بخشی از مقاله

چکیده :

کارآفرینی استراتژیک، به طور همزمان رفتارهای فرصت جویی و برتری جوییای را در بر دارد. ابتکارهایی که نقطه ی کانونی نوآوری های کارآفرینی استراتژیکی هستند وسیله ای را نمایش می دهند که از طریق آن از فرصتها تمام و کمال استفاده می شود. این ها ابتکاراتی هستند که می توانند هر جا در هر شرکتی اتفاق بیافتند. با تأکید بر یک شیوهی فکری فرصت گرا، مدیریت تلاش می کند تا به یک موقعیت سودمند رقابتی برای شرکت رسیده و آن را حفظ نماید .به هر روی، این گونه نوآوری ها می تواند تغییرات بنیادی در استراتژی، محصولات، بازار، ساختار سازمان، فرآیندها، توانائی ها، یا مدل تجاری قدیمی شرکتها را به نمایش بگذارد .به همین دلیل کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم هم می تواند کمک شایانی به رشد و توسعه کسب و کار ها در کشور و هم پاسخگوی نیاز های شرکت ها باشد . در این پژوهش اقدام به شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر موثر بر استقرار کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم در کسب و کار های کوچک و متوسط شده است، که تا با علم به این نتایج ، استقرار کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم بتواند موثر تر و کارآمد تر صورت گیرد .

واژههای کلیدی: استقرار کارآفرینی استراتژیک، کسب و کار های کوچک و متوسط، شرایط تحریم

-1مقدمه :
-1-1بیان مسئله:

هم کارآفرینی و هم مدیریت استراتژیک رویکردهایی هستند که با ارائه مدلها و ابزارهای متنوع این امکان را برای کسبوکارها به وجود آوردهاند تا با بهرهبرداری از فرصتهایی که در محیط کسبوکارشان درک کردهاند، تحول ایجاد کنند، کسبوکارها را توسعه داده و درنهایت به خلق ارزش بپردازند .کارآفرینان توانایی شناخت فرصتهایی را دارند که به نظر میرسد افراد عادی آنها را نمیبینند و در کشف آنها ناتوانند و مدیریت استراتژیک با در اختیار قرار دادن ابزارها و مدلهای مختلف، کارآفرینان را قادر خواهند ساخت تا از این فرصتهای شناسایی شده برای معرفی محصولات و خدمات نو و سودمند برای بازار رقابتی بهره بگیرند و در نهایت با تکیه بر قابلیتهای رقابتی، ارزش خلق کنند.

بنابراین کارآفرینی استراتژیک یکی از کلیدیترین ابزارهای در دست صاحبان کسب وکارها و کارآفرینان برای شروع، توسعه و احیای کسبوکار است. همانگونه که عنوان شد کارآفرینی استراتژیک حاصل تلفیق دو رویکرد یا مفهوم اساسی کارآفرینی و مدیریت استراتژیک است. کار آفرینی، ایجاد و بهره برداری از فرصتهای سودآوری است که در محیط خارجی کسبوکار وجود دارد. هنر یک کارآفرین دیدن بسیاری از نادیدنیها است، فرصتهایی که همه کس قادر به شناسایی آنها نیست. اما سوال کلیدی این است که آیا تنها شناسایی فرصتها و شروع یک کسبوکار برای موفقیت یک کسب وکار کافی است. جواب منفی است .

بعضا شرکتهایی هستند که در مرحله شروع یک کسبوکار بسیار خوب عمل میکنند اما پایداری آنها حتی به یک ماه هم نمیرسد. ابزار پوششدهنده این شکاف، مدیریت استراتژیک است، رویکردی که به صاحبان کسب وکار مسیر و چارچوبی را نشان میدهد که بتوانند به یک سود رقابتی دائم و توانایی مستحکم در جهت رسیدن به سودآوری پایدار که هدف غایی همه کسبوکارها است برسند. رسیدن به یک جایگاه مطلوب در بازار رقابتی، خلق توانمندیها، منابع ارزشمند منحصربهفرد و تبدیل آنها به مزیت رقابتی پایدار تنها از طریق بهرهگیری از مدیریت استراتژیک برای کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها میسر میشود؛ لذا کارآفرینی استراتژیک بهعنوان یک راهنما، با ارائه یک چارچوب تلفیقی از استراتژی و کارآفرینی پیمودن مسیر پیشرفت و توسعه را برای کارآفرینان تسهیل کرده است - .ساسان قاسمی، میلاد کوچکیان، - 1393

کی از شایعترین سوگیریهایی که متاسفانه در حوزه مدیریت در ایران به وجود آمده، این است که اکثر افراد کارآفرینی را تنها در اولین گام خلق یک کسب وکار میدانند و بر این باورند که کارآفرینی یعنی شروع یک کسبوکار جدید؛ در صورتی که براساس مفهوم کارآفرینی استراتژیک، کارآفرینی مراحل مختلفی دارد که هر مرحله نیازمند استراتژی متمایزی است که این استراتژیها در حقیقت مسیر پیشرفت یک کسبوکار از ابتدای شروع فعالیت تا مرحله احیای کسبوکار برای کارآفرین را مشخص میکند . بهطور کلی استراتژیهای کارآفرینی براساس مراحل چرخه عمر کسبوکار، در سه دسته زیر طبقهبندی میشوند :

براساس این دستهبندی، هر کسبوکار براساس جایگاه خود در چرخه عمر کسبوکار باید استراتژیهای مقتضی را اتخاذ کند. ماهیت و عناصر کلیدی در استراتژیهای کارآفرینی برای کسبوکار در حال ظهور، خلاقیت، شناخت، تجزیه و تحلیل و ارزیابی فرصتهای محیطی است. هنرکارآفرین در این مرحله از چرخه عمر کسبوکار، کشف و ارزیابی فرصتها برای شروع یک کسبوکار جدید است که معمولا توام با خلاقیت است . در این مرحله است که ماموریت کسبوکار و چشمانداز و ارزشها شکل میگیرد. عناصر کلیدی در استراتژیهای مرحله رشد، اجرای فرصتها و بهرهگیری از استراتژیهای رشد برای ورود به بازارهای جدید و گسترش کسب وکار است.

از این مرحله نیاز کارآفرین به هنر مدیریت استراتژیک بیشتر میشود، بهرهگیری از استراتژیهای رشد، ائتلافهای استراتژیک همه از ابزارهای استراتژیک در این مرحله هستند که یک کارآفرین باید بهصورت اثربخش از آنها استفاده کند. ضمنا که تیم مدیریت کسبوکار در این مرحله تکمیل میشود و کمکم کسبوکار شکل نظاممند و فعالیتها شکل فرآیندی به خود میگیرد. در مرحله تثبیت، جنس استراتژیها از نوع احیای کسبوکار و تزریق نوآوری در کسب وکار برای پیشگیری از کاهش و انحلال کسبوکار است؛ شرکت از شکستها درس گرفته است، به یک ثبات نسبی در سودآوری رسیده است ولی در عین حال ماهیت این مرحله بسیار ریسکپذیر است، اگر به موقع استراتژی های مربوط به احیای کسبوکار انجام نگیرد چه بسا ممکن است کسبوکار به سوی کاهش و بعضا انحلال حرکت کند لذا کارآفرین باید در این مرحله نوآوری را به عنوان مهمترین فاکتور بقا و موفقیت تزریق کند و چه بسا بسیاری از صاحبنظران حوزه استراتژی بر این عقیده استوارند که این تزریق باید از مرحله رشد انجام شده باشد تا در مرحله تثبیت و جایی که کسبوکار به نقطه بلوغ خود میرسد، برداشت شود .

پس همانطوری که گفته شد کارآفرینی تنها شروع یک کسبوکار نیست و یک کارآفرین در هر کدام از مراحل چرخه عمر کسبوکار باید استراتژیهای مقتضی را اتخاذ کند.نیازهای استراتژیک کسبوکارها در مراحل مختلف از چرخه عمر کسبوکار با یکدیگر متفاوت است. هنر یک کارآفرین شناخت این نیازها و تعیین بهترین راهحل برای پوشش آنها است که این راهحلها را مدیریت استراتژیک به کارآفرین ارائه میدهد. مدلهای پورتر، مینتزبرگ، دیوید، گروه مشاوران بوستن و مکنزی و دیگر صاحبنظران حوزه استراتژی، همه و همه ابزارهایی هستند که به کارآفرین در کلیه مراحل عمر کسبوکار این کمک را میدهند تا بهترین استراتژی را بهکار گیرد. در یک جمله میتوان گفت یک فرد باید برای موفقیت در کسبوکار خود، هم کارآفرین باشد و هم استراتژیست.

کارافرینی موتور محرکه توسعه اقتصادی کشورها و جوامع محسوب می شود و ازاین رو کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه با درک اهمیت موضوع کارآفرینی، برای گسترش و توسعه آن سرمایه گذاری هنگفتی انجام داده اند. توسعه کارآفرینی در هر جامعه ای مستلزم تلاشی سیستماتیک و همه جانبه است. توجه به فرهنگ سازی در عرصه کارآفرینی، شناسایی افراد مستعد کارآفرینی، آموزش کارآفرینی، تأمین مالی پروژه های کارآفرینانه و رفع موانع پیش روی کارآفرینان از جمله فعالیت هایی است که در راستای توسعه کارآفرینی باید انجام شود. یکی از اجزاء و ارکان مؤثر در توسعه کارآفرینی، مراکز آموزشی به طور اعم و دانشگاه ها به طور اخص می باشند.

دانشگاه ها با در اختیار داشتن اساتید متخصص و تجهیزات وامکانات علمی و آموزشی از یکسو و دانشجویان جوان، پرانرژی و مستعد از سوی دیگر، نیروی بالقوه قابل ملاحظه ای را جهت توسعه کارآفرینیدر کل کشور و خصوصاً در درون محیط دانشگاهی دارا می باشند. علیرغم توجه دانشگاه های کشورهای مختلف به آموزش و توسعه کارآفرینی، دانشگاه های کشور ما، آن گونه که شایسته و بایسته است به این موضوع اهتمام نورزیده اند و همین امر مشکل اشتغال فارغ التحصیلان را تشدید کرده است. در مقاله حاضر با استفاده از یکی از ابزارهای مهم مدیریت استراتژیک یعنی مدل SWOT سعی می شود، نقاط ضعف و قوت درونی دانشگاه ها از یکسو و فرصت ها و تهدیدات محیطی پیش روی توسعه کارآفرینی دانشگاهی از سوی دیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و استراتژی ها در چهار گروه استراتژی هایSO ، ST، WO، WTارائه گردد. روش تحقیق به کار گرفته شده در این مقاله روش میدانی - نظرخواهی از متخصصان کارآفرینی - و روش بررسی اسناد و مدارک می باشد.

-2-1اهداف تحقیق:

-1شناسایی عوامل موثر بر استقرار کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم در کسب و کار های کوچک و متوسط -2رتبه بندی عوامل موثر بر استقرار کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم در کسب و کار های کوچک و متوسط

-3-1سوالات تحقیق:
-1 عوامل موثر بر استقرار کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم در کسب و کار های کوچک و متوسط کدامند ؟
-2رتبه بندی عوامل موثر بر استقرار کارآفرینی استراتژیک در شرایط تحریم در کسب و کار های کوچک و متوسط به چه صورت می باشد ؟

-2مبانی نظری و پیشینه پژوهش:

مطالعاتی که در رابطه با موضوع مورد تحقیق انجام شد، بیانگر آن میباشد که در میان طرحهای پژوهشی انجام شده تا به امروز، طرحهای اندکی در این زمینه انجام شده است. این مطلب خود نشان دهنده و مؤید تازه و بدیع بودن پژوهش حاضر میباشد. در عین حال، پژوهشهای دیگری وجود دارند که به نحوی به یکی از جنبههای موضوع مورد تحقیق و آن هم بطور غیرمستقیم پرداختهاند. تعدادی از این تحقیقات بدین شرح آمده است:

مطالعهای با عنوان »کارآفرینی در بخش دولتی« توسط زربیناتی و سوتاریس در سال 2004 انجام شد. هدف این تحقیق، توسعه نقش بالقوه کارآفرینی در سازمانهای دولتی بود که نشان میداد که چگونه چارچوب استیونسون درباره فرایند کارآفرینی میتواند در یک سازمان دولتی اروپایی بکار رفته و ابتکاراتی را برای بهرهگیری از سرمایههای ساختاری اتحادیه اروپا، ارائه دهد. مبنای پژوهش شامل ده مطالعه موردی از سازمانهای دولتی بود که پنج تا در انگلستان و پنج تای دیگر در ایتالیا مستقر بودند. در نهایت نتایج بدست آمده، حاکی از مناسب بودن مدل استیونسون در سنجش فرایند کارآفرینی در بخش دولتی بود.1

در تحقیقی دیگر که توسط گورول و آستان - 2006 - با هدف گسترش مقوله کارآفرینی دانشجویان ترکیه انجام شد، شش متغیر با عناوین نیاز به پیشرفت، کانون کنترل، ریسکپذیری، تحمل ابهام، نوآوری و اطمینان به خود برای تعریف کارآفرینی دانشجویان استفاده شد. به همین منظور پرسشنامه 40 گویهای با سؤالاتی در رابطه با متغیرهای جمعیتشناختی، تمایل به کارآفرینی و شش متغیر نامبرده استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون تی نشان داد که به جز تحمل ابهام و اطمینان به خود، تمام متغیرهای در دانشجویان متمایل به کارآفرینی، بالاست. این امر نشان میدهد که این دانشجویان از ریسکپذیری بالا، کانون کنترل درونی، نیاز به موفقیت زیاد و نوآوری بالایی برخوردارند.

بنابراین تحقیق نشان داد که کارآفرینان، ویژگیها، نگرشها و ارزشهای منحصربفردی دارند که محرکی برای آنان بوده و آنها را از دیگران مجزا میکند.2آقای اسمیت و همکاران در سال 2006 تحقیقی دیگر را با هدف درک چالشها و چگونگی برنامههای آموزش کارآفرینی در مؤسسات آموزش عالی انجام دادند. پژوهش، رویکردی عملی نسبت به ارائه دیدگاههایی در آموزش کارآفرینی و ارزیابی موفقیت چنین برنامههایی و همچنین بحث در مورد نقاط ضعف و چالشهای موجود فراروی اجرای چنین برنامههایی در دانشگاه داشت. نتایج مطالعه، حاکی از اثربخش

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید