بخشی از مقاله

مقدمه:

از منظر اسلامی می توان گفت که فطرت هم سرمایه تربیت است و هم راهنمای تربیت و هم مبنا و معنای آن است. بر اساس شواهد آیات و روایات، یک معرفت و گرایش ذاتی خداگرایی تحت عنوان فطرت در انسان وجود دارد که نقش یک قطب نمای و یک مسیریاب الهی را در زندگی بر عهده دارد. فطرت و قطب نمای الهی در انسان قرار داده شده است تا مسیر را مشخص کند. اما سؤال این است چه چیزی قطب نما را دچار اختلال و مشکل می سازد؟ چه چیزی حوزه های مغناطیسی قطب نما را به هم می ریزد؟ مثلاً قطب نما باید شمال را نشان دهد، اما با تأثیر نیروهای دیگر، جهت دیگری را نشان می دهد.

فطرت نیز قطب نمای الهی است و یک گیرنده ی الهی است. همان طور که بیان گردید، اگر فطرت به عنوان یک گیرنده ی ربوبی الهی نباشد، الرسال الرسل نیز بی معنا است و بالعکس اگر فطرت باشد و ارسال الرسل نیز نباشد، وجود فطرت نیز بی معنا است. چرا که فطرت با هدایت الهی، هدایت الهی با فطرت در هم آمیخته است. لذا پرورش فطرت را بایستی با توجه به آرامان های اساسی اسلامی مد نظر قرار گیرد، بنابراین از این منظر، تربیت اسلامی یک مدل تعلیم و تربیت فطرت گرا است، البته نه در معنای ذات گرایی یا بنیاد گرایی رایج در فلسفه های تربیت معاصر.

فراروی رشد فطرت موانعی وجود دارد. یکی از موانع شکوفایی خداجویی اشان، آلودگی روح به گناهان است. اصولاً آلودگی به گناهان دل را از خدا دور می کند و پاکی و لطافت نخستین آن را از بین می برد. لذا فطرت چنین انسانی نمی تواند شکوفا شود. همچنین آلوده بودن و غرق شدن جامعه در شهوت پرستی و هوای نفس، تحریک شهوات و تن پروری و حیوان صفتی از عوامل انحراف یا بی اثر شدن فطرت الهی انسان است. چرا که این امور با هر گونه احساس تعالی اعم از مذهبی یا اخلاقی یا علمی یا هنری، منافات دارد، آدم شهوت پرست حتی احساس عزت و شرافت و سیادت و شهامت و شجاعت را از دست می دهد و اسیر شهوت می شود و جاذبه های معنوی او را نمی کشد. همانطور که فی المثل خداوند متعال نیز می فرماید : إنﱠ اللهَ لَا یهدی القومَ الفاسِقین«

عوامل دیگری که مانع هدایت فطری انسان شود، محیط نامناسب است. برای مثال در جامعه ای که عقیده رسمی ماتریالیسم است، شنیدن ندای فطرت و پاسخ درست به آن، مانند حرکت بر خلاف جهت رودخانه است و حتی ممکن است باعث از دست دادن موقعیت های اجتماعی افراد شود. به علاوه، بیان نادرست مفاهیم دین، به صورت ایجاد تصور نامعقول و غیر علمی از خدا و صفات او یا ایجاد تعارض میان دین و سایر فطریات و تمایلات طبیعی بشر از عوامل تضعیف فطرت است.

در این مقاله سعی شده است با یک برنامه درسی فطرت گرا که با عصری که در حال جهانی شدن منطق باشد تهیه شود.

معناشناسی:

فطرت:
 
از لحاظ تبارشناسی و ریشه شناسی لغات، درک معنای هر واژه خود زمینه ای مهم برای شناخت معنا و مفهوم آن است. معادل عمومی واژه زبان انگلیسی ویژگی های ذاتی و سرشتی و واژه هایی مانند Sound diposion , Natural می باشد که مبین و معادل اسلامی واژه فطرت نمی باشد. اما اگر بخواهیم در معنای دقیقتر و اسلامی آن به کار ببریم باید دست کم معادل انگلیسی آن واژه Disposition Divine Natural به کار ببریم، تا بار الهی مفهوم حفظ شود. در روانشناسی معاصر نیز واژه هایی سرشتی،غریزی، غریزی- ذاتی و نظائر این ها به کار می رود که به طور کلی معادل مفهوم و معنای اسلامی واژه فطرت نمی باشد.

واژه فطرت در زبان و ادبیات عرب از لغت فطره و بر وزن فعله آنچنان که در سوره ی روم آیه 30 آمده است دلالت بر نوع یا گونه ای خاص از یک وضعیت دارد. به عنوان مثال وقتی می گویند جَلَسه یعنی نشستن امّا جِلَسه به معنای نوع خاصی از نشستن است. لذا همانگونه که در آیه مذکور آمده است »فطره االله التی فطر ناس علیها« آفرینش خاصی که به انسان داده شده است. البته واژه فطرت از ریشه ی فَطَر به معنای خلق و ابداع نیز در قرآن همچون آیه 14 سوره ی انعام و نظائر این ها به کار رفته است.

به طور کلی می توان گفت که واژه ی فطرت و مشتقات آن در قرآن کریم در دو معنا به کار رفته است، اول به معنای شکافتن و شکافته شدن، مانند اذا سماء انفطرت: هنگامی که آسمان ها شکافته می شود - انفطار، آیه . - 1 و روم به معنای اسم فاعل به معنای خالق و آفریننده ای باشد مانند آیه 10 سوره ی ابراهیم که می فرماید: امی الیه شک فاطِرِ السماوات و الأرض؛ آیا درباره ی خداوند که آفریننده ی آسمان ها و زمین است شک و تردید وجود دارد؟ به هر حال معنایی که مفسران از فطرت ارائه کرده اند کاملاً متناسب با معنای لفظی آن است، چنان که مشاهده می شود فطرت احساس و بناء نوع و به معنای ایجاد و ابداع می شود.

مأخذ اصلی متفکران مسلمان در این باب، آیه فطرت است که می فرماید پس روی خویش را به سوی این یکتاپرستی قرار دارد؛ یعنی به سوی همان فطرتی که خداوند مردم را به آن سرشته و آفریده است، آفرینش خداوند در این باره دگرگونی نیست. این است دین استوار امّا بیشتر مردم نمی دانند - روم، - 30

به هر حال فطرت به نحوی خاص از آفرینش دلالت می کند، یعنی طبق این آیه فطرت با آفرینش خاص از زندگی الهی و با غایتی مشخص هدایت نماید که مراد از این سنت تا شیوه ی خاص از زندگی همان دین الهی است

موافق با این معنا از فطرت، انسان به طور خاص ویژه مفطور و سرشته به فطرتی است که او را به سوی تکمیل نواقص و رفع نیازهای خود راهنمایی می کند و البته این هدایت تکوینی عام برای همه موجودات ثابت است، یعنی هر موجود با مخلوقی بنا به خلقت و فطرت خود برای نیل به غایت معینی به ابزار و قوای خاصی مجهز شده است.

چرا که ربنا الذی اعطی کُلﱢ شی خلفه و ثُم هَدی - طه، - 50 پروردگار ما کسی است که هر چیزی را آفرینش در خور آن داده و سپس آن را هدایت کرده است. تطبیق این مضمون کلی درباره ی انسان، با توجه به اینکه سعادت نوع بشر محفوظ بر پیمودن مسیر خاصی می باشد که همان دین الهی است بدین گونه است که خداوند خود زمینه های پذیرش آن را در نهاد انسان قرار داده است.

این هدایت گر درونی، همان فطرت و نحوه ی آفرینش است. لذا به همین سبب ففطرهرمود: الیه» الّتی فَطَرَ الناس عَلَیها« - روم، - 30 فطرت الهی که خداوند مردم را به آن آفریده است.
 
البته معنای واژه ی فطرت در شبکه ی معنایی از طریق دو واژه ی دیگر یعنی صیغه االله و حنیف که در قرآن آمده است، روشن تر می گردد. در کتاب االله چنین آمده است:صبغه» االله و من أحسن مِنَ االله صبغه« - بقره، - 138 فطرت رنگ آمیزی خداوند است و هیچ کس زیباتر از خداوند رنگ آمیزی نمی کند. مقصود از این آیه چنین است که خداوند انسان را مفطور دین آفریده است - سبوطی، 1410، . - 21 و این فطری رنگ خدایی است که دست حق در متن تکوین و خلقت، انسان بدان رنگ تلوّن ساخته است

حنیفی یا حنیفیت به لحاظ لغوی به معنای حق گرایی و حق گروی و رعایت اعتدال در امور می باشد مفسران یا متمسکان به احادیث و اخبار وارده، مراد از خنیفیت را فطرت دانسته اند، بدین معنا که در نهاد فطرت انسان حقیقت گروی نهفته است - مطهری، 1373، . - 28 واژه حنیف در آیه فطرت و جمع آن حنفا نیز در قرآن کریم - حج - 31 آمده است.

در مباحث مربوط به فطرت گاهی واژه غریزه در کنار فطرت و در معنای مشابه با آن بکار می رود. اما اغلب، غریزه درباره ی حیوان است و برخی ویژگی های انسان که ناظر به امور جسمانی اوست، به کار می برند. مانند غریزه ی گرسنگی و غریزه ی جنسی شباهت غرایز و امور فطری در غیر اکتسابی بودن آن ها است

به علاوه، فطرت که سرشتی ویژه و آفرینش خاص انسان است، غیر از طبیعت است که در همه ی موجودات جامد یا نامی و بدن حیوانی یافت می شود

به هر حال، انسان گر چه دارای طبیعت است، طبیعت او مربوط به امور جسمانی اوست. امّا در قرآن کریم حیات طبیعی و حیات فطری انسان توأم ترسیم شده است. چنان که فرمده ی اوست خدایی که آفرینش بشر را از کُل آغاز کرد و آنگاه او را ترسیم گردانید و از روح خود دمید - سجده - 7-8 و فطرت انسان نیز راجع به همین بعد روحی و مجرد اوست

به هر حال در نظر الهی دانان مسلمان، فطرت به معنای یاد شده مشترک بین تمام انسان ها است. به طور کلی می توان واژه فطرت را در شبکه ی معنای آن، دو گروه معنای خاص و عام طبقه بندی کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید