - ه.ش - در ژنو سوئیس اقامت گزید و به تدریس زبان و ادبیّات فارسی در دانشگاه ژنو پرداخت و نیز به عنوان نمایندهی ایران در سازمان بین المللی کار، مشغول به کار شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید