بخشی از مقاله
چکیده
در دهههای اخیر،جامعۀ ادبی ما شاهد توجه روزافزون دوستداران و عالقهمندان ادبیات به مباحث ادبیات داستانی است. مقالهها و نقدهای نوشته شده در این حوزه، که حجم گستردهای از مطالب نشریات علمی پژوهشی را به خود اختصاص داده، از نشانههای چنین توجهی است. در این پژوهش، با تهیۀ نشریات علمی پژوهشی و استخراج و مطالعۀ دقیق مقالههای مرتبط با ادبیات داستانی مندرج در این نشریهها از 1380 تا 1390، به طبقهبندی موضوعی این دسته از مقالهها پرداختهایم.
از دستاوردهای این پژوهش، عالوه برآشنایی با شیوههای پژوهش علمی در زمینۀ ادبیات داستانی و شناخت اولویتهای پژوهشی در این حوزه، میتوان به معرفی موضوعهای محوری در مقالههای علمی پژوهشی مندرج در نشریات مختلف و کمک به پژوهشگران حوزۀ ادبیات کالسیک و معاصر، بهویژه ادبیات داستانی در تهیۀ کتابشناسی و فرهنگگونهای که نیازهای پژوهشی آنها را برآورده کند، اشاره کرد.
.1 درآمد
رویکرد دقیق و علمی به مقولههای مهم ادب فارسی، از ضرورتهای پژوهشهای امروزی است . ادبیات کالسیک و معاصر، بخش مهم و قابل توجّهی از فرهنگ و مدنیت یک کشور را تشکیل میدهد، و یکی از پایههای استوار این حوزه نیز، ادبیات داستانی است. رویکرد علمی به ادبیات داستانی، معموالً در سطح دانشگاهها صورت میگیرد. البته تمام کارهای ارزشمند دروندانشگاهی و بروندانشگاهی در رویکرد به مقولۀ ادبیات داستانی، مهم تلقی میشوند.
یکی از خیزشگاههای عمدۀ رویکرد علمی به مقولۀ ادبیات داستانی، نشریات علمی پژوهشی است. در پژوهش حاضر، به همین ضرورت پرداخته، و موضوع ادبیات داستانی را در یک دورۀ معین - 1380 - 1390 در نشریات علمی پژوهشی بررسی کرده، و جایگاه آن را تبیین نمودهایم.
با توجه به اینکه بیشتر مقالههای مورد بررسی در این نشریات، دارای نگرشی انتقادی دربارۀ حوزۀ ادبیات داستانی و انواع داستانهای نویسندگان آن است، پس از معرّفی مختصر مقالههای علمی و دانشگاهی، سخن دربارۀ چگونگی نقد داستان، بهویژه نقد ساختارگرایانه که حجم گستردهای از این مقالهها را به خود اختصاص میدهد و همچنین ویژگیهای نقد ادبی ضعیف، ضروری مینماید.
مقالههای علمی و دانشگاهی، رسمی و جدیاند، واز نظر روش و هدف، با مقالههای عادی متفاوت هستند و بر اساس نوع دیدگاه و هدفی که دارند، ماهیت جداگانهای پیدا میکنند.مقالههایی که در دانشگاهها نوشته میشوند، معموالً یکیاز انواع مقالههای دانشنامه-ای،گزارش پژوهشهای تجربی و آزمایشگاهی،مروری ومقالههای نظری هستند.
.1-1 نقد داستان چیست؟
نقد ادبی دانشی برای بررسی ویژگیها و تفسیر نقاط ضعف و قوت یک اثر ادبی، و تحلیل و ارزیابی آن در کنار تشریح جوانب پیچیدۀ آثار ادبی و روشی برای سنجش اعتبار و مقام آن است، و به کسی که نقد ادبی میداند، منتقد ادبی میگویند.
در نقد ادبی آنچه مهم است، بررسی ابداعات موجود در متن از نظر سبک و ساختار است که برای این منظور، باید متن را با متون ادبی نوشته شده در قبل، مقایسه نموده، نوآوری در آن را پیدا کرد.
برای بهتر شدن کیفیت یک نقد ادبی نیازی نیست ویژگیهای یک متن ادبی صرفاً در محدودۀ آن متن بررسی شود، بلکه بهتر است آن متن را از نظر فلسفی و روانشناختی با متون دیگر مقایسه کرد که در این صورت نقد ادبی به بررسی دقیقتری تبدیل خواهد شد.
به دلیل توجه خاصی که بسیاری از منتقدین به یکی از انواع نقد، یعنی نقد ساختارگرایانهکردهاند، ضروریاست که پیش از ورود به بحث پژوهش، در این باره نیز مطالبی به اختصار ذکر شود.
نقد ساختارگرایانه یکی از سبکهای هنری است. این سبک در نقد ادبی دارای نقش مستقلی است، و رابطۀ تنگاتنگی با زبانشناسی ساختاری دارد. این نوع از نقد، از سه مرحلۀ استخراج اجزاء ساختار اثر، برقرارساختن ارتباط موجود بین اجزا و نشان دادن داللتی که در کلّیت ساختار اثر است، تشکیل میشود.
ساختارگرایانی چون تودوروف،پراپ، برمون، گریما و پیرس، الگوها و طرحهایی برای بررسی آثار داستانی ارائه کردهاند، که در آثار ادبی و متون داستانی به کار رفته و به مکاشفۀ طرحها و الگوهای پنهان در این آثار پرداختهاند.
.1-2 ویژگیهای نقد ادبی ضعیف
لحن سالم نقد، نتیجۀ سالمت نفس و نیّت صدق منتقد است. اغلب رجزخوانیهای نقد ادبی ضعیف و پر سروصدا، ناشی از عجز منتقد در جمع دالیل و شواهد و استدالل قوی، و شامل لحن دشنامآمیز به جای سخنان منطقی و غلطگیریهای درست و مستند است. پاینده در کتاب گفتمان نقد میگوید:«جای تأسف بسیار است که در نخستین سالهای قرن بیست و یکم وقتی در کشور ما صحبت از نقد ادبی می شود، هنوز اغلب تصور میکنند که منظور یا تحسین کردن نویسنده است یا مذمت او، یا شرح زبان آثار ادبی، یا استفاده از این آثار برای فهم بهتر تاریخ و یا اشاعۀ اخالق پسندیده از راه کشف یک پیام اخالقی در آنها.
فقدان جریان جدی و علمی نقد ادبی و اساساًنامربوط تلقیشدن نقد در رشتۀ ادبیات در دانشگاههای ما باعث شدهاست که انبوهی از آثار ارزشمند و کمنظیر ادبیات کالسیک مدرن فارسی به سبب ناآگاهی محققان ما از موازین و نظریهها و روشهای علمی نقد ادبی در هالهای از تحسینگوییها که بر هیچ مالک نقادانهای نیست، به شکلی سترون - نامربوط با فرهنگ - باقی بماند.
.2 فرضیهها و سؤالهای تحقیق
در این پژوهش سعی کردهایم به این سؤاالت پاسخ دهیم:
.2-1 آیا بر اساس تحلیل مقالههای مرتبط با ادبیات داستانیمنتشر شده در نشریات علمی پژوهشی، میتوان به جایگاه ادبیات داستانی در سطح دانشگاهها پی برد؟
.2-2 آیا بررسی این مقوله در برهۀ زمانی خاص 1380 - - 1390 میتواند به جمعبندی نظرات دقیق دربارۀ جایگاه ادبیات داستانی در بین پژوهشگران یاری رساند؟
.2-3 آیا بررسی چنین موضوعی میتواند به تبیین جایگاه برخی از بخشهای مهم ادبیات معاصر ایران کمک کند؟
.2-4 آیا بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان به ترسیم دقیق چارچوب مقاالت علمی پژوهشی با موضوع مورد نظر پی برد؟
.3 اهداف پژوهش
با بررسی مقالههای علمی پژوهشی مرتبط با ادبیات داستانی معاصر با موضوعات گوناگون، میتوان با معیارهای دقیقتری به تبیین جایگاه ادبیات معاصر پرداخت. این بررسی گویای بسامد پژوهشگران و چگونگی رویکرد آنها به مقولۀ ادبیات داستانی است؛ همچنین یافتههایاین نوع از پژوهشها میتواندشکل استاندارد مقالههای علمی پژوهشی مرتبط با ادبیات داستانی معاصر را روشنتر کند، که بر اساس این یافتهها، هم دانشجویان و پژوهشگران میتوانند به اطالعات دقیق و علمی دربارۀ این نوع ادبیات در برهۀ زمانی خاص دستپیدا کنند، و هم معماران فرهنگی میتوانند با مد نظر قرار دادن آنها، به تبیین چگونگی رویکرد پژوهشگران و طیفهای مختلف فکری به این مقوله دست یابند.
به طور کلی میتوان اهداف فوق را در چهار زمینۀ زیر بیان کرد:
.3-1 آشنایی با شیوههای علمی پژوهشی در حوزۀ ادبیات داستانی
.3-2 شناخت اولویتهای پژوهشی در گسترۀ ادبیات داستانی
.3-3 معرفی موضوعهای محوری در مقالههای علمی پژوهشی مندرج در نشریات مختلف .
3-4 کمک به پژوهشگران عرصۀ ادبیات معاصر، بهخصوص ادبیات داستانی با تهیۀ کتابشناسی و فرهنگگونهای که نیازهای پژوهشی آنها را برآورده میکند
.4 روش کار
روش کار در این پژوهش، تأکید بر نشریههای علمی پژوهشی دهۀ 80 تا 90 و استخراج مقاالت مرتبط با ادبیات داستانیمندرج در این نشریهها، با معرفی توصیفی تحلیلی مقالهها است.
.5 پیشینۀ تحقیق
جستوجوها نشان میدهد اگرچه تاکنون پژوهشی با این عنوان و بدین شیوه شکل نگرفته است، اما پژوهشهای انجام شده در حوزۀ تاریخ مطبوعات ایران، همچون پژوهش کاظم سادات اشکوری با نام «نگاهی به نشریات گهگاهی - 1332-1357 - »، پژوهش مسعود برزین با نام «شناسنامۀ مطبوعات ایران» و پژوهشهای دیگری از محمدمحیط طباطبایی و فرید قاسمی در اینباره، نمونههای خوبی برای کمک به شکلدهی به چارچوب موضوع این پژوهش محسوب میشوند.
.6 بحث و بررسی
تعداد مقالههای حوزۀ ادبیات داستانی دهۀ 80 تا90 بیش از صد مورد است، که با تأکید بر مقالههای ادبیات داستانی نویسندگان کشور، و با محوریت موضوعهای تخصصی ادبیات داستانی، تعدادی از آنها حذف شده، و سایر مقاالت این حوزه، طبقهبندی موضوعی شدهاند. آنچه قابل ذکر است اینکه گاه یک مقاله به دلیل جنبههای اطّالعاتی متنوع به طور همزمان، در چند گروه جای گرفته است؛ به عنوان مثال یک مقاله به دلیل پرداختن به موضوع عناصر داستانی و همچنین نقد ساختارگرایانه، هم در گروه مقالههای مرتبط با عناصر داستانی جای گرفته و هم در گروه مقالههای مرتبط با نقد ساختارگرایانه.
طبقهبندی مقالهها به شرح زیر است:
مقالههای مرتبط با عناصر داستانی
مقالههای ادبیات داستانی مقایسهای
مقالههای نوشته شده براساس نقدها و مکاتب معاصر که خود به چهار نوع تقسیم میشوند:
الف. نقدهای ادبیات داستانی پسامدرن
ب. نقدهای فمینیستی
پ. نقدهای ساختارگرایانه
ت. مقاله های مرتبط با نقدها و مکاتب معاصر
مقاله هایی که به نقد «رمان» میپردازد.
مقالههای مبتنی بر موضوعات مرتبط با ادبیات داستانی.
در پایان این بخش، برخی از مقالهها را به شرحی که در ذیل خواهد آمد، براساس بسامد بررسی آثار نویسندگان کالسیک و معاصر طبقهبندی کردهایم، که این نوع طبقهبندی نشان دهندۀ اولویتهای پژوهشی در گسترۀ ادبیات داستانی است. این مقالهها به شرح زیر است:
الف. مقالههای مرتبط با داستانهای شاهنامه
ب. مقالههای مرتبط با داستانهای کلیله ودمنه
پ. مقالههای مرتبط با داستانهای «هوشنگ گلشیری»
ت. مقالههای مرتبط با داستانهای «بیژن نجدی»
ث. مقالههای مربوط با رمانهای «کلیدر»،«مدیر مدرسه» و «سووشون»