بخشی از مقاله

چکیده

تولستوي یکی از بزرگترین رمان نویسان دوره رشد وگسترش داستان نویسی روسیه است. وي حادترین مسائل عصر خود را با جسارت تمام به نقد می کشد؛ به طوري که دگرگونی مهم و معتبري را در خودآگاهی هموطنانش پدید می آورد. تولستوي در این جهان پرآشوب و پر مسئله همیشه سعی داشته در پی حقیقت باشد و در روح خود به کاوش می پرداخته تا سیماي خداگونه روح را نشان دهد.کوشش و تلاش او در راه تهذیب نفس و پیمودن راه کمال را در آثار وي میتوان مشاهده کرد. او متفکري اخلاق گرا و داراي دیدگاه هاي عرفانی است؛ دیدگاه هایی شبیه به آنچه در مکاتب عرفانی و صوفیانه شرقی دیده میشود. بهترین نمونه از آثار تولستوي که میتوان تجلی باورهاي اخلاقی وعرفانی وي را در آن آشکارا دید رمان »سرگیوس پیر« است . از این روي در این پژوهش سعی شده است اندیشه ها و باورهاي معنوي تولستوي، بر رویدادهاي واقع در رمان »سرگیوس پیر« منطبق گردد. در این مسیر، تلاش این بوده که محتواي رمان برمبناي مطالعات کتابخانه اي و مراجعه به خود رمان و از دریچه پروتوتیپ تحلیل شود.
مقدمه:

بسیاري از انسانها در جریان زندگی همواره در ذهنشان این سوال مطرح است که هدف از زندگی چیست؟و در پی خود آگاهی وخداشناسی هستند. یکی از انسانهاي بزرگی که در طول حیاتش تلاش بسیاري براي درك معناي زندگی و دستیابی به حقیقت و ایمان به پروردگار وعشق حقیقی انجام داد، لئون تولستوي نویسنده مشهور روسی بود. تولستوي در 28 اوت 1828 در ملک جد مادري خود - یاسنایا پولیانا - در بخش کرپیونسکی در20 کیلومتري جنوب شهر تولا به دنیا آمد. تولستوي پرسش هاي اساسی پیرامون انسان، خالق او و هدف از زندگی مطرح میکند و در سراسر زندگیش به کندوکاو درونیات خود می پردازد تا به آرامش درونی و خداشناسی برسد. وي در هیجان و اضطراب وجدان خود بوده که آیا براي خدا زندگی کرده یا نه؟ کار اصلی او خود بازنمایی وحدیث نفس گویی بوده است و در یادداشت هاي روزانه، خود را میسنجد فقط از زمان ازدواج تا پایان نگارش دو رمان »جنگ و صلح« و »اناکارنینبا« خویشتنِ خویش در صلح و صفا بوده و بقیه عمر درگیر وجدان خویش است. تولستوي با اینکه با مذهب ارتدوکس بزرگ شده بود و در کودکی اطرافیان هر آنچه درباره خداوند میگفتند را می پذیرفت اما میل داشت خودش به کشف این مفاهیم و ایمان به خدا برسد و از آنجا که یکی از آرمانهایش دستیابی به حقیقت بود در نگارش آثار و ترسیم شخصیت هاي رمانهایش این نکته را در نظر داشته است. تولستوي از جوانی سلوك معنویش را آغاز کرد و این سیروسفر دگرگونی روحی در رمان »سرگیوس پیر« به خوبی بیان شده و نمودار تجربیات خود تولستوي است. در این رمان دو شخصیت بیشتر از همه مورد توجه است یکی شخصیت اصلی داستان »استپان کاساتسکی« است که بعد ما به خاطر راهب شدن لقب »سرگیوس« به وي اعطا میشود و آینه تمام نمائی اخلاق و منش و طرز تفکر تولستوي است که پیوسته در تلاش براي دستیابی به حقیقت و رهایی از شک و تردیدهایش میباشد و دومی »پاشنکا« است که زندگی اش نمونه کسی است که به حقیقت و راز زندگی پی برده و سرگیوس راز چگونه زیستن و حقیقت را از او می آموزد.

با بیان اندیشه هاي تولستوي این سوال مطرح استکه وي چگونه و به چه شکل باورهایش را در اثرش »سرگیوس پیر« نشان داده است؟ در این مقاله تلاش میکنیم با تحلیل محتواي رمان با شخصیت و اندیشه هاي تولستوي آشنا شویم. روش تحقیق ما در این پژوهش برمبناي مطالعات کتابخانه اي و مراجعه به اثر تولستوي »سرگیوس پیر« به شیوه تحلیل و تفسیر است. اگر بخواهیم به بررسی مفاهیم و عقاید مذهبی و اخلاقی تولستوي بپردازیم با مطالعه و تعمق در آثار وي راحت تر میتوانیم به نتیجه موردنظر دست یابیم. در مطالعه آثار تولستوي باید توجه داشت که آنها به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول از این آثار که مربوطه به سی سال نخست دوران نویسندگی تولستوي است که در آنها به جنبه هاي زیبایی شناسی و ادبی بسیار توجه کرده و به توصیف مشاهداتش پرداخته است »جنگ وصلح« و »آناکارنینا« در این دسته از آثار وي جاي دارند و دسته دوم آثاري هستند که بعد از بحران روحی و اخلاقی تولستوي به نگارش درآمدند و وي از نظرفکري و اخلاقی متحول شد چنانکه آثار پیشین خود را بی ارزش و بی محتوا خواند و از آن پس به فلسفه هنر اخلاقی روي آورد و از آثارش به عنوان ابزاري براي اصلاح انسانها و گسترش اصول اخلاقی بهره برد؛ از جمله این دسته آثار وي، رمان »سرگیوس پیر« است که مضامین و دیدگاه هاي معنوي دارد. رمان یا اثر ادبی آیینه اي است تمام نما که شخصیت نویسنده و افکار و اندیشه ها و زوایاي آشکار و پنهان او، در آن متجلی میشود و بدین وسیله خواننده میتواند به جهان درونی نویسنده راه یابد احساسات و عقاید نویسنده را در تخیل شخصیت هاي رمان تشریح و تجزیه میکند.

پروتوتیب:

»پروتوتیب یعنی نمونه هاي اولیه اي که در زندگی واقعی به نوعی ذهن نویسنده را براي خلق یک کاراکتر تحریک کرده و به او ابزارها و مواد خام لازم براي این آفرینش را بخشیده اند - «دقیقیان - 58:1371 میتوان زندگی و عقایدتولستوي را در آرمان »سرگیوس پیر« مشاهده و تبیین کرد که در آن شخصیت هاي اصلی نظریات و دیدگاه هاي نویسنده را بازگو میکند در این رمان شخصیت اصلی داستان »سرگیوس پیر« اضطراب و دگرگونی روحی تولستوي را نشان میدهد و خواننده از تک گویی هاي این شخصیت به خطوط افکارنویسنده رمان پی می برد. تولستوي در این رمان در جلد شخصیت اصلی رفته و ذهنیات و اضطراب ها وشک تردیدهاي خودش را بیان کرده است. »نویسنده به عنوان کسی که دست به آفرینش منظم و آگاهانه میزند از محسوسات، ادراکات، شناخت هاي نظري وتجربی شخص خود هرگز برکنار نیست و شاید هنگام دست بردن قلم ”خود نه به مفهوم وجودي صرف بلکه به معنی تمامی عینی وذهنی تجربیاتش، در مغزش می جوشد. انسانها، ذهنیتها، موقعیت ها، رویدادها و همه آنچه که خود از نزدیک با آنها روبرو بوده، نیز به آن افزوده می شود« - همان - 61-60رویدادهاي به وقوع افتاده در رمان »سرگیوس پیر« به نوعی در زندگی تولستوي بوده و وي با آنها روبه رو بوده است.

جلوه افکار و زندگی تولستوي در رمان - سرگیوس پیر - :

تولستوي در کودکی آرزوي هنرنمایی در میدان جنگ را داشته و در جوانی به دفاع ازوطن و احساسات میهن پرستانه در جنگ شرکت می کرد. تا اینکه داوطلبانه به ارتش داخل شد وبه درجه افسري نیز رسید اما این مرد بزرگ خدمت در نظام و منصب لشگري را به خاطرایده هاي بشر دوستانه ترك کرد ودر آغوش طبیعت در »یاسنایاپولیانا« بازندگی روستایی و زراعت به کار نویسندگی و تفکرمعنوي روي آورد تا جامعه بشري را از افکار بزرگ و اندیشه هاي ژرف خود بهرمند سازد. تولستوي به تزار علاقه مندبود: »درمسکو ذوق لئون ازدیدن چهره هاي نو و افکار قوي بیش از آنکه آرزو داشت خشنود گشت. روز 10سبتامپر1893 از خیلی دور چهره تزارنیکلا را دید که نخستین سنگ بناي کلیسا را برجا گذاشت. رژه سربازان که بعد از آن عمل آمد. او را از شادي سرشار کرد.آرزو داشت که شخصا با موزیک رژه برود در راه وطن جان دهد. طبیعتاً به سبب مشاهده آن تشریفات، خوي اشرافیش با سر سپردگی به کلیسا توام می شد. - «تروایا - 44:1374

در رمان »سرگیوس پیر« شخصیت اصلی، افسر جوانی است به نام - استپان کاساتسکی - که یک نظامی موفق در دانشکده افسري می باشد و علاقه زیادي به نیکلاي تزار دارد. اما بعدها وقتی می بیند نظامی بودن او را خشک و خشن کرده و تا حدودي از انسانیت و مهربانی به دور انداخته نظامی بودن را رها می کند.کاساتسکی دچار بحران روحی می شود و می خواهد خود و باطن خود را بهتر بشناسد. پیوسته از زندگی درونی خود شکایت دارد و به بررسی نیات خود می پردازد. مدتی به مطالعات فلسفی روي می آورد و این سیر روحی اش ادامه دارد تا این که کامل می شود به دربار راه یابد.کاساتسکی براي ورود به دربار می خواست با یک دختر درباري به نام »کنتس کوروت کووا« ازدواج کند. ابتدا براي رسیدن به اهداف خود او را انتخاب می کند اما رفته رفته دلباخته و عاشق وي می شود و در دیدار با این دختر با نفوذ درباري می گوید : »من آمده ام تا خود را بهتر بشناسم - «آذر 31:1368. - همانطور که بیان شد تولستوي همواره در پی شناخت خود بود و همیشه نیات درونی اش را بیان می کرد و در این اثر نیز نیات درونی قهرمان رمانش را تحلیل می کند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید