بخشی از مقاله
چکیده:
پژوهش حاضر با هدف ضرورت رابطه والدین با مربیان مدرسه در مدارس ابتدایی و با روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از مطالعهی کتابخانه ای صورت گرفت. انجمن اولیا و مربیان بهترین نهاد برای ایجاد روحیه تعاون بین خانواده و مدرسه است . کارگاههای فردی و گروهی برای والدین میتوانند از میان همین انجمنها تشکیل شوند. گاهی مدارس با کمک روانشناسان خانواده برنامههای مفیدی را برگزار میکنند که در آنها خود دانشآموزان نیز حضور دارند .
کودکان در سنین مدرسه دستکم یک سوم از زمان خود را بیرون از منزل و در محیطهای آموزشی سپری میکنند. این مدت زمان نسبتا بالا، گاهی این تصور را در والدین ایجاد میکند که یک نهاداجتماعی دیگر وارد کار شده است تا به کاهش حجم مسؤلیتهای والدین کمک کند.
خانه و مدرسه در انجام وظایف تربیتی مکمل یکدیگرند خانه مدرسهی اول فرزند و مدرسه، خانه دوم اوست و اگر این دو نهاد روش ها و برنامههای هماهنگ نداشته باشند، در روند رشد کودک اختلال به وجود میآید. دو نهاد خانه و مدرسه نقش اساسی در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان دارند . دو نهاد خانه و مدرسه نقش اساسی در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان دارند . بین روش ها و منش های خانه و مدرسه باید همسویی و تشابه وجود داشته باشد و یکی از این دو کانون، کار دیگری را خنثی نکند، بلکه به عنوان دو جریان همدل و مکمل عمل کنند.
مقدمه
یکی از دوره های مهم هر نظام آموزشی در جهان ، دوره ی ابتدایی است ؛ دوره ای که رشد و تربیت و تکوین شخصیت کودکان تأثیر بسزایی دارد . این دوره را دوره ی تأدیب ، خلاقیت ، بروز استعدادهای عمومی و کودکی سوم گفته اند . دبستان عبارت است از » یک واحد تربیتی که به وسیله یا با اجازه ی آموزش و پرورش برای تربیت کودکانی که در سنین هفت یا یازده سال هستند ، تأسیس میشود
خانواده، نخستین نهاد اجتماعی است که تأمین کننده ی نیازهای روانی و جسمانی افراد است . کودک از همان ابتدایی شیر خوارگی از محیط خانواده متأثر می شود و در بزرگسالی نیز این تأثیر پیچیدگی خاص خود را پیدا می کند . خانواده در رشد شخصیت فرزندان، تحکیم ارتباط میان اعضای خود و اعتلای فرهنگ جامعه و ... نقش و اهمیت بسزایی دارد . فرزند در خانه و در دامان والدین رشد میکند و آماده ی ورود به مرحله ی دیگری - دبستان - می شود
خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم و تربیت هر جامعه ای محسوب می شود. وضعیت موجود هر جامعه ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه گذاری هایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعه انجام می گیرد . یک اصل مهم دانایی می گوید : آینده یافتنی نیست ، بلکه ساختنی است اگر به دنبال ساختن آینده جامعه هستی بین خانه و مدرسه پل ارتباطی و دانش افزایی بزن و اجازه بده این پل از جامعه بگذرد
مشکل ارتباط اولیا و مربیان
جامعه شناسان از خانواده به عنوان گروه نخستین یاد میکنند. چرا که فرزندان ابتدا در این گروه، تحت آموزش قرار میگیرند و مهارتهایی را که برای زندگی در اجتماع نیاز دارند، میآموزند. بنابراین خانواده نهادی است که برای اولین بار قواعد، هنجارها و ارزشهای پذیرفته شده در بین افراد جامعه را برای کودک توضیح میدهد و از او میخواهد به آنها احترام بگذارد.از آنجا که کودکان در سنین پایین تنها با دایره محدودی از افراد مثل پدر و مادر، خواهران و برادران و اقوام نزدیکتر ارتباط دارند، آنچه این گروه به آنها آموزش دهند را کمال و تمام میپذیرند.
گاهی آموزشهای نخستین، آنچنان در وجود کودک مینشیند که حتی در صورت درست نبودن هم بسختی از او جدا میگردد. فرآیند آموزش در خانواده، به خودی خود امری مهم و ضروری است، اما ممکن است زمانی که فرزندان وارد نهادهای اجتماعی دیگر میشوند، دچار تقابل و مشکل شوند. در این شرایط آموزشهای خانواده در مقابل آموزشهای مدرسه قرار میگیرند. برای مثال ممکن است کودک شما ملزم به رعایت نظم و حضور بموقع در مدرسه باشد. اما شما به عنوان پدر یا مادر او تلاشی در رساندن بموقع او نداشته باشید
چرا مشارکت اهمیت دارد؟
مشارکت به معنی همکاری کردن و سهیمشدن با دیگران در رسیدن به اهداف است. در حقیقت آموزشهای تأثیرگذار و کاربردی در مدارس جز با مشارکت و همکاری والدین نمیتواند تحقق پیدا کند.این همکاری بیش از همه برای فرزندان اهمیت دارد. موفقیتهای تحصیلی کودکان بازخوردی از عوامل گوناگون است که هماهنگی بین والدین و مدرسه هم جزو مهمترین این عوامل محسوب میشود. یکی از واقعیتهای مهم در این میان این است که اغلب والدینی که تصور منفی در مورد مدارس دارند، با شروع همکاری و مشارکت در برنامههای مدارس، این تصور را به دیدگاهی مثبت بدل میکنند. یکی از دلایل ایجاد تصور منفی در والدین این است که تفاوتهای آموزشی مسائل مهمی را دربر میگیرد. این اتفاق بیشتر زمانی به وقوع میپیوندد که آموزشهای مدرسه با ارزشها و اعتقادات خانواده در تعارض است
موانع ارتباط موثر اولیا و مربیان
امروزه نظام آموزش و پرورش کشور، تلاش میکند به روشهای گوناگون از مشارکت والدین استفاده کند. اما صرف تصمیمگیری و تصویب قوانین برای ایجاد رابطهای صمیمی بین والدین و مدرسه نمیتواند مشکلگشا باشد. ایجاد همدلی در بین والدین زمانی تحقق پیدا میکند که آنها به صورت ذهنی و قلبی در حل مسائل و مشکلات مدارس درگیر شوند.گاهی والدین به دلیل اشتغال یا دغدغههای گوناگون خود را در امور مدرسه مداخله نمیدهند و روز به روز از مدرسه و به تبع آن از فرزندشان فاصله میگیرند.
این در حالی است که مدارس میتوانند مانع از ایجاد اینگونه شکافها بین خانواده و کودکان شوند.برگزاری جلسات بین اولیا و مربیان نیز دقیقا به همین منظور صورت میگیرد. البته تنها برگزاری این جلسات کافی نیست بلکه این دیدارها زمانی کارگشا خواهد بود که با هدف مشورت با والدین برگزار شود.از دیگر موانعی که بر سر راه برقراری رابطه بین خانوادهها و مدارس قرار دارد، میتوان به تمایل نداشتن مشارکت خانوادههایی اشاره کرد که در سطح اجتماعی و اقصادی پایینی قرار دارند.این خانوادهها با تصور اینکه کارایی کمتری برای مدارس دارند، خود را از شرکت در این جلسات محروم میکنند یا در تصمیمگیریها شرکت نمیکنند.
غافل از اینکه بتدریج آثار و تبعات منفی را در ذهن فرزندانشان بر جا خواهد گذاشت . این افراد باید توجه داشته باشند به صرف حضور فرزندانشان در مدرسه آنها هم حق اظهار رأی و نظرشان را دارند.مانع دیگر ناآگاهی پدرها و مادرها از وظایف و ظرفیتهای مدرسه نام برد. گاهی والدین توقعات بیش از حدی از معلمان دارند . به طوری که تصور میکنند فرزندشان در مرکز قرار دارد و باید تمام توجهات به سمت او معطوف باشد. در نتیجه این احساس در آنها ایجاد میشود که معلم در وظایف خود قصور کرده است
این جلسات فرصتی است که مدرسه، والدینی که مشکلات مشابه با فرزندانشان دارند شناسایی کند و برای کمک به آنها جلسات آموزش خانواده را برگزار نماید. این رابطه مؤثر و دوستانه بین خانه و مدرسه، باعث ایجاد اعتماد متقابل، خصوصا در والدین خواهد شد.
برقراری این رابطه دوستانه مسوولیت سنگینی را به عهده مربیان میگذارد تا آنها مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند.مدیران مدارس نیز با ایجاد رابطهای دلسوزانه میتوانند در عرصههای دیگر از همراهی و کمک والدین بهرهمند شوند.والدین باید نقش مکمل در فرآیند آموزش مدارس را به عهده بگیرند. این مساله بویژه برای کودکان در سنین دبستان از اهمیت بالایی برخوردار است. والدین باید سعی کنند در مورد محتوای دروس فرزندانشان آگاهی کسب کنند و توصیههایی که معمولا در ابتدای کتابهای درسی خطاب به والدین نوشته شده است، مطالعه کنند. تعامل بین والدین و مربیان به شناسایی استعدادهای کودک کمک شایانی میکند.کودکان نباید احساس کنند که والدین و مدرسه در 2 جبهه مخالف هم قرار دارند. اما گاهی خود والدین هم در تشدید این اوضاع مؤثر هستند. برای مثال به محض اینکه کودک احساس بیماری کرد او را تشویق میکنند که به مدرسه نرود یا حتی از او میخواهند برای مجاب کردن مربیان، علائم بیماریاش را با شدت بیشتری نشان دهد
ضرورتی به نام مراجعه به مدرسه
زمانی که والدین با مدرسه همراه میشوند و فرزندان نیز متوجه این رابطه مثبت هستند، نتیجه هم برای والدین و هم برای فرزندان بسیار راضیکننده خواهد بود . در این شرایط دانشآموزان خود را هم در مدرسه و هم در خانواده تنها حس نمیکنند. یکی از دلایلی که به والدین توصیه میشود تا حداکثر همکاری را با مسوولان مدرسه داشته باشند، این است که در این شرایط دانشآموزان از لحاظ درسی موفقتر خواهند بود.
همچنین احتمال درگیر شدن نوجوانان در گردابهایی نظیر اعتیاد به سیگار و سایر مواد مخدر کاهش مییابد.زمانی که شرایط مساعد برای دانشآموزان فراهم باشد، آنها انگیزه بیشتری برای ادامه تحصیل خواهند داشت و احتمال ترک تحصیل در آنها کاهش مییابد.گاهی ممکن است والدین متوجه رفتارهای مشکوک در فرزندشان شوند. این شرایطی است که پدرها و مادرها به دلیل احساس نگرانی و اضطراب به تنهایی نمیتوانند راههای معقول و منطقی را برای رویارویی با این شرایط پیدا کنند.
این رفتارها میتواند شامل ساعات ورود و خروج نامعقول، خواب زیاد، احساس اضطراب دائمی، بیحوصلگی، افت درسی، مشکل در برقراری روابط اجتماعی، پرخاشگری و عدم تمایل به صحبت کردن با والدین در مورد مسائل گوناگون از جمله دوستان باشد . در این زمان هرگونه رفتار نامناسب و عجولانه میتواند نتایج غیر قابل تصوری را برای آنها بیافریند . برای جلوگیری از بروز هر گونه پیشامد ناگوار بهتر است مربیان مدرسه در جریان این امور قرار بگیرند. آنها میتوانند مورد مشورت پدرها و مادرها قرار بگیرند و تجربیاتشان را در اختیار آنها قرار دهند.از سوی دیگر دستاندرکاران مدارس نیز باید رفتارهای غیرطبیعی فرزندان را در زندگی خانوادگی آنها جستجو کنند و در صورت وجود مشکل آن را برطرف نمایند
حضور والدین
قریب به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که والدین نقش مهمی در روند فراگیری و آموزش و پرورش دانشآموزان داشته و ارتباط آنها با اولیاء مدرسه یکی از واجبات امر آموزش است، بنابراین معتقدند که:
.1 عدم حضور والدین و ارتباط مستمر آنها با اولیاء مدرسه یکی از بزرگترین معضلات آموزشی و موثرترین عامل جهت ایجاد اختلال در روند آموزش است.
.2 تحصیلات بالای والدین موفقیت کودک را تادو برابر افزایش میدهد
.3 به هر میزان والدین روی مسئله آموزش و پرورش فرزندشانحساسیّت بیشتری داشته باشند-حساسیّت به جا و منطقی به همان میزان فرزندموفّقتری خواهند داشت.
.4 ارتباط والدین با اولیاء مدرسه باید ارتباط مستمر و دوستانه باشد. این ارتباط باید در همه سطوح شامل تصمیمگیری در مسائل آموزشی- پرورشی، مشارکتهای اقتصادی، فرهنگی و... جلوهگر شود.
.5 توقع و انتظار والدین باید بهطور صحیح، کامل و واضح با کودک در میان گذاشته شود تا کودک بر همان اساس، حرکت کند
نتیجه گیری
رابطه خانه و مدرسه تعاملی دوطرفه است. هر دو نهاد تربیتی باید به نقش خود عمل کنند تا تعلیم و تربیت ثمربخش شوند . وجود معلمان با صلاحیت در مدارس، خلاء وجود پدر و مادر را پر نمی کند و وجود والدین توانا وقابل نیز نمی تواند جای مدرسه را بگیرد. همکاری و هماهنگی این دو نهاد مهم در یک برنامه واحد و منسجم می تواند ثمربخش باشد. شکل گیری شخصیت و چگونگی رشد روانی کودکان بیش از همه در گرو عملکرد خانه و مدرسه است.
خانه و مدرسه در انجام وظایف تربیتی مکمل یکدیگرند خانه مدرسه ی اول فرزند و مدرسه، خانه دوم اوست و اگر این دو نهاد روشها و برنامه های هماهنگ نداشته باشند، در روند رشد کودک اختلال به وجود می آید. دو نهاد خانه و مدرسه نقش اساسی در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان دارند . بین روش ها و منش های خانه و مدرسه باید همسویی و تشابه وجود داشته باشد و یکی از این دو کانون، کار دیگری را خنثی نکند، بلکه به عنوان دو جریان همدل و مکمل عمل کنند