بخشی از مقاله

سيره اخلاقي و سياسي امام سجاد (عليه السلام)

مقدمه
«يا غايَة امالِ الْمُحِّبينَ، اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلَّ عَمَلِ يُوصِلُني اِلي قُرْبِكَ وَ اَنْ تَجْعَلَكَ اَحَبَّ اِلَيَّ سواكَ.


اي انتهاي آرزوي دوستان از تو خواستارم، محبت خودت و محبت آنكه ترا دوست مي دارد و دوست داشتن هر عملي را كه مرا به قربت رساند و اينكه قرار دهد تورا محبوبتر بمن از آنچه غيرتوست.»
«او فرزند حسين بن علي(ع) سومين امام شيعيان جهان، مادرش شهربانويه و مشهورترين لقبش زين العابدين و سجّاد است. امام سجّاد (ع) در سال سي و هشت قمري ديده به جهان گشود و

دوران كودكي خود را در شهر مدينه سپري كرد. حدود دوسال از خلافت جدش امير مومنان (ع) را درك نمود و پس از آن مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموي خويش امام مجتبي (ع) بود. و پس از شهادت امام مجتبي (ع) در سال پنجاه هجري به مدت ده سال در دوران امامت پدرش حسين بن علي (ع) كه در اوج قدرت معاويه در ستيز و مبارز با او بود در كنار حضرت قرار داشت. در محرم سال شصت و يك هجري درجريان قيام و شهادت پدر(ع) درسرزمين كربلا حضور يافت. پس از فاجعه كربلا بود كه حضرت عهده دار رهبري و هدايت امت گرديد و در آغاز اين راه كه همراه ديگر

اسيران اردوگاه حسيني به اسيري به كوفه و شام برده شد، سرپرست و تكيه گاه اسيران در كوران مصائب و گرفتاريها بود و با سخنرانيهاي آتشين خود ضمن رسوائي يزيد و حكومت وي به معرفي خود و طريق هدايت پرداخت.»
اما در دوران امامت خويش بدليل وجود خلفاي ظالم و ستمگر، فرصت و مجالي چون صادقين براي تبليغ راه هدايت نيافت، لذا سيره هدايتي اين امام بزرگوار بيشتر از طريق دعاها و مناجاتها و

سخنان ايشان به جهان بشريت ارائه شده است. امام شاهد بود كه تمام ارزشهاي اخلاقي و ديني از ناحيه حكومت اموي در حال نابود شدن است. اين بود كه به اصلاح جامعه و تهذيب اخلاق اجتماعي آن پرداخت و نفوس بيمار مردمي را كه به پيروي از امراي خود تسليم شهوات و هواهاي نفساني شده بودند با فضائل اخلاقي و كرامات برجسته خود معالجه نمود.

از آثار اخلاقي و تربيتي اين امام بزرگوار كتاب با ارزش صحيفه سجّاديه يا زبور آل محمد (ص) يا انجيل آل محمد (ص) مي‎باشد كه پس از قرآن كريم و نهج البلاغه در درجه دوم اهميت است و نيز رساله حقوقيه كه تمام حقوق واجبه يك انسان را در تمام مراحل زندگي بيان مي كند و همچنين

دعاي ابوحمزه ثمالي و مناجات خمس عشر و نيز سخنان گرانقدر اين امام بزرگوار و بدين وسيله بود كه امام توانستند مردمي كه سرگشته و پريشان در بيابانهاي خطرناك ماديت و جهنم سوزان جنگلها و عطش جان و دلها به سر مي بردند و سخت به استنشاق حيات بخش فضاي هدايت عترت پاك پيامبر (ص) نيازمند بودند را بهره مند سازند.


اين تحقيق پاياني، بررسي اجمالي است در سيره هدايتي امام سجّاد (ع) در معارف اسلامي در سه محور اعتقادات، اخلاق و احكام كه هر يك ازاين بخشها نيز داراي فصلهايي مي‎باشد. بخش اعتقادي شامل فصل توحيد و مباحث الوهيت خالقيت، ربوبيت، عبادت، اميد و نااميدي و دعا و فصل دوم شامل مبحث نبوت، فصل سوم، مبحث امامت، فصل چهارم، مباحث جزاي رب العالمين و شفاعت هست. بخش دوم، اخلاق است، مقدمه در زمينه محاسبه و مراقبت نفس سخن مي گويد و فصل اول حسنات را بررسي مي كند و شامل مباحث ذكر، شكر، تقوي، پارسائي، يقين،

زهد، صبر، رضا و تسليم، توكل، حسن ظن به خداوند متعال، فقر وغني، قناعت و كفاف در رزق، حسن سلوك و خوش رفتاري با مردم و عفو و اغماض مي‎باشد و در فصل دوم سيئات شامل، دنيا، پرهيز از محرمات، طمع، غفلت، نيت، ريا، بخل، حسد و خشم و غضب در آخر توبه مورد بررسي قرار مي‎گيرد. و بخش احكام نيز شامل مباحث نماز، روزه، زكات، دين.، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و در انتها رعايت حدود الهي كه تاكيدي بر اين بخش مي‎باشد مورد بررسي قرار گرفته است.


با مطالعه سيره هدايتي امام سجّاد (ع) در مي يابيم كه اين امام بزرگوار در اين قالب جديد با توجه شرايط زمان به زيباترين شيوه، هدايت را براي مردم ارائه نمودند و هر چند اين قالب با سيره هدايتي امامان عظيم الشان ديگر متفاوت مي‎باشد لكن حلقه اي است در كنار ساير حلقه هاي پيوسته كه كشتي طوفان زده بشريت را به ساحل نجات رهنمون مي سازد.


فصل توحيد

1- الوهيت
«اي پروردگار من خويش را به بي نيازي ستودي و كائنات را در پيشگاه الوهيت خويش مسكين و محتاج شمردي.»
«اي پروردگار من؛ ملكه قدرت و وحدت و حدانيت ترا باشد و حول و قوت تنها از جانب الوهيت تو به ما رسد و آن تو باشي كه علو و رفعت داري و به بندگان خويش رفعت و اعتلا بخشي.»
از بارزترين خصلتها و خصوصيات امام سجّاد (ع) در بخش اعتقادات و بيان الوهيت، توجه به خدا و گسستن از خلق مي‎باشد و اين ويژگي در مناجاتها و دعاها و عبادات و سخنان آن حضرت كه بيانگر نهايت ارتباط ايشان با خداوند آفريدگار و هستي بخش مي‎باشد تجسم يافته است.


و اما در باب الوهيت حضرت حق، اولين گام شناخت خداوند و توصيف اوست. لذا امام چنين مي فرمايند: «اما حق خدايت كه بزرگتر از حد توصيف است اين است كه او را بندگي كرده، كسي يا چيزي را شريك وي نسازي، هر گاه اين حق خداوند را لباس عمل پوشانده و به زيور اخلاص آراستي، خداوند بزرگ بر خود واجب مي كند كه امر دنيا و آخرتت را كفايت كند.»


و نيز امام پاسخگوي سئوالاتي در اين زمينه است آنجا كه در باب معني «صمد» در سوره «توحيد» وقتي از امام سجّاد (ع) سوال مي نمايند، حضرت پاسخ فرمايند: «صمد كسي است كه شريك ندارد. براي نگهداري چيزي خسته و رنجور نمي گردد، چيزي بر او پنهان و پوشيده نيست


درون و داخلي ندارد در نهايت عظمت و آقائي است، نمي خورد و نمي آشامد. به خواب و استراحت نمي رود. زوال و فنا نداشته است و نخواهد داشت.»
در ويژگيهاي خداوند مي بينيم امام با سخنان و دعاهاي خودشان و يا در پاسخ به سوالاتي كه از محضر ايشان شده، حق مطلب را ادا نموده اند:
«ثابت بن دنيار» مي گويد: از امام زين العابدين (ع) پرسيدم: آيا براي خداي متعال مي‎توان مكاني تصور نمود؟


امام فرمود: خداوند از اينگونه توصيفها منزه است و براي او مكاني نمي توان در نظر گرفت.
گفتم: پس براي چه نبّي خود «محمد (ص)» را به آسمان و معراج برد؟ فرمود: براي اينكه آثار جلال و قدرت و عجائب و اسرار خلقت خويش را بدو نشان دهد. گفتم: منظور از «آنگاه نزديك آمد و بر او نازل شد كه به قدر دو كمان يا كمتر از آن نزديك بود» چيست؟


فرمود: پيغمبر اكرم (ص) به مرزها و پرده هاي نور نزديك گرديد و عظمت و جلال آسمانها را مشاهده نمود و باز نزديك تر شد و از پس آن پرده هاي نور به ملكوت و عظمت زمين نظر كرد تا اينكه پنداشت به زمين نزديك شده و به اندازه دو كمان و يا كمتر به زمين فاصله داشت.»
«يك روز امام زين العابدين (ع) به مسجد مدينه وارد شد، گروهي را مشاهده كرد، كه مشغول بحث و مناظره بودند، حضرت فرمود: در چه موضوعي بحث و گفتگو مي كنيد؟


پاسخ دادند: موضوع بحث ما «توحيد» است.
حضرت فرمود: از اينگونه مباحث خودداري كنيد؟
كسي گفت: آخر خدا را از اينكه آسمانها و زمين را خلق فرموده، و در هر مكاني نيز هست، بايد شناخت؟
امام فرمود: براي معرفي خداي عالم بگوئيد: خدا نوري است كه در او ظلمت تاريكي راه ندارد، زنده ايست كه دستخوش مرگ و نابودي قرار نمي گيرد بي نيازي است كه كسي در او نفوذ و دخالت ندارد.


سپس اضافه فرمود: خدا كسي است كه چيزي مانند او وجود ندارد، سميع و بصير است، صفات او هم شباهت به صفات ديگر موجودات ندارد، آري، آفريدگار جهان هستي چنين است.»


«توئي خداوندي كه پيش از همه چيز و همه كس عرش جلال اريكه الوهيت تو بود.»
آن ستايش بدرگاه خداوند آوريم كه شايان قبول باشد و رضايت ذات الوهيت را براي ما تأمين كند.»
«پروردگار من؛ به من كمك كن تا ترا بشناسم و به پيشگاه الوهيت تو گردن طاعت و عبادت فرو بشكنم. و بر قسمت خويش كه با رضاي تو مقرون است قناعت كنم، همواره شيوه من شكر تو و عادت من ذكر تو باشد و با اطمينان و اعتماد سرنوشت خود را دريابم و آنچه تو بخواهي بخواهم.»
«پروردگار من؛ اين منم كه جاهلانه عصيان تو را روا داشته ام و نبايد از فرمان تو سر مي پيچيدم و گرنه الوهيت تو شايسته عبادت و اطاعت من بود.»


«اي پروردگار من! كه سلطنت و محمدت برازنده الوهيت توست، از تو مي خواهم به روان مقدس محمد (ص) كه بنده تو و پيامبر تو و حبيب تو و برگزيده از كائنات است و به روان فرزندان پارسا و پاكدامن و نيكوكار رحمت فرستي، رحمتي كه جز تو هيچكس به شماره اش توانا نباشد و ما را هم از بندگان صالح خويش شماري و از آنچه آنان خواسته اند به ما نيز بهره اي عطا فرمائي.»
«پروردگارا! چنان كن كه در مقام عبوديت خويش از الوهيت تو بيمناك باشم آنچنانكه دوستان مخلص تو در مقام عبوديت خود بيمناكند.»


«پروردگار من! نيكو ميدانم كه اگر از گناهان من درگذري اهليت گذشت و مغفرت داري و اگر برقبايح اعمال من پرده اغماض فرو افكني سنت الوهيت تو چنين اقتضا كند.»
«اي خداوند بزرگ و مهربان! اگر كائنات سراسر سر به كفر و الحاد گذارند و به تو پشت كنند باكي نيست، به سلطنت تو آسيبي نرسد و الوهيت ترا زياني نياورد، از تو روي برگردانند و پيامبران ترا دروغگو شمارند ولي به هر سوي كه روي آورند جز تو نيابند و جز نهيب قدرت و عظمت تو نشنوند.»


2) خالقيت
با تحقيق و بررسي در آيات قرآن مجيد درمي يابيم كه صفت بارز اله، خالقيت است لذا براي بيان اين موضوع از زبان امام سجّاد (ع) وارد بحث خالقيت از ديدگاه حضرت مي شويم:
«جهان را به قدرت بيمانندش بيافريد و مشيت عظمايش بناي خلقت فرو گذاشت، ابتداع كرد، اختراع كرد، و در اين ابتداع و اختراع به شركت و مشورت كس نيازمند نبود.»


«ستايش به درگاهي مي آورم كه گرداننده شبها و روزها و پديد آورنده تاريكي ها و روشنائيهاست دست تواناي او شب و روز را بوجود آورد، اين دو آيت عظما را بدنبال هم برانگيخت ولي در عين حال با دقت و لطف صنعت لطيفه اي به كار برد كه نور با ظلمت نياميزد و شب به روز نيافتد.» «پروردگارا! عالم وجود مولود اراده توست و مشيت علياي توست كه آسمان و زمين و دريا و دشت و آدمي و پري و دد و ديو و پري پديدار كرده است»
«پروردگارا! ماآفريده تو باشيم و با جان و دل فرمان تو بريم.»


و چنانكه بيان شد، «صفت بارز الله، خالقيت مي باشد، خالقيت در كل هستي، بنابراين همه افعال آفرينش از اله و خداي جهان است، باران مي فرستد، گياه را مي روياند، مي ميراند، شفا مي‎دهد و مالك هر شيء او است و چون چنين است، مؤثري در عالم هستي جز او كه به الله موسوم باشد نيست تا بتواند نيازمنديهاي ما را برآورد، پس مي بايست الله را پرستش كنيم و از او حاجت بطلبيم.»


و در سخني ديگر امام زين العابدين مي فرمايند: «خداي حكيم، زمين پهناور را ملايم با طبع و خواسته هاي شما و موافق با اوضاع جسم و جان شما آفريده است. در زمين طوفانهاي شديد و سهمگين نمي وزد كه انسان را از كار و فعاليت و رفت و آمد باز دارد و زمين آنقدر صلابت و سختي ندارد كه مانع خانه سازي و سكني انسان گردد و نيز حفر قبرهاي مردگان در آن ميسر نگردد بلكه خداي حكيم و متعال زمين را آنچنان متانت و نرمي بخشيد كه مهد


منافع و بهره برداري هاي زندگي قرار گيرد و بدنها و ساختمانها بر پشت آن بدون لرزش و خرابي استوارگردد و منابع و مزاياي گسترده و فراواني را كه زندگي بشر مرهون آن است بوجود آورد. آسمان را نيز مانند سقف و نگهباني بر سر شما افراشته و خورشيد و ماه در آن به حركت و

چرخش خود ادامه مي دهند و ستارگان منفعت بخش نيز در اعماق آن به هم چشمك مي زنند و ضياء و زيبائي بدان مي بخشد. از سوي آسمان باران سرازير مي گردد و برقله هاي كوهها و دامن تل و تپه ها و در كام دره ها و دشتها فرو مي ريزد باران رحمت به حكمت و قدرت پروردگار عالم ، ملايم و پي در پي و آرام مي بارد، اما شدت و سرعت ندارد كه زمين و درختان و زراعتها و ميوه ها را فاسد نمايد،‌ بلكه به واسطه ي باران از شكم زمين خوراك و روزي انسان و بسياري از موجودات جهان آفرينش تأمين و تشكيل مي گردد.»


«خدايا به كجا رود بنده جز به درگاه مولايش و به سوي كي پناه برد مخلوق جز به سوي خالقش.» !!؟ و چنين است كه امام تعجب خود را از عدم معرفت بندگان در اين زمينه چنين بيان مي‎فرمايند:
«شگفت زياد دارم از كسيكه درباره ي وجود خدا شك مي‎كند در صورتيكه نظام حيرت آور جهان خلقت را مشاهده مي‎كند. !!!.
لذا امام با سخنان خود، خالقيت خداوند را چنين بيان مي دارند:
تعجب از كسي است كه منكر زنده شدن قيامت مي‎شود با وجود اينكه نحوه پيدايش و زنده شدن افراد را در آغاز زندگي مي بيند.» !!!


«با دقت درسيره انبياء الهي و به شهادت قرآن كريم متوجه مي شويم كه اغلب پيامبران هم نزاعي برسر خالقيت باري تعالي با اقوامشان نداشته اند، در سوره لقمان آمده است ، اگر از ايشان پرسش كني، كه آسمان ها و زمين را چه كسي آفريده است حتما خواهند گفت: الله و از آنجا كه قرآن كريم هر گونه آفرينشي را مخصوص الله مي داند از باريدن باران تا روئيدن نبات و شفاي بيماران، پيروزي بر دشمن، توانگري و نجات از فقر همه اينها و هر قدرت ديگر


و هر فعل ديگري در كون و مكان را فقط و فقط از اله مي داند با اين دليل، الله يعني اله حقيقي جهان در قدرت و فعل هيچ شريكي ندارد او يگانه و بي مانند است.
«لَمْ يَلِدْ وَ لَم يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحدٌ»
«نزاده و زائيده نشده و نيست ا و را همتاي احدي»


و او الله است، تنها اله، فقط و فقط الله است و بس و احدي در خالقيت با او شريك نيست.»
امام در سخنانشان خالقيت را مخصوص خدا دانسته و بيان مي دارند كه اميدمان هم بايد به خداوند باشد:
«خداي من، چگونه به غير تو اميدوار باشم و در حاليكه آفرينش خلق و فرمان و حكم مخصوص تو است.» !!!
لذا امام بيان مي فرمايند كه بنده بايد به سوي خالقش برود:
«خدايا، به‎كجا رود بنده جز به درگاه مولايش و به سوي كي پناه برد مخلوق جز به سوي خالقش.» !!!

 

3) ربوبيّت
در گام بعدي امام سجّاد (ع) در بيان توحيد و ربوبيت خداوند در قالب دعا و مناجات به آفرينش جهان و آسمان و شب و روز و رعد و برق و انسان و هدايت آنها مي پردازد:
«اي آفريدگار بزرگ! به درگاه تو ستايش و نيايش آورم كه آسمان و زمين را ايجاد كرده اي و با جلال، و اكرام بر خداوندان، خداوندي دادي و هر چه آفريده شده و آفريده تو باشد و ملك وجود از تو پيدا شده و به تو باز گردد.»


«توئي پروردگار يكتا كه جهان پديد آورده اي و كائنات را با صنف ها و سنخ هاي گوناگون پرورش داده اي.»
«پروردگارا ! در ميان آيات بينات تو، رعد و برق هم دو آيت بينه باشند كه به فرمان تو پديد آيند و به فرمان تو محو شوند، دو ايت آسماني آفريده تو اند و در برابر عظمت و جلال تو صميمانه اطاعت كنند.»
«پروردگارا ! ما آفريده تو باشيم و با جان و دل فرمان تو بريم.»
«پروردگار متعال بزرگ است كه ترا بدين زيبايي آفريد و اين چنين ترتيب و نظام در سير و گردش تو قرار داد.»
«ترا پروردگار متعال همچون كليدي آفريد كه دوره نويني را مي گشايي و حادثه نويني بدنبال داري و من از درگاه خداوند عظيم كه خداي من و تو آفريدگار كائنات است، از درگاه خدائي كه من و تو را آفريده وسرنوشت من و ترا تنظيم فرموده و صورت من وترا بر لوح وجود نقش بسته مسئلت دارم.»
«از درگاه پروردگار كه آفرينندة ماست مسئلت كنم طاعت ترا طليعه عصمت ما قرار دهد عصمتي كه هرگز با دست معصيت بهم نشكند و رنگ شقاوت بر جان ما ننشاند.»

 

«پروردگارا! اراده تو آفريننده و مشيت تو تغيير ناپذير و كلمات تو ثابت است.»
«پروردگارا! آفريده تو و محكوم تو و مخلوق تو هرگز نتواند از حيطه حكومت تو بگريزد، زيرا جانش در قبضه قدرت تو و نانش در خزانه سرشار توست»
«رب به معناي تربيت كردن مي آيد، تربيت كردن عبارتست از پرورش ورشد دادن يك چيز از حالتي به حالتي تا به حد تماميت و كمال برسد. آن كس كه چيزي يا حيواني و انساني را از اولين مرحله

وجود تا حد كمال و تمام پرورش و رشد مي‎دهد آن چيز يا حيوان يا انسان را تربيت كرده است. تاريخ شرايع آسماني نشان مي‎دهد كه معمولا زورمنداني كه در برابر پيامبران قرار مي گرفتند با ايشان بر سر ربوبيت خداوند به جنگ بر مي خاستندنه بر سر خالقيت، زيرا اغلب يا همه آنها قبول داشتند كه خالق همه موجودات الله است اگر چه ممكن بود آنها لفظ الله را به كار نبرند و مثلا «يهوه» بگويند

چنانكه اصطلاح يهوديان مي‎باشد. آنها قبول داشتند كه خالق كل موجودات عالم، خداوند است ولي در مساله «رب» اختلاف داشتند، مردان خدا مي گويند: جز خداوند متعال هيچ كس نمي تواند براي بشر نظام زندگي تعيين كند و رب انسان تنها اوست زيرا تنها او رب همه جهانيان مي‎باشد. رب، پرورش دهنده اي است كه به موجود مورد تربيت خويش نشو و نما مي‎دهد تا آنجا كه موجود به حد كمال و تمام برسد. تأمين نيازهاي موجود مورد تربيت، مثلا تدوين قانونهاي لازم جهت زندگي او از شئون ربوبيت است. درگيري مهم پيامبران با اقوامشان و بخصوص با طاغوتهاي عصرخويش برسر اين بوده كه ربوبيت از آن كيست و به شهادت قرآن كريم، اغلب پيامبران نزاعي بر سر خالقيت باري تعالي با اقوامشان نداشته اند.
پيامبران با اقامه دين، در اين نبرد پيروز مي‎شوند. رب متعهد است كه براي زيست موجودات مورد تربيتش قانونگذاري كند. الله خلق مي كند و چون رب مخلوق خويش مي‎باشد، چگونگي زيست او را مقدّر مي كند و به او قانون زندگي مي‎دهد و نظام زيستش را تعيين مي كند و او را به وسائل رسيدن به كمال خود مجهز مي سازد و بدين راه راهنمايي مي‎كند.

پيامبران نيز بر سر همين خصيصه اساسي و اصلي (ربوبيت) مي ايستادند و مي گفتند: اي بشر! رب تو و پروردگار تو، همان رب اسمان ها و زمين است او براي همه موجودات قانون وضع كرده او به آسمان و زمين و موجودات آسماني نظام بخشيده است و همو براي شما قانون گذاشته و راه و رسم زندگي را معين نموده است.


هدايت از شئوون اصلي ربوبيّت است، خداوند متعال چون ربّ جهان و موجودات آن است، هدايت همه آنها را بدست دارد. هدايت ازابتداي پيدايش و تكوين موجود تا پايان حيات ادامه دارد، رب جهان بر اساس صفت ربوبيت بعد از خلقت موجود و اعطاي وسائل تحصيل كمال براي او، او را به كمال راهنمايي مي‎كند و راه و رسم زندگي موجودات يعني راه و رسم رسيدن آنها، هر يك در خور مرحله وجودي او تعيين مي گردد.»
حال كه در وادي الوهّيت به ربوبيّت حضرت حق معرفت يافتيم، متوجّه مي شويم كه پرستش و عبادت هم خاصّ ذات اوست و شريكي در عبادت براي او نبايد گرفت. از اين رو اله، معبودي است كه برايش عبادت مي نمائيم و رضاي او را هدف اعمال خود قرار مي‎دهيم يك چنين موجودي مي‎شود «اله» و «معبود» و فرمانبر او و پرستش كننده و خواهان رضاي او مي‎شود «عبد»

.
از امام سجّاد (ع) در اين زمينه مي فرمايند:
«آن ستايش كه ما را به اطاعت تو هدايت فرمايد و بر طومار جرائم ما قلم بخشش فرا كشد، آن ستايش كه رضاي ترا تأمين كند و دريجه مغفرت و رحمت به روي ما بگشايد، ستايشي كه سرنوشت ما را به سوي بهشت بكشاند و جهان سرگشته ما را به جوار رحمت تو راه بنمايد و ستايشي كه ما را از غضب و انتقام تو به پناه گيرد و در وحشتكده ها مايه امان و ايمني ما باشد و ستايشي كه در اداي تكاليف بندگي كمك و پشتيبان ما گردد و از معاصي و مناهي بدورمان دارد.
بنابراين ربوبيّت اقدس او را سپاس و ستايش باد كه به ما درس معرفت و كلمه شكر آموخت. به

روي ما درهاي بينش و دانش بگشادو ما را به سوي معني توحيد وحقيقت اخلاص هدايت فرمود و نعمت دانش و بينش را از بركت اخلاص و توحيد به ما ارزاني داشت. او را سپاس و ستايش سزاوار است كه از شقاوت الحاد و ترديد در


پناهش ايمن مانده ايم و به دولت يكتا پرستي و حق بيني راه يافته ايم. آنچنان سپاس و ستايش گوئيم كه عمر ما در اداي سپاس و ستايش وي به سر رسد و رضايت و عنايت او هر چه بيشتر و بيشتر بهره ما گردد.
آنچنان به حمد و ستايش همت گماريم كه از فروغ رضاي او ظلمات برزخ به روي ما روشن شود و مشكلات رستاخيز به ما آسان گردد در آن روز كه كس را به كسي پناه و از كسي كمك نماند.
حمد و ثنايش گوئيم و مقام خويش را در سايه اين حمد و ثنا به اعلي عليين رسانيم. از نور اين حمد و ثنا، ديدگان خويش را روشن و روي خود را سپيد و خاطر خويش را شادمان و سرشار خواهيم و چنان خواهيم در آن روز كه چهره ها سياه و ديدگان نابينا و ضميرها آشفته و پريشان باشند ما را غمي نباشد.


او را حمد و ثنا خواهيم و از عذاب اليم او به رحمت عميم او راه يابيم آنچنان در حمد و ثنايش بكوشيم كه فرشتگان ملكوت اعلي از زبان ستايش گو و دل سپاسگذار ما در حيرت فرو افتند و بدل و زبان ما رشك برند.
حمد او گوئيم و ثناي او خوانيم و از او خواهيم تا ما را با پيامبران پارسا و پرهيزكار خويش در جوار خود جاي فرمايد و به نعمت جاويدانمان پاداش دهد.»

4) عبادت
امام سجّاد (ع) در هنگام عبادت تجسّم عيني انقطاع تام از غيرحضرت حق و گسستن از عالم ماديات بود بطوري كه به هيچ چيز در پيرامون خود توجّه نداشت، بلكه وجود خود را نيز احساس نمي كرد و تنها دلش را به خدا سپرده و دلبسته او مي بود؛


«ترا سپاس و ستايش مي آورم با آن لغت كه فرشتگان مقرب و معصوم به درگاه تو سپاس مي آورند. ترا تمجيد و تقديس مي كنم با آن دل و زبان كه بندگان پارسا و آفريدگان منزه و مقدس تو در پيشگاه تو تقديس و تمجيدت كنند. مي خواهم كه حمد و ثناي من بر ديگران افزايش يابد و از ديگران مقبول تر و محمود تر افتد. ترا بدانسان كه تو باشي و بدانسان كه سزاوار تو باشد ستايش باد و به نعمت هاي بي پايان تو كه قطره هاي باران و ريگهاي بيابان شماره اش نكنند سپاس بي

پايان گويم و آرزو دارم كه از عهده شكرت بدر آيم. همچنان ترا حمد و ثنا گويم بشماري كه بندگان تو از گذشتگان و آيندگان در مقام عبوديت خويش حمد و ثناي تو گويند. همچنان ترا شكر و سپاس گذارم به شمار نعمتهائيكه بر آفريدگان خويش از گذشته ها و آينده ها ارزاني داشته اي و ارزاني خواهي داشت. بر هر نعمت از نعم تو، نسبت به هر بنده از بندگان تو، به ميزان آن وسعت و عظمت كه ذات اقدس وعلم اعلاي ترا سزاست بدرگاه تو شكر و سپاس آورم. حمدي كه حد محدود و حساب معدود و ميزان معين و زمان انتهاپذير ندارد.»


«اما غير از كيفيت عبادت، ما كثرت عبادت را هم از ناحيه حضرت شاهديم او سيد العابدين است و در اين زمينه چنانكه در القاب شريفش به برخي از آن اشارت رفت و بس است در اين مقام كه هيچكس از مردمان را چون او طاقت نبود كه مانند حضرت اميرالمومنين عليه السلام رفتار نمايد. آن حضرت در شبانه روز هزار ركعت نماز مي گذاشت و چون وقت نما ز مي رسيد بدنش را لرزه مي گرفت و رنگش زرد مي گشت و چون به نماز مي ايستاد مانند ساق درختي بود و حركت نمي كرد

مگر آنچه كه باد از او حركت دهد و چون در قرائت حمد به مالك يوم الدين مي رسيد چنان آن را مكرر مي كرد كه نزديك مي گشت قالب تهي كند و چون سجده مي كرد سر از سجده بر نمي داشت تا عرق مباركش جاري مي شد، شبها را به عبادت به روز مي آورد و روزها را روزه


مي‎داشت و شبها چندان نماز مي گذاشت كه خسته مي شد بحدي كه نمي توانست حركت نمايد و به فراش خويش خود را برساند لاجرم مانند كودكان كه به راه نيافتاده اند حركت مي نمود تا خود را به فراش خود مي رسانيد و چون ماه رمضان مي شد تكلم نمي كرد مگر به دعا و تسبيح و استغفار…»
و باز نقل شده كه:
«شبي آن جناب در محراب عبادت بتهجد ايستاده بود، پس شيطان به صورت مار عظيمي ظاهر شد كه آن حضرت را از عبادت خود مشغول گرداند به او ملتفت نشد پس آمد و ابهام پاي آن حضرت را در دهان گرفت و گزيد به نحوي كه آن حضرت را متألّم نمود و باز متوجّه او نگرديد پس چون فارغ شد از نماز خود، دانست كه او شيطان است او را سب كرد و لطمه زد و فرمود كه دور شو اي ملعون و باز متوجّه عبادت خود شد پس شنيد صداي هاتفي كه سه مرتبه او را ندا كرد:
«أنْتَ زَيْنُ الْعابِدين» توئي زينت عبادت كنندگان، پس اين لقب ظاهر شد در ميان مردم و مشهورگشت.»


«در ميان فرزندان رسول خدا (ص) تنها او چنين است، آنقدر عبادت مي نمايد كه دل اعضاي خانواده اش به حال او سوخته و ترسيدند كه آن بزرگوار دچار زحمت و مشقت گردد. پس مخفيانه به نزد صحابي بزرگ پيامبر (ص) جناب جابر بن عبدالله انصاري كه مردي مورد توجّه آن حضرت بود شتافتند و از او خواستند كه از امام (ع) خواهش كند كه خودش را آن قدر در راه عبادت به زحمت نياندازد، تا اين كه جابر با آن حضرت گفتگو كرد وصميمانه از او درخواست نمود و از جمله عرض كرد: شما يادگار خاندان بنوت و بقيه الله روي زمين هستيدو آن كسي كه توسط او بلا و گرفتاري از مردم برطرف مي‎شود!!!


با اين همه امام (ع) باز به همان روش بر عبادت و ملازمت بر طاعت پروردگار ادامه داد.
جابر با تعجب و حيرت از آن حالات ميگفت: «كسي درميان اولاد انبياء عليهم السلام همچون علي بن الحسين (ع) ديده نشده است» به راستي كه در ميان اولاد پيامبران نظير امام علي بن الحسين (ع) در پارسايي و تقوا و توجّه زياد به خداي تعالي نمي توان يافت.»


در روايتي ديگر نقل از صحابي بزرگ جابربن عبدالله انصاري است كه مي گويد: در خدمت رسول خدا (ص) نشسته بودم در حالي كه امام حسين (ع) نيز در دامن آن حضرت بود و با او شوخي مي كرد فرمود: اي جابر! از اين (پسرم) مولودي به دنيا مي‎آيد به نام علي، وقتي كه روز قيامت فرا مي رسد، منادي ندا مي‎دهد سرور عابدان از جا برخيزد، پسر او از جا بر مي خيزد و بعد از او نيز پسري به نام محمد متولد مي‎شود كه تو اي جابر اگر او را درك كردي ، سلام مرا به او برسان … جابر اين حديث را براي همه نقل كرد، همچنان كه امام محمد باقر (ع) را ديد و سلام جدش رسول خدا (ص) را به او رسانيد و امام (ع) نيز با شادي و مسرت فراوان پذيرا شد.»


زين العابدين (ع) خود در كلامي گرانقدر اهل عبادت را اينگونه توصيف مي نمايند:
«اگر اهل آسمان و زمين گرد هم آيند كه عظمت و جلال پروردگار را بيان كنند ناتوان مي مانند: يك دسته از مردم خدا را از روي ترس عبادت مي كنند اينگونه عبادت از بردگان است، دسته ي ديگر از روي رغبت به پاداش دنيوي و اخروي چهره به خاك مي سايند كه چنين عبادتي مانند اعمال تجّار است، اما دسته ي سوم به عنوان سپاس و شكر گذاري به پيشگاه مقدس ذات حق، خدا را عبادت مي كنند كه اين شيوه احرار و آزادگان است.»
و امّا امام زين العابدين (ع) در پاسخ به شخصي كه از ايشان، علت بسيار عبادت كردن را پرسيدند، مي‎فرمايند:
«سخت ناپسند دارم كه خدا را عبادت كنم و منظورم فقط اجر و ثواب باشد تا همچون بنده اي كه اگر به مزد و پاداش اميدوار باشد سر به اطاعت فرود مي آورد و چنانچه پاداشي در كار نباشد سر به عصيان و نافرماني مي گذارد و نيز كراهت دارم خد ارا به خاطر ترك از مجازات عبادت كنم تا مانند بنده بدي باشم كه اگر به حساب ترس نبود اعمال شايسته انجام نمي داد. به عرض حضرت رساندند كه اگر عبادت تو به اين منظور نيست پس به چه هدفي در برابر ذات مقدس پروردگار چهره خضوع و عبادت به زمين مي سائي؟


فرمود: چون خدا را لايق عبادت دانسته ام و اوست كه بدون هيچگونه احتياجي اينهمه نعمت و موهبت را به من عنايت فرموده است.»


و بالاخره امام زين العابدين (ع) در باب پاداش كسيكه خداوند را بيش از آنچه بايد، عبادت كند مي فرمايند:
«كسي كه پروردگار عالم را بيش از آنچه بايد عبادت كند، خداي مهربان نيز بيش از آنچه احتياج دارد و آرزو مي‎كند به او نعمت و بركت عنايت مي فرمايد.»
و اين بحث را با دعائي از حضرت در صحيفه سجّاديه به پايان مي بريم:


«ترا آن چنان حمد و ثنا گويم كه حق حمد و ثناي تو ادا شود و وظيفه حمدگوئي و ثناخواني من انجام پذيرد، ترا حمد و ثناي گويم تا به همراه نيك بختان روي نيك بختي ببينيم و در شمار دوستان تو در آيم و با شهدائي كه در راه رضاي تو به خاك و خون غلطيده اند همسايه و همخانه باشم.
حمد و ثناي بي پايان و شكر و سپاس بي دريغ سزاوار ذات بي همتاي اوست.»


5) اميد و نااميدي
از جمله آثار توجّه حضرت سجّاد (ع) به خداي تعالي در مبحث توحيد وجايگاه حضرت حق و بيان اميد و ياس بندگان نسبت به خداوند دعاها و سخنان حضرت دراين زمينه مي‎باشد كه حضرت، خداوند را منبع فيض و رحمت و احسان دانسته و به وسيله اين جملات او را مي خوانند:
«حمد مخصوص خ

دائي است كه به غير او اميدوار نيستم و اگر به غير او اميدوار باشم، اميدم برخلاف شود.»
«اي خداي من! ترا كائنات به صفت رحمت و عنايت شناخته و ماسواي تو به تو چشم اميد دوخته است.»
«اي پروردگار من! چشم اميد اميدواران همواره بدرگاه تو دوخته باشد و هرگز نا اميد و محروم باز نگردد.»
«اي پروردگار من! مرا از عدالت خويش نوميد مخواه و در اين نوميدي جان مرا به تشويش ميانداز.»
«خدايا اگر نبود اميد به كرم و رحمت گسترده ات و نهي تو از نااميديم، بكلي نااميد مي شدم در هنگامي كه متذكر گناهم مي گرديدم.»


«پروردگارا! مسئلت من،‌ مسئلت بنده حقير و ذليل و بدبخت و فقير و ترسان و پناهنده اي است كه بر اين درگاه بخاك افتاده و از خداوند خويش اميد رحمت دارد.»
«من به كرم و رحمت تو اي خداوند متعال دل بسته بودم و رجاء واثق داشتم كه هر كس به سايه حمايت تو پناه آورد هرگز زهر ستم نخواهد چشيد و آنكس كه از حملات غصه ها و غم ها به دژ كرم و رحمت تو بخزد، براي هميشه ايمن خواهد ماند.»
«خدايا اميدت را در دلمان ثابت و پابرجا دار، خدايا ياريم كن به گريه كردن به حال خودم، چون من عمرم را به


تسويف و اميد وآرزوها تلف كردم و اكنون به منزله مايوسان و نااميدان از كار خير و نيك هستم، خدايا، در پيشگاه تو اميد دارم احتياجم برطرف شود. خدايا، همانا من درخواست مي كنم از تو كه دلم را از محبت و خوف و خشيت خود پركني.»
«اي پروردگار من! هم به بخشايش تو اميد دارم و هم از عقوبت تو هراسان، تو آن مايه اميد باشي كه مانند و مثالي نداري.»
«خدايا همانا من راههاي خواسته هاي خلق را به سويت باز، و چشمه هاي اميد را بدرگاهت پر آب مي يابم و ياري جستن به فضلت براي آرزومندان و اميدوارانت را مباح مي بينم، خدايا مي خوانم ترا در حاليكه ترسان و هراسان و مشتاق و اميدوار توام. آيا باور كنم اي پروردگار من كه تو ما را از اميد و آرزويمان محروم مي كني؟»
«اي پروردگار بزرگ همي بيني كه بازوان ما به سوي تو در منتهاي التماس و استرحام گشوده مانده و همي داني كه قلب ما به رحمت تو اميدوار است.»
پروردگارا! همانا ما به درگاهت اميد و آرزوهاي فراوان داريم. ترا نافرماني كرديم و اميد داريم كه پرده بر روي گناهانمان بپوشي و بدرگاهت دعا كرديم و اميد اجابت داريم، پس اميد ما را محقق ساز.»
امام سجّاد(ع) درباره اميد داشتن به خداوند چنين مي فرمايند:
«تمام خوبيها به اين است كه انسان اميد خود را از آنچه در دست مردم است قطع كند و هركس كار خود را به خدا واگذار كند، خداوند درهر كاري او را استجابت خواهد نمود.»
و لذا امام (ع) در اين باره در مناجات خودشان مي فرمايند:
«خدايا مرا به صالحان گذشته ملحق ساز مرا از صالحان باقي قرار ده و مرا به راه صالحان هدايت فرما و كمكم كن بر نفسم به آنچه كمك كردي صالحان را برنفسشان و كارم را ختم به خير بفرما.»


«معبود من، آيا باور كنم با اميدم به رحمت و گذشتت محرومم كني؟ معبود من، آيا در غل و زنجير گرداني دستهايي را كه با آمال و آرزو و به اميد رحمت و مهربانيت بدرگاه تو بلند شده؟ خداي من، كيست كه به درگاه تو فرود آيد. التماس كند از تو پذيرائي را و تو پذيرائيش نكني؟ و كيست كه بدرگاه تو فرود آيد به اميد عطا و بخشش تو، پس اعتنا به او نكني؟»


خدايا، چگونه به غير تو اميدوار باشم و حال آنكه كليد همه خوبيها بدست توست! و چگونه به غير تو اميدوار باشم در حاليكه، احسان كردي به من آنچه را كه از فضل و كرمت درخواست نكرده بودم!! خدايا به ذيل كرم و بخششت دستم را دراز و آويزان كرده ام و براي نايل شدن به عطاهايت اميد و آرزويم را گسترده ام.»
«خداي من! بدرگاه تو برپاي خواسته ام، دست رد بر سينه ام مكوب و مرا به نااميدي منشان.»
«پروردگار من! بلا ديدگان بدرگاه تو دست توسل برآوردند و آنانكه از همه جا و همه كس نا اميد بمانند به رحمت بي منتهاي تو اميدوار باشند.»


6) دعا
و دعا هم باب ديگريست در مبحث توحيد كه امام زين العابدين روشنگر راه ما بندگان در اين زمينه شده اند ادعيه حضرت از ايمان عميق ايشان به خداي متعال و كمال معرفتشان به ذات مقدس آفريدگار سرچشمه مي گيرد، امام خود مي فرمايد:
«هيچ چيز در پيشگاه خداوند محبوبتر از اين نيست كه بنده اي چيزي از او درخواست نمايد.»
پس امام خود در اين شيوه پيشرو است:


«حمد مخصوص خداست كه غير او را نخوانم و اگر غير او را بخوانم دعايم مستجاب نشود، خدايا درهاي دعاي صارخان و فريادكنندگان را به سويت باز مي بينم و مي دانم كه توئي كه دعاي اميدواران را مستجاب كني، خدايا بشنو دعايم را اي بهترين كسيكه دعا كنندگان خوانندش، خدايا تو نزديك و اجابت كننده دعائي. عمل به اطاعتت را روزي ما گردان خدايا شايد دوست نداشتي كه بشنوي دعايم را پس دورم ساختي!! به كرمت اي پروردگارم دعايم را آغاز مي‎كنم.»


«پروردگار من! بر محمد و آل محمد رحمت فرست و مرا به پاداش دعائي كه در حق پدر و مادرم بجاي آورم بيامرز.»
«پروردگار من! دعاي مارا عبادت شمرده اي و ترك دعا را گردنكشي ناميده اي و تهديد كرده اي كه گردنكشان جز به سوي دوزخ راه نخواهند داشت، ترا به نعمتهاي تو ياد آورند و در برابر فضل و كرم تو سپاس گذارند و به فرمان تو دست دعا بدرگاه تو برآورند و از بخشش بي منتهاي تو عطاي افزون طلبند و نجات خويش را در اين خواهشها و تمنيات جويند.»
«پروردگارا! هر چه در اداي دعا و عرض حاجت سستي ورزم باز در برابر ناله يارب من جواب لبيك دهي!!»
پروردگارا! اي خداي رئوف و رحيم دعاي ما را بشنو و حاجت ما را برآور و آن سخن ها را كه ازقلب ما به زبان ما نيامده ناگفته بدان.»
سيد العابدين (ع) در رساله حقوقيه درباره حق كسي كه به تو نيكي كرده است، اظهار مي دارند كه:


«حقّ كسي كه به تو نيكي كرده است، اين است كه او را سپاس گوئي و نيكيش را ياد آوري كرده و با او گفتار نيك داشته باشي و براي او درنيايش هايت با خدا مخلصانه دعا كني هر گاه چنين كردي او را در نهان و آشكار سپاس گفته اي پس اگر روزي توانستي كار نيكش را جبران كن.»
از جمله دعاهاي امام درماه مبارك رمضان چنين است:
«اي خداوند متعال! در اين ماه نو توفيقي عنايت فرماي كه به سوي رحمت و احسان تو بازگرديم و لب به توبت و انابت بگشائيم و دست به دعا و نياز برداريم، پروردگارا جان ما را از آلايش عصيان بدور دار و خطا و لغزش را نصيب ما مفرماي.»


سيد العابدين (ع) درباره مستجاب شدن دعاي مؤمن نيز جملات زير را بيان مي دارند:
«مستجاب شدن دعاي مؤمن سه صورت دارد؛ يا نتيجه آن براي آخرت ذخيره مي گردد يا اينكه به سرعت به مطلوب و هدف دنيائي مي رسد، يا اينكه ازبلا و مصيبتي كه مقدّر است بر سر او آيد جلوگيري مي نمايد.»
و نيز ايشان مي فرمايند: «دعا دفع مي‎كند و برطرف مي نمايد بلائي را كه وارد شده و بلائي را كه هنوز نازل نشده است.»
و در باب شرايط استجابت دعا هم بيان مي فرمايند:


«خداوند چهار چيز را در چهار چيز قرار داده است:
رضايت خود را در طاعت مخفي داشته است، بنابراين هيچ طاعت و عبادتي را كوچك نشماريد كه ممكن است رضايت پروردگار در آن باشد و ندانيد خشم خود را در معصيت پنهان داشته است، بنابراين هيچ گناهي را كوچك نشماريد كه ممكن است خشم و سخط خداوند در آن باشد و شما متوجّه نشويد. اجابت خود را در دعا پنهان داشته

است بنابراين هيچ دعائي را كوچك نشماريد، كه شايد اجابت خداوند در آن مخفي باشد و شما ندانيد و نيز ولي خود را در ميان بندگان مخفي داشته است، بنابراين به هيچ بنده اي توهين و جسارت نكنيد كه ممكن است همو ولي خدا باشد و شما به اين معني توجّه نداشته باشيد.»
پروردگارا! از تو مي خواهم كه اگر دعايم مستجاب كني به خزانه لايزال تو زيان و زوالي نياورد و اعطاي اين حاجت برتو دشوار نباشد.»


پروردگارا! تنها به كرم و كرامت تو اميدوارم و تنها به سوي تو دست دعا برمي دارم.»
پروردگارا! به روان محمود محمد و آل محمد رحمت فرست، رحمتي كه بركتش به ما رسد و نفعش نصيب ما گردد و در فروغش دعاي ما مستجاب شود.»
پروردگارا! اين توئي كه بندگان خويش را به درگاه خويش خواني و آنان را به توبت و انابت دعوت فرمائي و وعده فرمائي و وعده دهي كه دعاي مستمندان را به اجابت مقرون سازي.»
پروردگار من! بدانسان كه مشيت علياي تو تعلق گيرد، رعد و برق تو گاهي آيت رحمت و گاهي تازيانه عذاب باشند و من اكنون دست دعا به سوي تو برداشته ام، همواره چشم اميد به رحمت تو دارم و همواره از بيم عذاب تو به پناه تو گريزم»


«پروردگارا! من درباره اين موجود مستمند كه دستي از دعا كوتاه دارد، دعاكرده ام و در برابر دعا مي خواهم سعادت مرا نيز تأمين و تضمين فرمائي و به فضل خويش چنان كني كه من و ظالم من هر دو در پيشگاه تو مغفور و مرحوم شمرده شويم.»
خداوندا! به آن كسان كه ترا خواهند و ترا خوانند، با نگاه رحمت بنگري و آنان كه دست التماس و


استدعا بدرگاه تو گشوده اند نوميد نسازي هم اكنون ما ترا خواهيم و ترا خوانيم و باميد نگاه رحمت تو ديده به آسمانها دوخته ايم، پروردگارا! اين بازوان لاغر و لرزان ماست كه به دريوزگي و نيازمندي، به سوي تو كشيده شده است، ايمان داريم كه دست و ديده ما از درگاه تو محروم باز نخواهد گشت.»
«اي خداي من كه اجابت دعاي ما را ضمانت كرده اي و بما نويد رحمت و عنايت داده اي چه بسيار كس كه بيش از من معصيت كرده اند و نعمت تو دريافته اند.»
«اي پروردگار من! من اكنون دست دعا به ملكوت اعلاي تو پيش آورده ام بنده اي مسكين و محتاج باشم و جز خانه تو خانه اي را نشناسم.


اي پروردگار من! صداي مرا با مرحمت و عنايت بشنو و بر التماس و تضرع من رحمت آور و دعاي مرا اجابت فرماي.»
اي پروردگار جهان و جهانيان! جهان در بند و جهانيان بنده تو باشند، خداي من دعاي مرا اجابت فرماي.»
«من اكنون اي پروردگار من، در پيشگاه تو به دعا ايستاده ام، آن تو بودي كه مرا به عرض دعا و حاجت فرمان داده اي و من اينك فرمان ترا اطاعت همي كنم و همي گويم لبيك و سعديك، آيا تو اي آفريدگار من، مرا كه بدرگاه تو دست دعا برافراشته ام خواهي بخشيد تا من هم بر دعا بيفزايم؟»
«اي پروردگار متعال! توفيقمان عنايت كن تا همواره بدرگاه تو دست به دعا برداريم و از حيله و فريب ابليس ايمن بمانيم. خدايا! مرا از اجابت خويش محروم مساز، زيرا اين توئي كه اجابت دعاي مرا ضمانت فرموده اي دعاي مرا به پيشگاهت بپذير، زيرا باز هم تو فرمان داده اي كه دست دعا به سويت برآورم.»


پروردگارا! به بنده شرمنده خويش حالتي عطا كن كه با حالت و رغبت دعا كند، آنچنانكه دوستان
مخلص تو به درگاه تو با حالت رغبت دعا كنند.»
آقاي من، بنده تو به درگاهت آمده فقر و بيچارگي او را در پيشگاهت واداشته كه در فصل و احسانت را با دعايش مي كوبد پس با روي گراميت از من اعراض مكن و از من بپذير آنچه مي‎گويم، پس خواندم ترا به اين دعا خدايا! پناه برم به تو از دعائي كه شنيده نشود، خدايا قرار ده ثواب نشستنم و پاداش سخنم و پاداش دعايم را رضا وخشنودي و بهشت ابدي خودت، خدايا اجابت كننده ي دعايم باش.»

فصل نبوت

1) نبوّت
خداي متعال، پيامبران را براي انجام رسالت خود برگزيده و آنان را خزانه دار علم خود و نگهبانان دين خود و خلفاي خود در زمين و حجتهاي خويش بر بندگان مقرّر فرموده و به ايشان مقام والايي در پيشگاه خود داده است، پس ايشان وسيله ارشاد مردم به سوي خدا و راهنمايان به سوي بهشت برين و درهاي رحمت الهي هستند.


امام سجّاد (ع) درباره نبوت حضرت رسول اكرم (ص) مي فرمايند:
«بدرگاه پروردگاري حمد و سپاس مي گذارم كه با بعثت بنده ي برگزيده ي خويش محمد (ص) بر ما منت بزرگي گذاشت در صورتيكه اقوام و ملل پيشين، از چنين شرافت و كرامتي محروم بودند چنين فروغ هدايت و پيشواي راستيني را خداوندي برگزيد كه قدرت و شوكتش هرگز شكست نمي خورد و به بنياد اراده اش خلل نمي رسد. آري، محمد (ص) را به رهبري و ارشاد فرستاد، و او را خاتم انبياء قرار داد، وبدين ترتيب ما را به ملل و اقوام گذشته سيادت و برتري بخشيد، ما را بر عصيان و آشكار گمراهان گواه گرفت و بشمار اندك ما، بر گروههاي انبوهي كه در اعصار و قرون مي زيستند افزوني داد.


خداوندا! به روان پاك محمد و آل او درود با دكه امانت وحي ترا ببندگان تو رسانيد محمد (ص) به شايستگي از ميان بندگان تو مبعوث شد و خلعت مقدس نبوت را پوشيد، وي پيشواي مرحمت، رهبر خير و سعادت، كليد نعمت و بركت بود كه در راه دين مقدس تو آنچنان فداكاري نمود كه جان عزيز خود را بخاطر رضاي تو در كف گرفت و در طوفان حوادث و مشقت و رنج جهاد كرد. وي پيشاني بندگي در پيشگاه عظمت تو برخاك نهاد، و دست تضرّع و التجاء بدرگاه تو برافراشت. دودمان خويش را براي اعتلا و عظمت كلمه ي توحيد به قربانگاه گسيل داشت و به خويشاوندان خود كه همچنان به مكابره و عناد ادامه مي دادند و از انحراف به ارشاد و استقامت نمي گرائيد ند حمله برد، و

رشته ي خويشي و رحم را با دم شمشير بريد، بيگانگان مومن و صالح را برخويشتن نزديك ساخت و خويشاوندان ملحد و منافق را به جرم الحاد و نفاق بيگانه شمرد واز جوار خويش آنان را طرد كرد.
محمد (ص) با كمال فداكاري به تبليغ وحي تو و اعلاي قانون تو و تعليم قرآن تو پرداخت، تا آنجا كه از شهر و ديار خويش آواره ماند و خاك «بطحاء» را به اميد اينكه در ادامه تبليغ آزادتر و قوي تر گردد، ترك گفت و رو به جانب «يثرب» گذاشت. محمد (ص) از مكه كه زادگاه و معبد و مسجد و خانه ي

آباء و اجدادش بود به مدينه بطور غريب و ناشناس هجرت كرد، تا قرآن مجيد را همچون خورشيد تابان برآسمان حيات بشري بركشد و سراسر زواياي جهان را از فروغ اين مشعل آسماني گرم و روشن بدارد. محمد (ص) ازاين فداكاري عظيم و راستين جز اعظام دين تو و اعلاي كلمه ي توحيد و سركوبي دشمنان تو هدفي نداشت و بدين ترتيب در خانه ي هجرت به تجهيزات و تسليحات مسلمانان همّت گماشت و از آنجا به اميد اينكه درخت كفر را از ريشه بركند و برجايش نهال راستي و درستي بنشاند برضد بتخانه ها به جنگ برخاست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید