بخشی از مقاله

چکیده

خرافات، همزاد نامیمون بشر است که منشأ اثرات زیانبار در عرصه حیات معنوی و مادی انسان بوده است. لذا سرلوحه آموزههای ادیان الهی، به ویژه اسلام، مبارزه با خرافات است. بر این اساس بخشی از آموزه های رضوی، تداوم تلاش پیامبر اسلام و ائمه معصومین در مبارزه با خرافات و ابطال آنها بود. این نوشتار در پی بررسی خرافهستیزی در سیرهی امام علیبنموسیالرضا است. بنیاد فرضیهی پژوهش آن است که مبارزه امام هشتم با خرافات، از طریق تبیین معارف اسلام ناب محمدی و بسط علم و فرهنگ در جامعه بوده است. این نوشتار، در آغاز از واژه شناسی خرافات و پیشینه خرافه ستیزی در قرآن کریم و سنت پیامبر و ائمه معصومین سخن گفته و پس از انقسام انگاره »خرافات« در هفت حوزه کلان تاریخی، اعتقادی و مذهبی، علمی، اجتماعی و سیاسی، فرهنگی و تربیتی، عرفانی، ادبی، اندیشه و مشی امام علی بن موسی الرضا را در مبارزه با انواع خرافات، مورد مطالعه و بررسی قرار داده است.

روش این پژوهش، تاریخی تحلیلی و جمع آوری اطلاعات، کتابخانهای است. یافتههای پژوهش حکایت از آن دارد که امام رضا با دو رویکرد ایجابی و سلبی با خرافه گرایان برخورد مینمود. در برخورد با جاهلان و فریبخوردگان، رویکرد آن حضرت ، روشنگری و هدایت مخاطب از طریق مکاتبات، مناظرات، مراودات و بصیرتافزایی نسبت به مسلمانان بخصوص شیعیان بود. اما در مقابله با معاندان و فریبکاران، امام به روشهای علمی و عملی، به رسوا کردن کسانی میپرداخت که از رونق بازار خرافه، سود می بردند؛ تا آنجا که آن حضرت دستور طرد، لعن و تحریم گروهی از مروجان خرافات را صادر نمود.

کلیدواژگان: امام علیبنموسیالرضا ، خرافات و موهومات، خرافهگرایی، خرافهستیزی. 

پیشینه و ضرورت موضوع

خرافات، همراه همیشگی بشر است و از اقوام ابتدایی گرفته تا انسان های مدرن امروزی، به نحوی دچار این آسیب فکری و عقیدتی می باشند. خرافات از آن جهت که عقیده و رفتاری نامعمول و رازگونه است، کمتر زمینه طرح و نقد آن فراهم میگردد و لذا تبدیل به عقیده ای عمومی شده و رواج پیدا میکند. هر چند خرافات در تمامی حیطههای فرهنگ بشری رسوخ دارد، اما به دلیل همسویی با مقوله دین و دینداری، دینداران بیشتر در معرض این آسیب قرار دارند.در دنیای کنونی، انتساب خرافات به دین و رواج آن در میان معتقدان به دین، از عوامل مهم دینگریزی و نشان غیر عقلانی بودن دین به شمار میرود؛ بخصوص اینکه شیوع برخی از انواع خرافه و انحرافات فکری- عقیدتی در میان شیعیان، موجب وهن تشیع امامیه در اذهان جهانیان گشته است؛ از این رو بحث و بررسی انواع مختلف خرافات و ابطال آنها و پیراستن دین و دینداران از آنها، امری لازم است.

یکی از مهمترین اهداف بعثت پیامبران الهی و خصوصاً پیامبر گرامی اسلام ، از بین بردن عقاید خرافی و آداب و رسوم جاهلی، از زندگی فردی و اجتماعی مردم بوده است. هم چنین به گفته صاحب نظران - مسلمان و غیر مسلمان - یکی از مهم ترین عوامل پیشرفت سریع اسلام و گسترش بی سابقه و شگفت آور آن، مبارزه با خرافهها و افسانهها و امور موهوم و خرافی بوده است. شواهد تاریخی گویای این حقیقت است که ائمه معصومین در تداوم سیره و سنت نبوی، با خرافه و خرافه گرایی مخالف بوده و با ارشادات و انتقادات و مبارزات علمی و عملی خود، در پی ابطال خرافات و خرافه پرستی از جامعه اسلامی بودهاند. طبق بررسی های انجام شده، در آثار علمی سالهای اخیر، تنها کتاب »خرافه ستیزی در سخنان امیرالمؤمنین « به بررسی سخنان امام علی در مبارزه با خرافه و خرافه پرستی پرداخته است - رک. فهیمی تبار و فنودی، - 1393 و کتاب یا مقالات علمی پژوهشی در مورد مبارزات سایر ائمه معصومین با خرافات، تدوین نشده است. نوآوری این پژوهش، بررسی خرافهستیزی در سیره امام علیبنموسیالرضا است که تا کنون به صورت علمی- پژوهشی مورد مداقه قرار نگرفته است.

جُستاری بر خرافهگرایی و خرافهستیزی در تاریخ اسلام

خداوند متعال در قرآن کریم یکی از برنامه های شیطان برای گمراه کردن انسان ها را »دعوت انسان به اعمال خرافی و خرافات« نﱠ آَذَانَ الْأَنْعَامِدانستهاست:وَلَآَمُرَنﱠهُمْ فَلَیُغَیﱢرُنﱠ خَلْقَاللﱠهِ ... ؛ من فرمان میدهم که گوشهای چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند.   - نساء - 119 / این آیه اشاره به یکی از اعمال خرافی جاهلیت است که در میان بتپرستان رایج بود؛ آنها گوش بعضی از چهارپایان را می شکافتند و یا به کلی قطع می کردند و سوارشدن بر آنها و استفاده کردن از آنها را ممنوعمیدانستند.پیامبر اکرم از بدو بعثت برای پاکسازی فرهنگ و اندیشه های دینی از اوهام و خرافات، مبارزهای جدی را در دو جبهه شروع نمود: جبهه اول، بالا بردن سطح معلومات فکری مردم تا بتوانند درست فکر کنند و بیندیشند و خرافه را از حقیقت تشخیص دهند؛ همچنان که قرآن کریم، رسالت پیامبر را بازکردن غل و زنجیر خرافات از دست و پای اندیشه و فکر عرب جاهلی ُمْ إِصْرَهُمْمی داند:وَالْأَغْلَالَ الﱠتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ... - اعراف - 157 / جبهه دوم، مبارزه عملی پیامبر خدا با خرافات بود.

رسول خدا در هر موقعیتی که به دست می آمد و خرافه ای را مشاهده مینمود از کنار آن نمیگذشت؛ بلکه وارد عمل میشد تا خرافه پرستی را از میان بردارد. - افشانی، - 83-82 :1391 به عنوان مثال زمانی که ابراهیم، فرزندش از دنیا رفت آفتاب گرفت؛گروهی گفتند: این آفتاب به خاطر مرگ فرزند رسول خدا بود. این زمزمه و اعتقاد به نفع پیامبر بود و آن حضرت میتوانستآن خبر را تأیید و از آن بهره برداری نماید. اما رسول خدا که به رشد افکار و خردها می اندیشید و هدفش این بود که حقایق راجایگزین خرافه و خرافه پرستی نماید به مردم فرمود: »آفتاب و ماه از نشانه های قدرت خداوند متعال هستند و آنها طبق سنت طبیعی و قوانینی که خداوند بر آنها مقرر داشته است در مسیر صافی حرکت می کنند و هرگز برای مرگ و تولد کسی گرفته نمیشوند؛ بلکه وظیفه شما در موقع کسوف این است که نماز بگزارید.

« - برقی، بیتا، ج - 313 :2ائمه معصومین در ادامه سیره و سنت پیامبر اسلام ، همواره با مظاهر خرافات در جامعه اسلامی در ستیز و تقابل بودند؛ به عنوان مثال امیرالمؤمنین علی وقتی عازم جنگ نهروان بود در واکنش به سخن منجمی که ساعت را برای جنگ، نامساعد تشخیص داده بود اعلام کرد که پیشگویی با آموزههای قرآنی ناسازگار است و مسلمانان را از اینگونه اقدامات نهی کرد. - نهجالبلاغه/ خطبه 79 ؛ ابنابیالحدید، بی تا، ج - 213-199 :6 بعلاوه امام علیهر چند بر چشم زخم، سحر و فال، صحّه نهاده؛ اما تطیر - فال بد زدن - را مردود اعلام کرده است. - نهج البلاغه/ حکمت - 400در همین زمینه، یکی از شاخصههای سیره امام علیبنموسیالرضا ، حضور فعال امام در مبارزات فکری و عقیدتی و نجات جامعه از انحرافهای فکری و التقاط عقیدتی بود. - الهیزاده، - 313 : 1392

»خرافه«

»خرافه« واژه ای عربی از ریشهخَرَفَ«» به معنای قطع کردن و چیدن میوه است:»خَرَفَالثﱠماریأ قَطَعَها.« - زبیدی، 1306، ج:6 - 173 به همین مناسبت، عرب فصل چیدن میوه، یعنی پاییز را »خریف« نامیده است. اگر خَ»رَفَ« از باب خَ»رِفَ« به کار رود به معنای فاسد شدن عقل بر اثر پیری است:»خَرِفَالرجلُخرفاً ای فَسَدَعقلُه لِکبره.« - فیروزآبادی، بی تا، ج - 132 :3 برخی لغت دانان گفته اند که »خرافه« نام مردی پریزده از قبیله عذره بوده است که در بیپایگی احادیث به او مثل زده میشود و احادیث بیپایه را خرافه گویند. - ابناثیر، بی تا، ج - 25 :2به هر حال »خرافه« که جمع آن »خرافات« است، عبارت است از : آنچه چیده شده از میوه، نقل اخبار باطل و دروغ، حکایتهای شب، اعتقادات سخیف و روایت خیالی. - فهری، - 310 : 1380 در فرهنگ معین هم »خرافات« به معنی سخنان بیهوده، حدیث باطل، افسانه ها و اسطوره آمده است. - معین، 1375، ج - 1405 :1 در قاموس قرآن، مراد از »اساطیر«، نوشتههای باطل، حکایتهای دروغ، افسانههای بیاساس میباشد. اساطیر، جمع اسطوره است. - قریشی، 1361، ج - 266 :3

»خرافه« در اصطلاح به رویدادهایی گفته میشود که انتظار نداشته باشیم رخ دهند و آنها را به علتهایی نسبت دهیم که هیچ گونه رابطه منطقی میان آنها یافت نمی شود؛ مثل اینکه گمان کنیم گذشتن از زیر نردبان، سبب بروز فلان حادثه رانندگی پس از آن میشود. - مالدب، بیتا: » - 291خرافات« در اصطلاح برخی عبارت است از »عقاید باطل و بیاساس که به کلی خلاف منطق و واقعیات است.« - نوری، - 598- 478 :1360 برخی نیز می گویند: »خرافات« وحشت غیر منطقی از یک چیز ناشناخته، مرموز و خیالی، یک عقیده، تردید، یا عادت و امثال آن است که پایه آن، ترس یا جهل است. »خرافهپرستی« عبارت است از عقاید باطل و بیاساسی که با درجهی فرهنگ و دانش جامعهای که شخصی خرافی منسوب به آن است هیچگونه تناسب نداشته باشد. بنابراین خرافات، وقتی خرافات است که غلط و باطل بودن آن را حداقل برگزیدگان و روشندلان آن قوم بدانند؛ وگرنه در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید