بخشی از مقاله
چکیده
فلسفه زمان از شاخه های مهم فلسفه در عصر حاضر است که مورد توجه اندیشمندان متعدد قرار گرفته و مباحثی از قبیل وجود یا عدم و واقعیت یا اعتباریت زمان، ماهیت زمان، نحوه وجود زمان، تقدیرگرایی، اکنون گرایی، مدیریت زمان، امکان یا امتناع سفر زمان و... را مورد بحث قرار می دهد. مقاله حاضر درصدد نگرشی اجمالی به برخی مباحث فوق الذکر در فلسفه صدرایی است.
مقدّمه
بحث از وجود، واقعیت و ماهیت زمان و مباحثی از این قبیل که امروزه به دلیل اهمیت فراوان، شاخه و قلمروی خاص از فلسفه به نام فلسفه زمان را به خود اختصاص داده اند و از اوایل قرن بیستم اهمیت ویژه ای یافته است. پیشه ای دیرینه دارد. و از دیرباز توجه اندیشمندان را به خود معطوف نموده است:
چه بسا قرنها پیش از بحث فلاسفه یونان در این مورد -از جمله افلاطونٌ-، زروانیان در ایران باستان به این مهم می پرداختند: زروانیان به دو قسم زمان اعتقاد داشتهاند: یکی زمان گذران و آندیگری زمان وجود ...
صدر المتالهین شیرازی فیلسوف بزرگ حکمت متعالیه، با اصول فلسفی مبتنی بر اصالت وجود نیز به نوبه خود بحث های مفصلی در موضوع زمان مطرح نموده است، که در پاسخ به مسائل مربوط به فلسفه زمان و تحلیل آنها شایان توجه است. نگارنده در این نوشتار با ترسیم تصویری اجمالی از نگرش وجودشناسانه واصالت وجودی صدرا به زمان و حقیقت زمان در ارتباط با حرکت جوهری درصدد بررسی برخی مسائل جدید فلسفه زمان ذیل نگرش صدرایی است که از آن جمله می توان مفهوم زمان، وجود و ماهیت زمان، مسئله سه بعدی/چهار بعدی زمان و به ویژه مدیریت زمان و امکان یا امتناع سفر در زمان برشمرد.
1اهمیّت- و جایگاه زمان در وجود شناسی ملاّصدرا
موضوع زمان از جمله مباحث مهم و کلیدی فلسفه صدرا و نگرش اصالت وجودی اوست و به دلیل اهمیت و جایگاه ویژه این موضوع نزد صدراست که زمان را به عنوان یکی از مباحث عمده خود در اسفار مطرح نموده، در سفر دوم آن یازده فصل را بدان اختصاص می دهد و البته در جای جای اسفار به آن اشاراتی دارد و در شرح الهدایه الاثیریه بدان می پردازد.
در اهمیت بحث زمان در فلسفه صدرا اشاره به این نکته کافی است که یکی از دلایل صدرا بر وجود حرکت جوهری که خود از مهمترین مبانی و اصول فلسفه صدرایی است، ازطریق شناخت حقیقت زمان به عنوان بُعدی سیال و گذرا از ابعاد موجودات مادی صورت می گیرد.
-2 مفهوم زمان
مشهورترین دیدگاه درباره زمان دیدگاه ارسطویی به آن است. در نگرش ارسطویی مفاهیم حرکت و زمان چنان درهم تنیده اند که تعریف یکی بدون دیگری ممکن نیست، وی زمانعددرا حرکت با توجّه به متقدّم و متأخّرمی داند.َ
ارسطو زمان را به عنوان مفهومی ماهوی مورد بحث قرار داده، تلاش می کرد تاتصوّری از زمان ارائه دهد که در تجربه عادی درک می شود. لذا دیدگاه خود درباره زمان را در طبیعیّات مطرح نمود.
ارتباط و انتقال دیدگاه ارسطویی زمان به ویژه در میان فلاسفه اسلامی را می توان در فلسفه ابن سینا جست. ابن سینا نیز همچون ارسطو زمان را مقدار و اندازه حرکت دانسته، آن را به عنوان یکمفهوم طبیعی در طبیعیّات مطرح می کند و نیز به پیروی از ارسطو زمان را مفهومی ماهوی و عبارت از زمان را مقدار حرکت فلک اقصی می داند که به واسطه حرکت، عارض بر اجسام می شود . لذا زمان در نظر او مقدار و به لحاظ وجودی ادنی از حرکت است. از جمله مقولات ارسطویی است، به عقیده او طبیعت در ذات خود ثابت است و حرکت در جوهر امکانپذیر نیست.
و اما در خصوص مفهوم زمان از دیدگاه صدرا، باید توجه داشت که صدرا نیز در بسیاری از مباحث خود با وجود این زمانِکه طبیعیِ ارسطویی را اصیل نمیداند، آن را کنار نمیگذارد. چنانکه پیش از این اشاره شد، صدرا همچون فلاسفه پیش از خود، زمان را حقیقتی نوشونده، بیقرار و ناپایدار می داند که به واسطه حرکت، عارض بر اجسام می شود، امری کمّی و انقسام پذیر است که با حرکت رابطه ناگسستنی دارد.
اما صدرا پس از مواجهه با ابهامهایی چند، تأملو تحقیق نهایی در مسئله حرکت، نظریّه جدیدی ارائه می دهد که مبین و پاسخگوی مسئله زمان و مسئله حرکت جوهری است. وی در اسفار پس از تقسیم کمیت به متصل و منفصل و تقسیم متصل به پایدار و ناپایدارمی نویسد: اما» کمّ متصلی که در ذات خود قرار ندارد، زمان است. تحقیق ماهیت آن موکول به مباحث حرکت است، چه، بستگی زیاد با حرکت دارد.«ِ
صدراپس از اثبات حرکت جوهری و تبیین زمانمند بودن هستی موجودات مادّی، تعریفی نو از زمان ارائه می دهد که نقطه عطفی در تاریخ فکر فلسفی درباره زمان به شمار می آید:
نظام فلسفی صدرا بر بنیاد وجود استوار است؛ لذا تعریف وی از زمان نیز بر پایه اصالت وجود و در نسبت با وجود است و تنها از طریق وجود دریافته می شود، زمان حقیقتی استکه از نحوه وجود مادّیات انتزاع میشود و صفتی وجودی برای آنها به شمار می آید. صفتی برخاسته از نحوه بودن آنهاستو در هویّت آنها دخالت دارد.
تفکّر ملاّصدرا درباره وجود بما هوجود در نظریّه ابداعی او یعنی»معنی ذاتاًزمانمند وجود سیّال «؛ به عبارتی جوهر ذاتا غیر ثابت ّبه اوج می رسد.
بر اساس نگرش اصالت وجودی، وجود حقیقت یگانه ای است که دارای مراتب و شئون مختلفمتنوّع بر حسب شدّت و ضعف، کمال و نقص، تقدّم و تأخّر و غیره است و بر این اساس زمان نیزبههویّت اتصالیّه اش شأنیز اشئون علّت اولی و مرتبه ضعیفی از مراتب نازل وجود است.7
-3 هستی زمان
صدرا در شرح الهدایه الاثیریه با نقل ادله منکرین وجود و واقعیت زمان به بررسی ادله آنان می پردازد.8 وی بر خلاف دیدگاه کسانی که زمان را موهوم و زاییده ذهن می دانند، فیلسوفی واقع بین است؛ فاصله بین گذشته و حال و آینده را فاصله ای واقعی و اصیل می داند و علاوه بر اذعانبه وجودِ زمان براهینی برای اثبات وجود آن اقامه می کند.
صدرا در اسفار اربعه با دو برهان؛ یکی به روش طبیعیون و دیگری به روش الهیون درصدد اثبات وجود زمان بر می آید.دلیل طبیعی وی بر پایه مشاهده پدیدارهایی است که وجود آنها تنها با فرض وجود زمان امکانپذیر است:
چنانکه از مشاهدات و تجربیات برمی آید؛ حرکتها گاهی در نقطه آغاز و پایان متحد هستند اما در مقدار مسافت طی شده متفاوتند و گاه عکس این مطلب پیش میآید یعنی با هم شروع میشوند و با هم به پایان می رسند; اما مقدار مسافت طی شده آنها متفاوت است. این گواه آن است که در عالم وجود،دو نوع کمّیت یا مقدار وجود دارد یکی پایدار و آندیگری ناپایدار؛اوّلیکمیّت متصل قارالذات - مسافت - و دومی کمیتمتّصل غیرقارالذّات؛ یعنی مقدار حرکت که زمان نام دارد.ُ برهان دیگر چون از راه حدوث و قدم به اثبات وجود زمان راه می جوید و این بحث جزء مباحث الهیات و از عوارض وجود بماهو وجود به حساب میآید، »برهان به روش الهیون« نام دارد:
. 3 راس، دیوید ،ارسطو، مهدی قوام صفری، تهران، فکر روز، 1377
4 ابنسینا، الشفاء الطبیعیات، السماع طبیعی، بخش زمان، ص 148و. 166
5 صدرالمتألهین،اسفار، جلد چهارم - از چاپ 9 جلدی - ، ص.14
6 اختلفوا فی ان ایهما غیر قارالذات والاخر کذلک بالعرض فالجمهورعلی ان هذا صفه الزمان و الحرکه تابعه له فی عدم قرار الذات و ذهب صاحب الاشراق الی العکس، اما کون الطبیعه جوهراً غیر ثابت الذات فلم یقل به احد .صدرالدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج3، پیشین، ص .108
7 . صدرالدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 1، چاپ چهارم، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، 1410ه.ق.1990م، ص.382
8 صدرالدین محمد شیرازی، شرح الهدایه الاثیریه، ص 102.105
9 صدرالمتألهین،اسفار،، ج3، - از چاپ 9 جلدی - ، .115
» هر حادثی مسبوق به چیزی استکه نسبت به آن حادث، قبلیّت دارد قبلیتی کههرگز با بعدیّت که وصف حادث است جمع نمی شود. آن قبلیت و تقدم نه تقدم عددی است، نه تقدم رتبی، نه تقدم ذاتی و نه تقدم علّی، زیرا در اینگونه امور قبل و بعد با هم جمع می شوند. در این مورد از تقدم و تاخر، بین هر قبلیتی و آنچه نسبت به آن بعدیت شمرده میشود قبل و بعدهای بی شمار تحقق دارد و این سلسله قبل و بعد در هیچ حدّی متوقف نمیشود... لذا هویت و ذات آن، پیوسته به وجود آمدن و از بینفتنر است عَلَی الاتصال و بمحاذات حرکات وجود دارد...ًٌ
-4 چیستی زمان
صدرااز طریق شناخت حقیقت زمان به عنوان بُعدی سیال و گذرا از ابعاد موجودات مادی دلیلی بر وجود حرکت جوهری اقامه می کند. به نظر صدراقبلیّت و بعدیّت ریشه در خود حوادث و موجودات داردذات. و طبیعتی که تقدّم و تأخّر با آن درآمیخته است ذاتی آمیخته با حرکت است. چون هر موجودی که در ذات خویش چنین امتدادی داشته باشد وجودی تدریجیالحصول خواهد داشت و از اجزایی گسترده در گستره زمان بهره مند خواهد بود، نتیجه میگیرد که وجود جوهر جسمانی، وجودی تدریجی و گذرا و نوشونده استموجود، مادی زمانمند و دارای بُعد است و از نظر او زمان هم عرض تحلیلی برای حرکت است و هم عرض تحلیلی برای وجود سیال. زمانی که در پدیده های زمانمند مدخلیّت دارد، همان مقدار حرکت جوهری است. بنابراین حرکت جوهری و زمان در نظر صدرا در هم تنیده اند، چنانکه فهم یکی بدون دیگری مقدور نیست.
صدرا گرچه همچون اسلاف خویش زمان را »پدیدهای ناآرام و نوشوَنده« توصیف میکند که به واسطه حرکتْ بر اجسام عارض میشود، ولی معتقد است:
زمان،حرکت، و موجود جسمانی، از وجود واحدی برخوردارندنگرش. خاصّ او به رابطهای که بین جوهر و عرض وجود دارد، دوگانگی میان حرکت و زمان را نفی میکند.11 صدرا در ادامه استدلال خود بر وجود زمان به روشالهیّون، زمان را کمیت متصل ناپایدار و مقدار حرکت می داند:"... چنین هویتی چون انقسام و زیادت و نقصان میپذیرد، کمیت است و از آنجا که پیوستگی دارد کمیت متصل ناپایدار است و یا خود چیزی است که دارای کمیت متصل ناپایدار است...،
به طور خلاصه این هویت یا مقدار حرکت است و یا هویتی است که دارای حرکت ذاتی است و از آنجهت که متصل است؛ وسیله اندازه گیری و عاد سایر حرکات می گردد و از آنجا که در عالم وهم به متقدم و متأخر تقسیم میشود، وسیله شمارش ] از جهت تقدم و تأخر[است.ٌٍ تردید صدرا در متن فوق بین زمان »کمیت یا شیئی دارای کمیت« و در جای دیگر »مقدار حرکت یا هویت متحرک ذاتی« را می توان با تعریف صدرا از زمان به تجدّ»د طبیعت« یا »مقدار حرکت جوهری« تبیین نمود. زیرا زمان که در نظر دیگران مقدار تجدد وضع فلکی است در نظر صدرا» مقدار تجدد طبیعت فلکی« است.ٌَ صدرا با قول به حرکت جوهری زمان را مقدار حرکت جوهری و ازاین جهت دارای کمیت و یا نحوه وجود شیء و »هویت دارای حرکت« می داند.
-5 حقیقت زمان
برپایه اصالت وجود،موجودات ذاتاً و به واسطه وجود خاص خود از هم متمایزند؛ و تفاوت آنها تشخّصبه هویّت آنهاست؛تشخّصی که از درون خود وجودات نشأت می گیرد مطابق نگرش صدرا اعراض و صفات شیء از مراتب و شئونات وجود جوهر به شمار می آیند که از آن جدایی ناپذیرند به تعبیر صدرا این اعراض و صفات نه مایه تشخّصبلکه علامات تشخّص هستند:
"کلجوهر جسمانی له نحو وجود مستلزم بعوارض ممتنعه الانفکاک عنه... و تلک العوارض اللازمه هی المسمّات بالمشخصات عند الجمهور،والحقّ انّها علامات للتشخّص در نگرش اصالت وجودی صفات و عوارض شیء صفت و عارضه وجود خاص آن هستند، ازاینرو حرکت شیءعین هویّت آن است و سرچشمه قبلیّتو بعدیّت در این جهان خود حوادث هستند: