بخشی از مقاله
چکیده
انسان برای رسیدن به مقام خلیفه الهی و متخلق شدن به اسماء و صفات جمال و کمال او، نیازمند معرفت پروردگار است، که با تمسک به وحی میتواند به آن نائل گردد. بنابراین در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین و تحلیل مهمترین و اصلیترین صفات خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم پرداخته شده و نتایج حاصله گویای این است که "اسماء حسنی" در 4 آیه و از این اسامی 127 اسم در قرآن کریم آمده است که خواندن خدا با نامها، گاهی به صورت دعا کردن و طلب حاجت از او، گاهی با تعمق در مفاهیم اسماء و تربیت نفس با آن، گاهی در عبادت پروردگار و گاهی در معرفت و تبعیت اهل بیت محقق میشود. آیات قرآن بر فطری بودن اعتقاد به خالقیت خدا و به ربوبیت او به معنای مالک، مدبر، حاکم و مصلحی که هر خیر و برکتی از ناحیه ذات پاکش سرچشمه می گیرد، دلالت دارد. از دیگر اسماء حسنای الهی علم مطلق به عالم امکان، رازقیت به معنای عام و مالکیت و حکومت مطلق بر آسمانها و زمین و آنچه در آنها است را میتوان نام برد که شناخت آنها منجر به معرفت حق تعالی و تسهیل در امر متخلق شدن به اسماء پروردگار میگردد.
واژههای کلیدی: اسماء حسناء، خالقیت، ربوبیت، رازقیت.
مقدمه:
انسان از دین دار و بیدین و عالم و جاهل بر حسب فطرت و سریره باطنی خویش در اینکه این عالم مشهود، متکی بر حقیقتی است که تمام موجودات از او وجود یافته و به او بازگشت میکنند، و اوست که جمال و کمال مشهود در عالم را بر اجزای عالم افاضه میکند، اختلافی ندارند. اما در اثر گذر ایام و نشستن غبار غفلت و گناه، زنگاری بر این فطرت پاک الهی می نشیند به طوری که او را از فطرت توحیدیش دور می سازد و در مصادیق پرستش و ربوبیت به خطا می کشاندو به جای خداوند راستین، خدایان دروغینی را که با هوای نفس خویش هم خوان است اطاعت و پرستش می نماید که در این راستا یا بت و صنم - نساء: - 36، یا شیاطین جنی و انسی - یس: - 60، یا هوای نفس - جاثیه: - 23 و یا غفلت و جهل - اعراف: - 179 را خدای خویش ساخته و از او اطاعت و تبعیت می نماید. انسان برای بازگشت به فطرت پاک الهی خویش و رسیدن به هدف خلقت که همان مقام خلیفه الهی و متخلق شدن به اسماء و صفات اوست، نیازمند علم و عمل است؛ بنابراین باید مبدأ و معاد خویش را بشناسد تا بتواند آینه جمال و کمال او گردد.
از آن جا که او ذات لم یزلی نامحدود است و جز او کسی بر گوهر ذات او آگاه نیست، راه شناخت او تنها از طریق وحی امکان پذیر است، پس باید به قرآن تمسک جسته تا به بهترین وجه نسبت به او معرفت حاصل شود؛ در این راستا اندیشمندان مسلمان بسیاری در شناساندن پروردگار تلاش قابل ملاحظه ای نموده اند من جمله جعفرسبحانی در کتاب منشور جاوید - ج1 و 2، قم، توحید - و مکارم شیرازی در پیام قرآن - ج 4 - 1، قم مدرسه الامام امیر المؤمنین علیه السلام - ، اما از آن جا که کتاب آسمانی قرآن پایان ندارد و دریائی است که هرکس به اندازه وسعش می تواند غواصی نموده و بهره ای کسب نماید؛ بنابراین در این مقاله سعی شده است با روش توصیفی- تحلیلی از خود کلام وحی برای تبیین خداشناسی استمداد شودتا حدی معرفت و شناخت لازم نسبت به ذات اقدس اله حاصل گردد و به این سؤالات پاسخ داده شود :
منظور از اسماء حسنای الهی چیست؟
اسماء حسنای الهی که در قرآن ذکر شده است کدامند؟
صفات اصلی الهی که می توان در مرحله کسب علم توحید به آن تمسک جست کدامند؟
اسمای حسنی الهی
اسماء حسنی یعنی نامهای بهتر، نامهائیکه دلالت بر حسن دارند آنهم نه فقط حسن مطلق بلکه احسن است؛ زیرا حسنی مؤنّث احسن میباشد. این اسماء قهرا معانی وصفی دارند زیرا بر نامهائیکه معانی وصفی دارند حسن گفته نمیشود؛ مثلا اگر به درخت میگوئیم: درخت این حسنی ندارد، فقط نام و معرّف است ولی اگر بگوئیم: بارور:آن معنای وصفی است و دلالت بر حسن دارد.اسماء حسنی نامهائی است که در آنها معانی حسن ملحوظ و متضمّن صفات جلال و جمال خداوندیاند - قاموسقرآن، 1412 ق، - .در4 آیه از آیات قرآن کریم"اسماء حسنی" ذکر شدهوَلِلﱠهِاست: الْأَسْماءُ" الْحُسْنیفَادْعُوهُ قُلِ ادْعُوا بِهااللﱠهَ" - اعراف:أَوِ 180ادْعُوا - " الرﱠحْمنَ أَی اما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی" - اسراء:اللﱠهُ لا إِلهَ110إِلﱠا - " هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ هُوَالْحُسْنیاللﱠهُ "الْخالِقُ - طه: - 8 الْبارِئُ" الْمُصَوﱢرُ لَهُ الْأَسْماءُالْحُسْنی" - حشر: . - 24
در این آیات که در آنالْأَسْماءُکلمه الْحُسْنی آمده است و خدا با آنها خوانده میشود، هنگام دعاصفات حق تعالی کههر یک نماینده قسمتی از تدبیر عالم و یا نشان دهنده جلال کبریائی اوست در نظر داعی مجسّم میشود - قاموس قرآن،1412ق - .در قرآن مجید بنا بر نقل المیزان127اسم از اسامی حسنای پروردگار به ترتیب ذیل آمده است - طباطبائی، المیزان - :حرف الف: إله، أحَدْ،أوﱠلْ،، أکْرَمْ،آخِرْ،أعْلَمْ،أَعْلیأرْحَمُ الرّاحِمین، أحْکَمُ الْحاکِمین، أحْسَنُالْخالِقین،- أهْلُ التﱠقْوی، أهْلُ الْمَغْفِرَه، أقْرَبْ، أبْقی.حرف ب: بارِئ، باطِن، بَرّ، بَصیر، بَدیع. حرفت: تَوﱠاب. حرفج: جَبﱠار، جامِع. حرفح:یّ،حَکیم،حَقّ،حَلیم،حَمید، حَسیب، حَفیظ، حَفیّ. حرفخ: خَبیر، خالِق، خَلﱠاق، خَیْر، خَیْرُ ْماکِرین، خَیْرُ الرﱠازِقین خَیْرُ الْفاصِلین، خَیْرُ الْحاکِمین، خَیْرُ الفاتِحین، خَیْرُ الْغافِرین، خَیْرُالْوارِثین،-خَیْرُ الرﱠاحِمین، خَیْرُالْمُنْزِلینذُو-الْعَرْش،.حرفذ:ذُو الطﱠوْل، ذُو انْتِقام، ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم، ذُو لرﱠحْمَه، ذُو الْقُوﱠه، ذُو الْجَلالِ وَ الإکرامْ، ذُو الْمَعارِج. حرفر: رَحْمن، رَحیم، رَؤُف، رَبّ، رَفیعُ الدﱠرَجات، رَزﱠاق، رَقیب. حرفس: سَمیع، سَلام، سَریعُ الْحِساب، سَریعُعِقاب.حرفش:الْ شَهیدْ، شاکِرْ، شَکُورْ، شَدیدُ الْعِقاب، شَدیدُ الْمِحال. حرفص: صَمَدْ. حرفض: ظاهِرْ. حرفع: عَلیمْ، عَزیزْ، عَفُوّ، عَلِیّ، عَظیمْ،
امُ الْغُیُوبْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشﱠهادَه . حرفغ: غَنیّ، غَفُورْ، غالِبْ، غافِرُ الذﱠنْبِ، غَفﱠارْحرف. ف:فالِقُ ْباح، فالِقُ الْحَبﱢ وَ النﱠوی، فاطِرْ، فَتﱠاحْ. حرف ق: قَوِیّ، قُدﱡوسْ، قَیﱡومْ، قاهِرْ، قَهﱠارْ، قَریبْ، قادِرْ،قَدیرْ قابِلُ التّوبْ، قائِمٌکُلﱢ عنَفْسٍلی بِما کَسَبَتْ. حرف کَبیرْ،- کَریمْ، کافی. حرفل: لَطیف. حرفم:نْ، مُهَیْمِنْ مُتَکَبﱢرْ، مَلِمُصَوﱢرْ، مَجیدْ، مُجیبْ مُبینْ، مَوْلَی، مُحیطْ، مُقیتْ، مُتَعالْ، مُحْیی، مَتینْ، ْ، مُسْتَعانْ، مُبْدِئْ، مالِکُ الْمُلْکِ. حرفن: نَصیرْ، نُورْ. حرفو: وَهﱠابْ، واحِدْ، وَلِیّ والِی، واسِعْ، وَکیلْ،وَدُودْ. حرفه: هادی.
خداوند "تبارک وتعالی" وَمیلِلﱠهِفرماید :الْأَسْماءُ" الْحُسْنیفَادْعُوهُ بِها: و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید" - اعراف: - 180 ؛ خدا را نام های نیکوست، زیرا معانی آنها پسندیده است واین اسماء الهی توقیفی است یعنی احدی نمی تواند اسمی بر خدا بگذارد و اطلاق کند مگر آنچه خداوند در قرآن و سایر کتب آسمانی یا به لسان انبیاء و اوصیاء آنها فرموده است - طیب، سید عبد الحسین، - 1378 و این اسماء بر چند قسم هستند: برخی مربوط به صفات ذات هستند. مثل: عالم، قادر، حی، اله، قدیم، سمیع و بصیر. برخی هم مربوط به صفات فعل هستند، مثل: خالق، رازق، مبدع، محیی و ممیت. برخی هم مربوط به تنزیه و نفی صفات نقص هستند مثل: غنی، واحد، قدوس . برخی گویند: مقصود از"حسنی" صفاتی است که انسان را بطرف خود متمایل میکند مثل عفو و رحمت. نه