بخشی از مقاله

چکیده

ضرورت شناسایی وتدوین شاخص های توسعه اقتصادی از آنجا است که تداوم وپویایی هر حرکت ورفع کمبودها ونواقص گذشته در گرو داشتن شاخصهایی است که با آنها بتوان میزان کامیابی گذشته را اندازه گرفت وجایگاه فعلی خود را برای تداوم حرکت شناخت؛ بنابر این،شناسایی شاخصها ومعیارهایی که بتوان سیاست ها وخط مشیهای اقتصادی را با آن محک زد ،از ضروریات اولیه هر حرکت هدفدار است.

هرچند درباره شاخص های توسعه اقتصادی ،با الگویی که در دنیای غرب رخ داده است ، صدها مقاله ،کتاب و گزارش وجود دارد،ولی دربارهی شاخصهای توسعه اقتصادی از دیدگاه اسلام ،سابقه تحقیقی یا تالیفی مشاهده نمیشود.از طرف دیگر با تشکیل حکومت اسلامی در ایران وبرقراری نظام جمهوری اسلامی،به منظور داوری دربارهی میزان هماهنگی و سازگاری برنامه ها وسیاست های اقتصادی با توسعه اقتصادی مطلوب و مورد نظر اسلام باید شاخصهایی تدوین شود.

با توجه به آموزههای اسلامی ودیدگاه اسلام در سه زمینه تولید ،توزیع ومصرف پنج شاخص اصلی زیر استنباط می شود:

-1میزان توسعه نیروی انسانی؛

-2میزان استفاده بهینه از عوامل ومنابع تولید؛

-3میزان هماهنگی سطح مصرف و رفاه جامعه با وضع عمومی اقتصاد؛

-4میزان حساسیت افراد جامعه نسبت به منافع ملی؛

-5میزان توفیق در رفع فقروایجاد رفاه نسبی؛

مقدمه

توسعهی اقتصادی مورد نظر اسلام ،پدیده ای انسان محور است؛ولی انسان محوری آن با انسان محوری توسعهی اقتصادی غرب تفاوت دارد .در اسلام ،انسان محوری در جهت خدامحوری است؛زیرا از نظر اسلام انسان در فطرت خداجو ،و نهایت سیر تکاملی او رسیدن به مقام قرب الهی است؛از این رو ،انسان محور بودن توسعهی اقتصادی مورد نظر اسلام هیچ تعارضی با خدامحور بودن او ندارد؛در حالی که در توسعه غرب در تضّاد با خدامحوری ونفیکنندهی آن است؛بنابراین در صحنه اقتصاد وتدبیر معیشت ،هدف از تولید ،حداکثر درآمد وسود در زمینه مصرف،هدف نهایی رسیدن به مطلوبیّت ذّولت هرچه بیشتر است.

فرایند توسعهی اقتصادی در دنیای غرب با همین فکر و هدف تعقیب شده است ودر نتیجه شاخص های سنجش میزان توسعه یافتگی این جوامع به صورت بسیط ویکسو نگر مطرح شدهاست.یعنی کاری به جهات روحی انسان ونیازهای معنوی واخلاقی ندارد.

در یک تعریف، توسعه اقتصادی به معنای تحولی ژرف در ساخت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظم حاکم بر تولید، توزیع و مصرف جامعه است. و در تعریف دیگر، توسعه اقتصادی ترکیبی از تغییرات روحی و اجتماعی جمعیت یا ملتی دانسته شدهاست که در نتیجه آن تغییرات روحی و اجتماعی، بتواند محصول حقیقی ناشی از تولید اقتصادش را به طور جمعی، پیوسته و مداوم افزایش دهد.

اشکالی که به ورود تغییرات روحی و اجتماعی در تعریف توسعه اقتصادی متوجه می شود این است که این اصطلاح، با توسعه فرهنگی مخلوط شده است. البته از آن جا که توسعه فرهنگی بنابر برخی نظریات، مقدمه و پیش زمینه توسعه اقتصادی است، فرهنگ را جهت تضمین استمرار توسعه اقتصادی، در این تعریف وارد کرده اند. علاوه بر آن، تفاوت میان رشد و توسعه اقتصادی نیز اهمیت ورود این جنبه را در تعریف توسعه اقتصادی ضروری می سازد؛ زیرا بدون تغییرات روحی و اجتماعی یک ملت و درون زا نمودن دستاوردهای مدرن علمی - فنی و تأکید صرف بر ظرفیت های تولیدی یک جامعه، تنها رشد اقتصادی حاصل می شود و نه توسعه اقتصادی. بنابراین، رشد اقتصادی فقط شامل افزایش کمی در شاخصهای اقتصادی کلان میباشد؛ در حالی که توسعه اقتصادی نه تنها افزایش کمی پدیدههایی چون تولید ناخالص ملی را در بر می گیرد، بلکه شامل تغییرات کیفی جامعه نیز می گردد. به عبارت دیگر، رشد جزئی از توسعه است و نه کل آن.

توسعه اقتصادی امری است نسبی و عوامل بسیاری در تکوین و تحقق آن مؤ ثرند که از آن جمله است: سرمایه گذاری صنعتی و تولیدی، اشاعه تخصص فنی، تربیت نیروی انسانی متخصص، پیشرفت تکنولوژی و ابداع و ابتکار و تجربیات فنی و اعمال روش های جدید که در بالا بردن سطح تولید و بهره وری و بازده موثر است، سازمان های معتبر مالی و پولی و منابع طبیعی و از همه مهم تر روحیه و طرز تفکر ملتها و فرهنگ و عوامل اجتماعی در پذیرش تحولات جدید.

در شناسایی شاخصهای توسعهی اقتصادی مورد نظر اسلام ،تلاش بر این بوده است که شاخصهای مذکور افزون بر سنجش ابعاد ادّیم رشد وپیشرفت جامعه ،به جنبههای اخلاقی ومعنوی آن که مربوط به رشد وتکامل روح انسوفضایل اخلاقی وتعهّدومسؤلیّت-پذیری افراد جامعه در قبال خالق خود وانسانهای دیگر است،توجّه شود.

شاخص اول:میزان توسعه نیروی انسانی

توسعهی موردرنظاسلام با محوریّت انسان قابل تحقّق است؛زیرا هدف از خلقت این جهان رشد وتعالی بشر و عامل اصلی اجرای هر برنامه وسیاست فرهنگی- اقتصادی همراه با راهکاری مناسب ، نیروی انسانی هر جامعه است. از این رو ،اسلام بالاترین ارزش را برای افراد با ایمان ،متخصّص ودانشمند جامعه که کارآمدی وتعهّد لازم را دارند ،درنظر گرفته است؛امّا در صورتی میتوان جامعهای را از جهت نیروی انسانی توسعهیافته قلمداد کرد که از تخصّص ،دانش،خلاقیّت واندیشه افراد یا از استعداد ونیروی فیزیکی وبدنی آنها به گونهای استفاده شود که هر فرد از کار و عملکرد خود در زندگی فردی و اجتماعی احساس خشنودی کند؛یعنی با توجّه به هزینه فرصتی که عمر و حیاط او داشته است، در زندگی احساس غبن وخسارت نکند.هر چه تعداد این افراد در مقایسه با کل افرادی که میتوانند چنین باشند،زیادتر باشد،میزان توسعهی نیروی انسانی آن جامعه بالاتر است.

امیرمومنان حضرت علی - ع - در این زمینه میفرماید:

"هر کس دو روز از زندگی اش مساوی باشد، خسارت دیده ومتضرر است وآن که تمام فکر وهمّتش برای دستیابی به دنیا باشد ،هنگام جدایی از آن ،حسرت بسیاری خواهد داشت وهر کس فردای او بدتر از روز قبل باشد ،دست خالی ومحروم است."

رسیدن به هدفمذکور با توجّه به شرایط ومتغیّرهای چهارگانه ذیل در جامعهی اسلامی قابل دستیابی است؛

-1زمینه شکوفایی استعدادهاوبه فعلیّت رساندن قابلیّتها برای همه افراد جامعه فراهم باشد؛

-2 نیروی انسانی به تناسب وظایف ومسئولیّتهایشان تخصّص،دانش وکارآمدی لازم را داشته باشند؛

-3به منظور انجام درست ومتقن کارهاافراد، جامعه از تعهّد و مسئولیّتپذیری کافی بهرهمند باشند؛

4حاکمیّت- افراد با افرادی صالح وکاردان باشد تا برقراری روابط عادلانه در زمینههای تولید ،توزیع ومصرف ممکن شود.

با فراهم آوردن شرایط مذکور ،افراد جامعه میتوانند با استفاده از اندیشه خود، همراه با راهنمایی معارف وحیانی ، حیات طیّبه که خالق این جهان به انسان معرفی کرده ، شناسایی و راهکارهای رسیدن به آن را از طریق وحی و عقل جست وجو کنند و بهترین شیوهها را برگزینند .

شاخص های تفصیلی سنجش کمّی شاخص اول

الف.نرخ با سوادی وتحصیلات عالی جامعه ؛

ب.نسبت تخصّصانم ماندگار در وطن به کل آنها

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید