بخشی از مقاله

چکیده

پس از تشکیل سازمان جنگلها در سال 1338 و تصویب قانون جنگلها و مراتع کشور، بهرهبرداری از جنگلها چه دولتی و چه خصوصی، مستلزم تهیه و اجرای "طرح جنگلداری" شد. از اهداف مهم طرحهای جنگلداری، "به تعادل رساندن جنگل" است. نمیتوان بدلیل عدم جامعیت طرحهای تهیه شده و یا عدم رعایت برخی اصول، اساس طرح جنگلداری را زیر سئوال برده و با حذف آن، طرحهای نامناسب را جایگزین کرد. طرح تنفس جنگلها یکی از طرحهایی است که به منظور ممنوعیت بهرهبرداری تجاری از جنگلهای شمال کشور مطرح شده است.

باید توجه کرد که طرح جنگلداری، صرفا طرح بهرهبرداری نبوده و با هدف بهرهبرداری تهیه نمیشود. با اینکه جنگل یک سرمایه است و میتواند بطور مستمر درآمدزا باشد، ولی هدف اصلی از دخالت در جنگل هدایت توده به منظور اصلاح آن است.

تهیه و اجرای صحیح طرحهای جنگلداری ضامن بقای جنگل بوده و اختلالات پیشآمده، عمدتا مربوط به عوامل ناسازگار با جنگل، از جمله دام، جنگلنشین، زمینخواری، تجاوز به جنگلها و غیره است. طرح تنفس با حذف طرح جنگلداری، باعث دوری جستن از عمل به وظایف شده و بجای چارهجویی در حل مشکلات موجود، موضوع مدیریت بهینه جنگل را از دستور کار خارج میکند که سبب بروز مشکلات دیگری خواهد شد. نکته مهمتر اینکه، "منابع طبیعی نیازی به دخالت ما ندارد و این نیاز ما است که در طبیعت دخالت میکنیم".

مقدمه

پس از تشکیل سازمان جنگلها در سال 1338 و تصویب قانون جنگلها و مراتع کشور، یکی از اصول مهم و صحیح در تاریخ جنگلبانی ایران از حرف به فعل درآمد. بدین ترتیب طبق ماده 4 این قانون، بهرهبرداری از جنگلها چه دولتی و چه خصوصی، مستلزم تهیه و اجرای "طرح جنگلداری" شد

از اهداف مهم طرحهای جنگلداری "به تعادل رساندن جنگل است". همه متخصصین، کارشناسان و صاحبنظران جنگل واقفند که برشها در جنگلداری، طبیعت دوگانه دارد: ابتدا اصلاح جنگل و سپس تولید محصول. از نگاه مدیریت جنگل، اصلاح جنگل هدف اصلی و تولید محصول یک هدف فرعی است. این موضوع در سیاست سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور به شکل نسبتا کاملتری آورده شده است که به ترتیب اولویت شامل: حفاظت، احیاء، توسعه و بهره برداری است. تعریف نسبتا جامعی از جنگلداری عبارت است از: "جنگل-داری یعنی تولید بیشترین و بهترین محصول به منطقیترین صورت از نظر اقتصادی، به ترتیبی که استفاده از سایر خدمات جنگل را به بهترین وجهی ممکن سازد. بعلاوه پابرجا بودن جنگل و حفظ اکوسیستم جنگلی را در بهترین شرایط عملی سازد"

بنابراین اجرای صحیح طرح جنگلداری، میتواند راهحلی برای پاسخگویی به همه معضلات و مشکلات فرارو باشد. درحالی که در طی اجرای طرحهای جنگلداری در ادوار مختلف، بدلیل عدم جامعیت طرحهای تهیه شده و یا عدم رعایت برخی اصول، مشکلاتی بروز نموده که نمیتوان اساس طرح جنگلداری را زیر سئوال برده و بجای اصلاح طرح، آن را حذف نموده و با برنامههای پیشنهادی دیگر جایگزین کرد.

یکی از طرحهای مطروحه، طرح تنفس جنگلها است که از ابتدای دولت یازدهم - براساس ایدهای از طرف سازمان حفاظت محیط زیست - مطرح شد. به موجب این طرح، بهره برداری تجاری به مدت 10 سال از جنگلهای شمال و هر گونه برداشت چوب توسط شرکتهای بهرهبرداری جنگل، ممنوعیت دارد.

این طرح با تغییراتی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده در حالی که وزیر جهاد کشاورزی در اوایل آبان سال 1395 طی نامهای به رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، خواستار توقف هرچه سریعتر بهرهبرداری، ممنوعیت واگذاری طرحهای جنگلداری و ممنوعیت احداث جاده جدید در جنگلهای شمال کشور شد.

در تصویبنامه برنامه بهینهسازی و پایش، حفظ و بهره برداری و مدیریت جنگلهای کشور مورخ 16 دیماه 92 هیأت محترم وزیران، بهرهبرداری صنعتی از جنگلهای شمال را ممنوع و برداشت چوب از این جنگلها را صرفا به پایه های شکسته، افتاده و بیمار محدود شده بود

موافقان طرح تنفس، اجرای طرح تنفس 10 ساله جنگل را یک ضرورت میدانند. در نقطه مقابل، معاونت جنگل سازمان جنگلها و مراتع کشور، اجرای طرحهای جنگلداری همراه با بهره برداری را، یک فرصت دانسته و توقف آن را تهدیدی برای جنگلها میدانند. به اعتقاد این سازمان، " در نتیجه 50 سال اجرای طرحهای جنگلداری، تراکم و سطح جنگل افزایش یافته و سلامت و شادابی جنگل بهبود یافته است.

از نظر این سازمان، ایجاد ابهام درباره عملکرد مثبت طرحهای جنگلداری، به منزله نادیدهگرفتن خدمات ایجاد شده در جنگل یا دیدن خدمات انجام شده و نپذیرفتن آن همه خدمات انجام شده، ناسپاسی است." طرفداران طرح تنفس جنگل نیز طیف اعتقادی متنوعی دارند. برخی توقف ده سال بهرهبرداری از جنگل، برخی حدود 50 سال و برخی دیگر توقف دایم بهرهبرداری را خواهان هستند

شایسته است که تطابق یا تناقض این طرح با برخی مصوبات مانند مصوبه هیئت محترم دولت - برنامه بهینه سازی ، پایش و ... - ، معیارها و شاخص-های مدیریت پایدار جنگل و دستورالعملهای ارائه شده در برنامه ملی جنگل، بررسی شود.

علم جنگل و مدیریت آن نیز مانند سایر علوم، مبحثی تخصصی بوده و دخالت افراد غیرمتخصص جنگل، اعم از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست و مسئولین سیاسی در تصمیمگیری برای مدیریت جنگلها نادرست است. زیر سئوال بردن نقش فعالیتهای مربوط به نشانهگذاری، بهرهبرداری، جادهسازی و ... که از ابزارهای مهم در حفاظت و مدیریت پایدار جنگل هستند، غیرکارشناسی است.

البته لازم به یادآوری نیست که توقف بهره برداری و به تبع آن ورشکستگی مجریان طرحهای جنگلداری، موجب فروپاشی نظام مدیریت پایدار جنگلهای کشور شده و خسارات غیرقابل جبرانی به بار خواهد آورد . بلکه جنگلها باید بر مبنای اصل توسعه پایدار، بهرهبرداری شوند. شایسته است سازمان جنگلها همانند تمام کشورهای پیشرفته، بهرهبرداری و حفاظت را با کادر متخصص و اداری خود انجام دهد.

این امر در ایران به بخش خصوصی که در مقاطعی حتی تحصیلات متوسطه هم نداشته و یا غیرمتخصص بوده و بهرهبرداری را با هدف صرفا تجاری انجام می دادند، سپرده شده که از دانش جنگل کاملا بیبهره بودند. باستثنای شرکتهای تخصصی بهرهبرداری که کارنامه نسبتا قابل قبولی را از خود بجای گذاشتهاند. البته دلیل اصلی تخریب جنگلهای شمال، عمدتا ناآگاهی - مردم و مسئولین - از سایر ارزشها و کارکردهای جنگل و بیتوجهی به جنگلها و منابع طبیعی در سالهای گذشته بوده است. خوشبختانه در سالهای اخیر با تشکیل تشکلهای غیردولتی، توجهات به سمت حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست، بیشتر شده است. بدلیل بیتوجهی و کم بها دادن به منابع طبیعی، سرمایهگذاری لازم در این بخش به اندازه کافی انجام نشده، در نتیجه سازمان جنگلها از امکانات فنی، خدماتی و پرسنلی کافی بالاخص در بدنه کارشناسی برخوردار نبوده و حتی از اجرای امر نظارت در امور مربوطه، مغفول مانده است.

از عوامل عمده تخریب میتوان به تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی به دلیل فقر مادی و فرهنگی - زیستمحیطی - حاکم بر روستاها اشاره کرد که از نگاه آنها، قطع پوششهای جنگلی تبدیل خرابه به آبادی بوده است. بعلاوه قاچاق چوب در جنگلهای شمال که آمارهای غیر قابل استناد، به میزان 1/200/000 مترمکعب در مقایسه با 800/000 مترمکعب برداشت قانونی چوب، اشاره دارد.

ادعای صحیحی نیست که، طرح استراحت جنگلها، دست پیمانکار را از جنگل قطع میکند، مانع جنگلتراشی روستایی میشود، دامدار را از کت زدن، آتش زدن و باز کردن فضای جنگل برای علوفه بیشتر جهت تعلیف دامهایش باز میدارد و یا سایر تخلفات در جنگل اتفاق نمیافتد. آیا مشکل فقط جنگلبان است که فکر میکنیم جنگل را حفاظت نمی کند؟ و ما میخواهیم جنگلبان را از جنگل اخراج کنیم؟ مخروبه بودن جنگلهای فاقد طرح بوضوح نشان میدهند که شرایط نسبتا مطلوب در جنگلهای واجد طرح، دلایلش چیست؟

اگر وضعیت فعلی اکثر واحدهای جنگلی مطلوب نیست و دچار برخی بحرانها از جمله خشکیدگی گونهها، طغیان آفات و بیماریها، کاهش تنوع زیستی، ویلاسازیها، دام بیش از حد ظرفیت، برداشت معادن و قاچاق چوب و ... است، این مشکل به بهرهبرداری مرتبط نیست. بالعکس بهرهبرداری اصولی نهتنها مخرب نیست، بلکه بهعنوان یکی از ابزارهای مدیریت پایدار جنگل، میتواند زمینه-ساز هدایت و اصلاح تودههای جنگلی شود.

نگاه به جنگل، نباید صرفا با هدف برداشت چوب باشد، زیرا جنگل کارکردهای مهم و حیاتی بسیاری دارد. نتیجه نشانهگذاری صحیح - بهعنوان یکی از ابزارهای مدیریت پایدار جنگل - و به دنبال آن ضرورت بهرهبرداری اصولی، منجر به تولید چوب هم میشود. گاهی اوقات دخالت در جنگل فعلا هزینه است و به عنوان سرمایهگذاری در جهت توسعه پایدار با هدف سوددهی در آینده است. گاهی اوقات هم سودآوری آنی است. این موضوعی است که با توجه به وضعیت جنگل، رقم میخورد.

باید ضعفهای مدیریتی مرتفع شوند. باید با معضلاتی مانند قاچاق چوب مبارزه کرد. باید چارهجویی اساسی کرد. نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد. باید نگاههای مدیریتی عملا تغییر یابد. یعنی سیاست صحیح سازمان در مورد جنگلها "حفاظت، احیاء، توسعه و بهرهبرداری" در تمامی واحدهای جنگلی چه طرحهای با بیلان مثبت و چه طرحهای با بیلان منفی، اجرا شوند. نیازی به تعطیلی طرحهای جنگلداری نیست، زیرا هدف از اجرای طرح به تعادل رساندن جنگل است و یک جنگل ایدهآل تمامی نقشهای خود را بدرستی انجام میدهد.

میتوان از تمامی کارکردهای جنگل بهره برد و در وضعیتهای مختلف، همه برنامههای اصولی را به مرحله اجرا درآورد. میتوان برخی تودههای جنگلی را با هدف صرفا حفاظتی اداره کرد. میتوان تودههای شاهد داشت. میتوان اکوتوریسم داشت و ... که بدنبال آن اشتغال هم ایجاد خواهد شد.

از سایر مشکلات میتوان به وجود برخی کمبودهای دیگر از جمله اتلاف نیرو و توان سازمان در کش و قوسهای مربوط به تعیین جایگاه این سازمان در وزارتخانه مشخص، بازنشستگی نیروهای متخصص و عدم جایگزینی و یا جایگزینی با نیروهای غیرمتخصص انتقالی و کاهش توان کارشناسی، مشکلات مالی، نداشتن Data Base مناسب، مشخص نبودن مرز جنگل با سایر اراضی، وجود برخی مشکلات اجرایی و مدیریتی، اظهارنظرهای غیرکارشناسی افراد غیرمتخصص در امور جنگل، اشاره کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید