بخشی از مقاله

چکیده

شعوبیه یا شعوبی‌گری جریانی سیاسی، اجتامعی بر اثر بازتاب و عکس‌العملی جنبشی در برابر دیدگاه قومی گرایانه اعراب و برخورد ناشایست آن‌ها با غریعرهبا، یا اعاجم بخصوص ایرانیان پدید آمد این حرکت در میان ادیبان و دانشمندان ایرانی رقم خورد و ظاهرا نام خود را از آیه - وجعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عنداهلل اتقاکم - - احلجرات13/ - گرفته است، زیرا ایرانیان در واقع با خلوص نیت اساام را پذیرفته بودند و به معیارهای ارزشی اساام مانند برتری در تقوی، مساوات، عدم تبعیض و عدالت و ..... عشق می‌ورزیدن، اما بعضی از اعراب در دوره فتوحات اساامی بخصوص اغلب حکام امویان و بعضی از عباسیان سیاست نژاد پرستی و تفضیل عرب بر عجم اتاذ کردند، دگرگونیهای در جریان شعوبی‌گری به مرور زمان به وجود آمد و نتیجتاً را انحرافی و افراط‌گری در مقابل قوم عرب و حتی در مقابل خود اساام پیش بردند، تاریخ به طور ظاملانه تعداد بسیاری از دانشمندان و نویسندگان اهل فکر ایرانی به دور از انصاف متهم به شعوبی‌گری و یا زندیق بوده‌اند کرده است.

در صورتی که خدمات بسیار ارزشمندی به جامعه اساامی تقدیم نموده‌اند. ابن املقفع یکی از شخصیت‌های ایرانی دانشمند و نویسنده زبر دست که خدمات بسیاری در حوزه‌های ترجه، تالیف، نویسندگی داشته است، اما قربانی مهان جریان شعوبیه گشت، که کینه توزان و متعصبان را به اتام جانب‌داری از تفکر شعوبی‌ گریبه وضع فجیعی به قتل رساندن این پژوهش ضمن بررسی حتلیل دوران ظهور شعوبیه و آثار و انگیزههای آن به بررسی و حتقیق در مورد شخصیت ابن املقفع و نقش و جایگاهش در پیش بردن فرهنگ و زبان عربی در خاال آثار علمی و ادبی وسرره عملی او می پردازند.

مقدمه

آنچه برای همه مسلم است این است که بعد از وقوع جنگ‌های که به عنوان فتوحات در تاریخ معروف است، و پس از شکست سپاه ایران در مقابل نیروهای مسلمان عرب، مردم ایران با توجه به روحیه فرهنگی ایرانیان و اوضاع احوال نابسامان آن دوران اساام را با درایت و رضایت خود پذیرفتند، البته این پذیرفتنی یکجا و فراگیر نبود بلکه به نحوی ترویجی و به مرور زمان اتفاق افتاد، اساام شدن ایرانیان نقطعه عطفی در تاریخ اساام به شمار میآید، زیرا ایرانیان تنها قوم و ملت بزرگ و گسترده‌ای که با تاریخ هزار ساله بود که بعد از اعراب رو به اساام آورد، و نتیجه در شکوفایی و انفجار علمی و ادبی که مردم ایران پدید آوردند آن معلوم شد و توانستند ریشه‌های تمدن بزرگ اساامی تعمیق نمایند، بلکه خود ایرانیان پرچم‌دار رساله اساامی و تبلیغ آن گشتند، و    زبان عربی تاثیر بسزایی در فرهنگ ایرانیان داشته به طوری که پس از یک قرن از مسلمان شدن ایرانی‌ها، نوابغ بسیاری از ایرانی‌ها در زمینه زبان عربی ظهور کردند، و ابتکارات شگفتی آفریدن و نتیجتا تمدن اساامی عربی فارسی به وجود آمد.

اما مسئله‌ای که قابل توجه است این است که اعراب به ویژه بعد از دوران خلفای راشدین و تسلط بنی‌امیه بر امور مسلمین که در واقع آغازی برای برچیده شدن ارزش‌های اساامی و مساوات و عدالت که اساام آن را برای همه یکسان می‌دانست و حکومت اساامی را به نوعی نژادپرستی عربی و تعصب قومی مبدل ساختند بطوری‌که عرب‌ها سید و سرور و دیگران را نوکر و    موالی خود دانستند که همه باید مطیع عرب باشند این بود که ایرانی‌ها این نوع نگرش و رویکرد عربی را بسیار بد و ناخوشایند تلقی کردند.

زیرا با اصل و ارزش‌هایش تعارص دارد ، - اناا املومنون اخوة - . - الحجرات - 10 / و - ال فضل لعربی و علی عجمی اال بالتقوی - - الغدیر، . - 187/6 ده‌ها آیات و روایت دیگر. بر اثر چنین رفتارهای ایرانی‌ها موضع گیرهای نشان دادن و به دفاع از خود و پیشینه فرهنگی تاریخی و تمدن ایرانی برخاستند بدون اینکه هیچ‌گونه خدشه یا اعتراضی به اساام و مسلمین داشته باشند و طبعا مسلمان بودن با حفظ فرهنگ ملی و قومی در واقع تعارضی ندارد چه رسد که ایرانی‌ها آن چنان شیفته اساام و فرهنگ اساامی بودند هرگز ایرانیت را و ملی گرایی را در مقابل دین اساام قرار نداده‌اند.

 تاریخ شاهد خدمات و جان فشانی‌های آنها برای پیش برد اساام و تمدن اساامی میباشد اما عرب‌های متعصب شدیداً مخالف هرگونه اظهار نظر یا حرکتی که از سیادت آنها بکاهد بودند، و آن‌ها را به شعوبیه و شعوبی‌گرائی معرفی کردند، از اینجاست که مسئله شعوبی‌گری پدیدار شد و در واقع بهانه شد برای سرکوب مسلمانان غیرعرب، جنبش شعوبیه اگر چه در نخست افکار و نظریاتی عقالئی و مورد قبول طرح کردن اما در مراحل بعدی گام‌های به انحراف و افراط نهاد و حتی خود اساام را هم زیر سوال برد این شد که دانشمندان و نوابغ اساامی ایرانی نزد عرب‌ها به عنوان شعوبی و شعوبی‌گری معرفی شدند و اغلب تاریخ نویسان هم متاسفانه بدون انصاف آن‌ها را شعوبی و ضد عرب و اساام و یا حتی ملحد و زندیق معرفی کرده‌اند.

ابن المقفع یکی از این شخصیت‌های است که قربانی تفکر شعوبی شده است. تاریخ در مظلومیت این شخصیت دانشمند قضاوت منصفانه نداشته است زیرا هیچ مدرکی دال بر شعوبی‌گری منفی ایشان نشان نداده است، تنها جرم ابن المقفع، ایرانی، دانشمند، کاتب و نویسنده قرنهای سوم و چهارم بوده که در متن منازعه طرفین شعوبیه و عرب‌ها قرار گرفته و همین مورد باعث شده که او را در خلطی موضوعی و اهمال عجیبی نسبت به خدمات علمی و ادبی او توسط ناقدان و تاریخ نویسان واقع شود و به زندقه و کافر قلمداد نماین این پژوهش سعی دارد چهره واقعی این ادیب توانا به اهل ادب و کسانی که اهل تعهد و انصاف هستند نشان دهد.

سابقه مسئله شعوبیه در منابع تاریخی بسیاری بحث و بررسی شده است، و تقریبا همه آن‌ها اال تعداد اندکی آنچه مربوط به فرزندان ایران است اگر کسی حتی مدعی ایرانی بودند هم نبوده است متهم به شعوبی‌گری و بی دینی و انحراف میباشد، و حتماً ضد ملت عرب و اساام است. البته در دوران معاصر نیز صدای طبل این امر باال برده‌اند بخصوص با دسیسه استعمارگران و نوکران عرب خود انجام گرفته است، و حتی انقااب اساامی ایران را تا توانسته‌اند حرکتی دنباله رو همان شعوبیه‌گری و دشمنی با عرب معرفی بکنند، که ما در این پژوهش به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید