بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی چگونگی رشد و ارتقای معنویت در دانشجویان مبتنی بر فرهنگ اسلامی-ایرانی میباشد. در راستای رسیدن به هدف مذکور با استفاده از قرآن و یافتههای روانشناسی، روشهای پرورش صفات و فضایل اخلاقی در دانشجویان مورد بحث و بررسی قرار گرفت. پس از آن به عوامل مؤثر بر رشد و تعالی معنویت در دانشجویان پرداخته شد. عواملی که مربوط به محیطهای دانشجویی بود از قبیل محیطهای خوابگاهی، اخلاق و منش کارکنان دانشگاهها، اساتید و اعضای هیأت علمی و سایر ابزارها و تشکیلات تسهیلکننده رشد معنوی و تربیت دینداری در دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه پژوهش حاضر نشان داد که برای پرورش معنویت در محیط دانشگاهها لازم است که اولاً: رفتارهای معنوی دانشجویان مورد تقویت قرار گیرد و در ثانی: الگوهای معنوی محبوب در کنار دانشجویان باشد تا آنان بهراحتی بتوانند رفتارهای آنان را الگو قرار بدهند.

مقدمه

طی سه دهه اخیر گرایش به معنویت اعم از معنویت سکولار و یا دینی در غرب بهویژه در آمریکا و کانادا رشد قابل توجهی داشته است. این رویکرد نشان دهنده این واقعیت است که مردم آن سرزمین از زندگی سکولار خسته شدهاند و نیاز به معنویت در حال جوانه زدن است. برخی از عرفا مثل عطار و مولوی به شکوفایی انسان میاندیشیدند. آنان معتقد بودند که انسان وقتی شکوفا میشود که همواره بهسوی خدای خود حرکتکند. خواجه عبداالله انصاری - 1388 - ، مراحل سیر و سلوک بهسوی خداوند را »صد میدان« نامیده است.

معنویت بهصورت محصول و نتیجه، یک ارتباط دهنده است. انسان با خدا و رب خودش از طریق سیر و سلوک پیوند برقرار میکند. منظور از سیر و سلوک هم همان شریعت است که بهصورت طریقت پیموده میشود. این راه باید پیموده شود؛ نه اینکه فقط لغلغه زبان باشد؛ در چنین صورتی اثر خود را در حوزه شناختی و عاطفی بهجا میگذارد و در نهایت به حقیقت میرسد. بنابراین معنویت را میتوان فرآیندی دانست که از طریق سیر و سلوک بهسوی مبدأ وجودی در حرکت است. تعدادی از روانشناسان مثل یونگ - 1973 - معنویت را تحقق "فردیت" میداند. یعنی وقتی انسان در جستجوی "فردیت"خود است، در نهایت "فردیت" خود را پیدا میکند.

در مرحله فردیت؛ ناخودآگاه و خودآگاه یکی میشود و ابعاد چندپاره وجودی انسان یکپارچه و تمام عیار میشود. در دیدگاه آبراهام مازلو - 1962 - نیز معنویت به شکوفایی تعبیر میشود. در مکاتب دیگری، معنویت رسیدن به نیروانا یا بهشت موعود و وحدت و توحید یافتن با طبیعت و هستی تلقی شده است. در معنویت اسلامی، سیر و سلوک و نتیجه در اثر ارتباط و اتصال به حقیقت مطلق ایجاد میشود. یونگ - 1973 - معتقد است که ما از نقطهای شروع میکنیم و به همان نقطه برمیگردیم. مثل طواف که دور یک محوری میچرخیم و آن محور "فطرت" است. منتها در این رفت و برگشت ما یک شعاعی را طی میکنیم و چیزهایی را که در فطرت به صورت نهفته بوده است، تجربه میکنیم. به گفته مولوی:

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش     باز جوید روزگار وصل خویش.

منظور این است که معنویت در نگاه مولوی، یک مفهوم مجزا و انتزاعی نیست؛ بلکه در عمل بهتدریج پخته و پرورش مییابد و تجلی پیدا میکند. ما موسیوار دنبال مادری میگردیم که از سینه او اولین شربت فطری را خوردهایم و لذت آن در ما بهصورت نهفته و ناخودآگاه وجود دارد. معنویت حالت سیالی دارد که نمیتوان جلوی حرکت آن را گرفت و اگر جلوی این انگیزه رو به رشد گرفته شود، مشکلاتی برای انسان بهوجود مآید. این معنویت سیال حداقل در چهار بُعد دیده میشود: یک بعد آن گرایش بهسوی متعالی است که در آیه "انا الله و انا الیه راجعون" بروز و ظهور مییابد. ارتباط با خویشتن، طبیعت و دیگران از دیگر ابعاد تجلی معنویت بر اساس همان رابطه متعالی با خالق است.

در حقیقت طبیعت پایه و تجلی نور خداوندی است و کسی نمی-تواند با داشتن رابطه با خدا، طبیعت را تخریب و یا کنترل کند. یکی از مشکلاتی که بعد از قرون وسطی در معنویت پیش آمد، این بود که انسان از حالت تحسین طبیعت بهعنوان آیاتی از آیات خدا خارج شده و به حالت کنترل طبیعت درآمد. لذا بعد از رنسانس معنویت رو به افول گذاشت. معنویت بهدنبال توحید یافتگی و وحدت است و این واقعیت در یک ارتباط سالم تحقق پیدا میکند. مذهب گرایش انسان به توحید، طبیعت و به خودش را به تجسم و عینیت میبخشد.

در حقیقت مذهب میتواند گرایشی به سمت ایدئولوگ شدن داشته باشد. مذهب میتواند رنگ فرهنگ را بپذیرد و در فرهنگ شکوفا شود. همچنین مذهب میتواند رنگ سیاست و اقتصاد و نیز فهم افراد را به خود بگیرد. در واقع معنویت لب اللباب مذهب است و از آنجایی که مذهب توسط انبیاء شکل میگیرد، بالاترین و صافترین نوع معنویت را دارد؛ به شرط آنکه فرهنگ و سیاست و اقتصاد و تمایلات مردمی در آن اثر نگذارد.

در خصوص چگونگی رشد معنویت فاولر - 1981 - معتقد است: کودک از همان بدو تولد به جهان اعتماد دارد و جهان را جایی برای رشد میداند. فاولر این اعتماد اولیه را برای اعتماد فرد به خدا بسیار مهم میداند. اگر این فطرت و اعتماد اولیه توسط والدین گسسته نشود، فرد میتواند زندگی سالمی را تجربه کند ولی در صورت گسسته شدن و انحراف اعتماد اولیه، ممکن است اعتماد به خدا هم خدشه دار شود. مرحله بعدی بینشی و شهودی است. در این مرحله کودک خود را به صورت شهودی به طبیعت متصل میداند و طبیعت را زنده میداند. پیاژه - 1986 - ، این مرحله را جاندارپنداری مینامد که در آن کودک طبیعت را زنده میبیند. مولوی هم به همین شکل بیان میکند:

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم  با شما نامحرمان ما خامشیم

کودک عادت میکند که طبیعت را بهصورت فیزیک نیوتنی ببیند. به تعبیر پیاژه - 1986 - در مرحله سوم کودک در مرحله عینی و عملیات عینی است که تقریبا تا 11 سالگی هم ادامه پیدا میکند. در این مرحله کودک یک فهم عامیانهای از مذهب دارد. در واقع کودک در این مرحله حضور را یک حضور عینی تلقی میکند؛ نه یک حضور معنوی و ذهنی و روانی. مرحله چهارم را فاولر مرحله سنتی میداند. سنتی بدین صورت که مثلا وقتی تلویزیون یک تعریفی از مذهب و معنویت ارائه میدهد و از طرفی نیز معلم بر روی کلاس یک تعریفی از آن ارائه میدهد و پدر و مادر و همکلاسیها نیز تعاریفی در مورد آن ارائه میکنند، افراد در این مرحله این توصیفها را میپذیرند.

در برخی مواقع، معنویت حاصل شده از این طریق تا آخر عمر فرد همراه او خواهد بود. در واقع معنویت اینگونه افراد تجربی نیست؛ بلکه تقلیدی است. مرحله پنجم مرحله فردی شدن است که دانشجویان در این مرحله قرار میگیرد. آنان بر این اعتقاد هستند که معنای سیر و سلوک را خودشان باید بفهمند. از دیدگاه فاولر - 1981 - مرحله بالاتر، مرحله انتقادی و تعمدی است که اواخر نوجوانی ظاهر میشود. در این مرحله افراد با انتقاد به نظرات دیگران، در پی فهمیدن و درک موضوع هستند. آنها میخواهند بینش و دانشی منسجمی داشته باشند.

حال این سوال مطرح است که معنویت دانشجویان جوان چه ضرورتی دارد؟ تحقیقات نشان میدهد که معنویت موجب تقویت صلح و صفا و رشد فضائل اخلاقی و انسانی میشود. امیدواری، خوشحالی، خودآگاهی، نوعدوستی، سلامت روان، خلاقیت و... را نهتنها برای دانشجویان بلکه برای کارگران، کارگاهها، صنعتگران و غیره ضروری است. کارخانهداران و دیگر بخشها موقع استخدام افرادی را انتخاب میکنند که معنویت بالاتری داشته باشند. از دانشجویان توقع میرود که علاوه بر هوش علمی، از هوش معنوی، فهم اشراقی، قدرت تخیل، تفکر و درک و فهم بالایی برخوردار باشند. آنان نباید فقط به علم حصولی اکتفا کنند و فقط از تحقیقات منطقی و پوزیتیویستی سیراب شوند.

روانبنههای دینداری و معنویت با همان فطرت پاک اولیه در همه انسانها وجود دارد؛ اما محیط شکل فرهنگی به آن میبخشد. از نظر روانشناسی اصلیترین خطر، آسیب به اعتماد کودک است. کودک خود به خود انتظار دارد که طبیعت او را بپذیرد تا بتواند آزادانه استعدادهای خود را شکوفا کند؛ ولی خواستههای غیرمنطقی اجتماع مشکل ایجاد میکند. عمل، رفتار، کردار، عواطف، هیجانات، احساسات و ابعاد شناختی انسان توحیدی یکپارچه و منسجم است. انسان توحیدی خودش را با هستی و دیگران یکسان میبیند.

انسان توحیدی نفع خودش را از نفع دیگران جدا نمیکند. انسان توحیدی در ارتباط با دیگران و جامعه بر اساس اصول مروت و مدارا، راه پیش میگذارد؛ در ارتباط با طبیعت به اصل صیانت از طبیعت بهعنوان آیهای از آیات خداوند اعتقاد دارد. در ارتباط با هستی و قوانین خداوندی، معتقد به اصل عدالت است. اصل تعالی مستمر و حرکت پیوسته در راه رسیدن به رب خویش و خویشتنیابی از دیگر اصولی است که در پرورش دیدگاه توحیدی نقشآفرین است.

اخیرا ویلیام چیتیک - 2000 - در مقالهای با عنوان هستیشناسی ذکر اظهار میدارد که انسان به طور تکوینی ذکر میگوید ولی خود نمیداند. انسان ذاکر از قوانین خدا بهصورت تکوینی نمیتواند تخطی کند. چون طبیعت همیشه ذاکر است. ذکر با این معنی در آکادمیهای غرب برای کاهش استرس، افزایش حواسجمعی، نزدیک شدن به خدا بهکار میرود. تقوا نیز نوعی ذکر است که ما را از خطر نگهداری میکند. تقوا مثل ماسکی میماند که بهصورت میزنیم تا بیمار نشویم. تقوا وقایع جسمی، چشمی، زبانی، حسی، قلبی، فکری را شامل میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید