بخشی از مقاله
چکیده
احیای سبک زندگی اسلامی -ایرانی در جامعه ای که به سرعت در حال تغییر از سنت به مدرنیته است نه تنها موجب حفظ ارزش های آن جامعه خواهد شد ،بلکه باعث مدیریت برخورد با بحران هایی میشود که در نتیجه گذر زمان در جامعه به وجود می آیند. در حقیقت اگر ما ،مطابق با ارزش های اسلامی-ایرانی رفتار کنیم،می توانیم تغییراتی را که در جامعه به وجود می آیند تحت کنترل خود در آوریم و از آن ها برای پیشرفت و اصلاح بهره بگیریم.
برای احیای سبک زندگی اسلامی-ایرانی در جامعه، بیش از هر چیز نیازمند شناختی صحیح از فرهنگ اسلامی-ایرانی هستیم،چون می توان گفت ، بدون شناخت این فرهنگ، برداشت های شخصی مان را معیار قرار میدهیم و نه تنها باعث تخریب چهره ی این دین و فرهنگ مقدس در داخل کشور میشویم ، بلکه چهره ی آن را در سراسر دنیا مخدوش خواهیم کرد. در این نوشتار، به طور مختصر به ارائه ی چند راهکار برای احیای فرهنگ اسلامی-ایرانی می پردازیم و ارتباط این مساله را با پیشرفت و توسعه ی جامعه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مقدمه:
همان طور که شاهد هستیم، فرهنگ غرب به شکل آرام و خزنده ذهن بسیاری از جوانان جامعه ی مارا درگیر کرده است. در آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت. چنانچه فرهنگ اصیل ما به طور مستمر مورد هجوم فرهنگ غرب قرار بگیرد،در آینده ای نه چندان دور،خواهیم دید که از برقراری ارتباط با گذشتگان خود ناتوان هستیم و این مساله موجب سست شدن پایه های فکری نسل جوان و آیندگان ما خواهد شد. بنابراین، هریک از ما موظفیم به عنوان عضوی از این جامعه ی قدرتمند،در جهت احیای فرهنگ پربار اسلامی-ایرانی بکوشیم و با اندیشه و منطق، از این فرهنگ دفاع کنیم.
بیان مساله:
چگونه می توان باعث احیای فرهنگ اسلامی-ایرانی در جامعه شد؟
وجود سبک زندگی اسلامی -ایرانی در یک جامعه چه ارتباطی با پیشرفت آن جامعه دارد؟
پیشینه تحقیق:
مقاله ای تحت عنوان"سبک زندگی دینی - مطالعه ی موردی ،تحلیلی بر عوامل اسراف و مصرف گرایی - " توسط آقایان " اژدر شمخانی ،آریان نادر بیگدیلو و عسگر درویش" نوشته شده که سبک زندگی دینی در این مقاله به طور موردی بررسی شده و عوامل اسراف و مصرف گرایی مورد تحلیل قرار گرفته است.همان طور که در این مقاله میخوانیم ،برخی عوامل موثر بر مصرف گرایی در ایران عبارتند از:جهل و ناآگاهی،روحیه ی ثروت اندوزی و رفاه زدگی، از خودبیگانگی و تقلید از فرهنگ مصرفی غربی برخی از راه های مقابله با مصرف گرایی و مصرف زدگی نیز از منظر این مقاله عبارتند از:
الگو قرار دادن سیره و سنت اولیاءاالله و بزرگان،احیای فریضه ی امر به معروف و نهی ازنمکر به منظور جلوگیری از اسراف،برگزاری همایش و کنگره های کاربردی برای آموزش الگوی مصرف. مقاله ی دیگری تحت عنوان "واکاوی سبک زندگی متعلم در تمدن نوین اسلامی و مقایسه ی آن با آراء اندیشمندان غربی" توسط خانم"مرجان کیان" و آقای" محمد مهدی سحری" نوشته شد که در بخشی از آن به بررسی تفاوت های بین سبک زندگی متعلم تمدن نوین اسلامی و تمدن غرب پرداخته شده است.
برای مثال ،یکی از این تفاوت ها عبارت است از - موضوع اخلاق و برداشت های مختلف از آن - همان طور که از این مقاله به دست می آید،بعضی از اصول و روش های تمدن اسلامی و تمدن غرب مشترکند اما تعلیم و تربیت از دو سرچشمه ی متفاوت توحیدی و مادی سیراب میشود در نگاه توحیدی، اگر متعلم ، هدف و فعالیتی را دنبال می کند،در نهایت هدفی خداپسندانه دارد.اما در نگاه مادی ، هدف، انسان مدارانه است.خواه فردی باشد یا در حالت متعالی اش اجتماعی باشد.پس همانطور که در دو مقاله ی یادشده گفته شد، نفوذ فرهنگ غرب در کشور ما ، در نهایت ، نتایج چندان مثبتی به دنبال نخواهد داشت وحتی گاهی اثرات منفی جبران ناپذیری را در جامعه ی اسلامی ما بر جای خواهد گذاشت.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
کافی است کمی به اطراف مان نگاه کنیم تا ببینیم بسیاری از جوانان ما تا چه میزان از هویت اسلامی -ایرانی خود دور شده و رنگ و بوی فرهنگ غرب را پذیرفته اند. سلیقه ی بسیاری از آن ها ، در مواردی نظیر دکوراسیون،نحوه ی پوشش، غذاو نوشیدنی،موسیقی مورد علاقه و..به سمت الگوهای غربی گرایش پیدا کرده است،در حالیکه الگوهای اسلامی-ایرانی فراوانی در این زمینه ها وجود دارد که اگر به درستی شناخته شوند،نه تنها در فرهنگ ما بیشتر مورد پذیرش قرار می گیرند ،بلکه امکان پذیرش شان در کشور های دیگر هم وجود دارد.
باورهای نادرست
هرچه از باور های اسلامی-ایرانی بیشتر فاصله بگیریم،دنیای کوچک تری برای خود خواهیم ساخت. این روزها شاهد ایجاد یک شکاف فکری عمیق در نسل جوان جامعه هستیم.این شکاف،حاصل پر رنگ تر شدن دو دسته باور نادرست است که به آن ها می پردازیم:
دسته اول این باورها شامل دین گریزی و پناه بردن به شخصیت های تاریخی - نظیر کوروش،و... - برای یافتن الگوی زندگی است.افرادی که به این دسته باور ها پای بند هستند،معمولا چهره ی مثبتی از دین در ذهن ندارند و گاهی نه تنها از آن می گریزند، بلکه به مخالفت با دین داری و دین داران می پردازند.
دسته ی دوم این باور ها شامل یک اسلام دوستی ناکامل است.افرادی که به این دسته باور معتقدند،معمولا بخش هایی از دین را می پذیرند که با افکارشان تناسب دارد.ضمنا این افراد به طور معمول حاضر نیستند در رابطه با اعتقادات شان با افراد مخالف به بحث بنشینند چون اساس اعتقادشان سست است و گاهی میبینیم که به خاطر نداشتن جسارت انتخاب در زندگی، این اعتقادات را با توجه به محیط و یا عواملی از این دست، پذیرفته اند. اکنون می توان این نکته را به راحتی دریافت که هر دودسته باور یاد شده،آسیب های عمیقی را در جامعه بر جای میگذارند.
فطرت مشترک ما انسان ها مانند یک ریسمان محکم باعث ایجاد پیوند بین مان خواهد شد. پس برای رفع شکاف های فکری ایجاد شده در جامعه، باید به این ریسمان چنگ زد. چون این ریسمان از دوسر به حقیقت و واقعیت متصل است، پس در واقع اگر به آن چنگ بزنیم میتوانیم درست فکر کنیم و اندیشه هایمان را از وجود آلودگی پاک و طاهرسازیم. مطابق فطرت همه ی ما انسان ها، تنها عقل و اخلاق است که گوهر وجودی هریک از ما را میسازد همان گونه که در روضه ی کافی میخوانیم:
روزی سلمان فارسی در مسجد پیغمبر نشسته بود. عده ای ازاکابر اصحاب نیز حاضر بودند .سخن از اصل و نسب به میان آمد.هرکسی درباره ی اصل و نسب خود چیزی می گفت و آنرا بالا میبرد.نوبت به سلمان رسید. به او گفتند تو از اصل و نسب خودت بگو.این مرد فرزانه ی تعلیم یافته و تربیت شده ی اسلامی به جای اینکه از اصل و نسب و افتخارات نژادی سخن به میان آورد گفت:"انا سلمان ابن عبداالله". من نامم سلمان است و فرزند یکی از بندگان خدا هستم ."کنت ضالا فهدانی االله عزوجل بمحمد"گمراه بودم و خداوند به وسیله ی محمد مرا راهنمایی کرد."