بخشی از مقاله

چکیده

یکی از اصول مهم در تصوف و عرفان ضرورت وجود پیر است که در آثار مهم عرفانی، مجمل و مفصل دربارهی آن صحبت شده است؛ از طرف دیگر پیر در عرفان در ستر غیرت الهی پنهان است و شناخت و دسترسی به او همیشه بهآسانی میسر نیست. برخی کتب عرفانی که به بررسی ضرورت وجود پیر میپردازد، کمابیش راههای شناخت پیر را نیز بیان میکند. این مقاله به بیان راههای شناخت پیر از دیدگاه دو عارف بزرگ مولانا و عطار میپردازد و راههایی چون خواب، الهام، توجه به ویژگیها و...را بررسی میکند. یافتههای این مقاله نشان میدهد که در نگاه عطار اصل کوشش سالک و توجه به فضایل اخلاقی در شناخت پیر اهمیت فراوانی دارد اما در کلام مولانا بر ویژگی نورانیت بیشتر تأکید شده است و کشش پیر از کوشش سالک مهمتر است که البته لازمهی این کشش همسنخ شدن سالک با پیر است.

مقدمه

یکی از پربارترین بخشهای ادب فارسی، ادب عرفانی است. عارفانههایی که در لباس زیبای شعر و نثر به یادگارمانده است، گواه سلوک زاهدانی است که نقد عشق خود را نثار والاترین معشوق کردند و روشنای جهانی آن سوتر از جهان محسوس را در پشت حجاب واژهها به جلوه نهادند. محوریترین بحث در عرفان، ولایت است و پیر به عنوان مرکز ثقل مباحث عرفانی، تجلی مییابد؛ عارفانی که به بیان تجارب عرفانی خود پرداختهاند و نیز دیگر کسانی که در مباحث عرفان نظری غور کردهاند همه بر ضرورت وجود پیر تاکید کردهاند.

از جمله منابعی که به طور کامل به بحث دربارهی ضرورت وجود شیخ در سیر و سلوک پرداخته است، مرصاد العباد است؛ شیخ نجمالدین در این کتاب وجوه متعددی برای این امر برشمرده است: »بدانکه در سلوک راه دین و وصول به عالم یقین از شیخی کامل راهبر راهشناس صاحب ولایت صاحب تصوف گریز نباشد - «رازی، - 226:1373 سپس او برای این کار وجوه متعددی برمیشمرد از جمله: دلیل برای نمودن مسیر، نگهبانی برای در امان ماندن از قطاع الطریق - نفس و شیطان و... - ، وجود آفات و شبهات و امتحانهای گوناگون سر راه سالک و لزوم نجات او از ورطهی فترت و وقفه، تفسیر وقایع، طیران سالک و.... - همان، - 227-233 قطعاً چنین اصل مهمی در سلوک از نگاه عارفان بزرگی چون عطار و مولانا نیز پنهان نمیماند.

عطار چنین میگوید:

پیر ره کبریت احمر آمدهست راه دور است و پر آفت ای پسر گر تو بیرهبر فرود آیی به راه سینهی او بحر اخضر آمدهست راهرو راهبر را میبباید گر همه شیری فرو افتی به چاه - عطار، - 164:1386 و مولانا چنین میسراید:

پیر را بگزین که بی پیر این سفر    هست بس پر آفت و خوف و خطر

- مولوی، - 133:1378

اما راه شناخت پیر، مستلزم داشتن شرایط خاصی است که برخی از آنها مربوط به سالک است؛ مثل داشتن درد طلب و برخی مربوط به پیر است؛ مثل ویژگیهای روحی و رفتاری والایی که ملکهی وجود پیر است. در اغلب موارد، خود پیر است که خود را بر سالک مستعد عرضه میکند، اما آنگاه که بناست سالک خود گوهر وجود پیر را بیابد، باید راههایی وجود داشته باشد که از طریق آن بتواند پیر را بشناسد.

در آثار دو عارف بزرگ یعنی عطار و مولانا میتوان ردپایی گاه شفاف و گاه مبهم در این زمینه جستجو کرد و اتفاقا هم در مثنوی معنوی و هم در دو مثنوی بزرگ عطار یعنی مصیبتنامه و منطقالطیر در همان آغاز داستان جلوهی پیر را شاهد هستیم. در دو مثنوی دیگر عطار، یعنی الهینامه و اسرارنامه هر چند به اقتضای موضوع، کمتر به مسالهی شناخت پیر پرداخته شده است، اما پیر در آنها از لونی دیگر جلوه میکند؛ مثلا در الهینامه پادشاه یا پدر همچون پیر هادی، راهنمای پسران خود میگردد.

آنچه در این صفحات مختصر ارائه میگردد، نگاهی است به این مطلب از دیدگاه این دو عارف بزرگ، با اشاراتی کوتاه و مویّد به چند اثر عرفانی دیگر از جمله مقالات شمس. امید آن که مقبول طبع مردم صاحب نظر شود. به دلیل مشترک بودن سال انتشار دو اثر عطار یعنی منطق الطیر و الهی نامه در ارجاع درون متنی، الهی نامه با کد عطار - - 1 و منطق الطیر با کد عطار - - 2 مشخص شده است.

الف: استعداد سالک

مقدمه و زیر بنای شناخت پیر در ادب عرفانی، استعداد و آمادگی وجود سالک است بدون داشتن آمادگی، وجود شیخ به تنهایی راهگشا نیست. در کلام عرفای بزرگ، این مطلب نمونههای بسیار دارد. از آن جا که محور کار آثار دو عارف بزرگ مولانا و عطار است به بیان نمونههایی از نظرات این دو عارف اکتفا میشود.

*** عطار

عطار، طلب را که مرکز ثقل همهی مثنویهایش است، به عنوان اولین نشانهی استعداد سالک بیان میکند.

گر تو گویی نیست پیری آشکار    تو طلب کن در هزار اندر هزار

زان که گر پیری نماند در جهان    نه زمین بر جای ماند نه زمان

پیر هم هست این زمان پنهان شده    گ خَلقان دیده در خُلقان شده

- عطار، - 164:1386

و از آن جا که با درد الفتی دیرینه دارد، گاه این طلب را نیز به درد تعبیر میکند:

گر تو را دردی است، پیر آید پدید    قفل دردت را کلید آید پدید

چون نداری درد، درمان کی رسد؟    چون نهای بنده تو فرمان کی رسد؟

- همان، - 164

از دیگر مواردی که عطار برای مستعد شدن سالک برمیشمرد، علم بیتعصب است؛ او در این زمینه داستان امام احمد حنبل را بیان میکند که مرید بشر حافی بود و وقتی او را سرزنش میکنند که با این همه علم، چرا به دیدن این پابرهنه میشتابد پاسخ میگوید:

علم من زو به بدانم نیک نیک    او خدا را به ز من داند و لیک

و هشدار میدهد:    

ای ز بی انصافی خود بی خبر    یک زمان انصاف ره بینان نگر

 عطار - - 2،148و1381:149

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید