بخشی از مقاله

چکیده

آینه شیئی است که انسان خود را در آن می بیند قلب انسان مانند آیینه ای است که معشوق جلوه خود را درآن تماشا می کند. عرفا ، صفات قلبی را به آینه تشبیه می کنند جهان از نیروی عشق آفریده شده است و به نیروی عشق باز می گردد. مولانا ، دل خود و بلکه خود را به آینه تشبیه کرده ومی گوید که اگر گوش شما چشم شود، از حال من آگاه خواهید شد که من، کیستم:در واقع من، آیینه تمام نمایم و همچنین از نظر مولوی عشق نیرویی است که تمام کائنات را به هم پیوند میزندو بالاتر آن که هستی وحیات جهان به نیروی عشق وابسته است.

و عشق هایی که در پی صورت هستند همه در زنجیر وهم خویش گرفتارند نه خود مطلوب هستند و نهمی توانند پلی برایرسیدن انسان به عشق حقیقی باشند او با این که از عشق صوری و جسمی سخت انتقاد می کند ولی اگر همین عشق از صورت فراتر رود و به معنا رسد و جان ها را به هم پیوند زند این حالت خود خصلت انسانی را می زداید ودیگر خواهی و فنا در غیر را به انسان می آموزد. نگارنده این مقاله سعی برآن دارد تا با هدف میزان جلوه عشق و آینه را در اشعار مولوی به روش مطالعه ای و کتابخانه ای بررسی کند.

مقدمه:

» آیینه از نمادهای ریشهدار در ادبیات تمام عالم است. سقراط در کتاب دهم جمهوریت، هنر را آیینهای میداند که جهان عینی را منعکس میکند. افلاطون این تشبیه را مبنای نظریه خود راجع به هنر قرار داده است. به نظر او همچنان که عالم آیینهای است که حقایق کلی عالم مثال درآن منعکس میشود، هنر نیز آیینهای است که حقایق عالم را بازتاب میدهد. نظریه هنر به منزله آیینه حقیقت نمای عالم، قرنها و قرن ها در اندیشه ادبی محور خاصی محسوب می شد وتقریباَ تا اواسط قرن هجدهم این دیدگاه مبنای بیشتر نظریههای هنری بود.

در این دیدگاه ذهن آدمی حقایق عالم عینی را در خود منعکس می کند، و چنان که عالم عین، آیینه عالم مثال است، ذهن آدمی نیز آینه عالم عین است. در عین حال همانطور که عالم عین، آینه عالم مثال است، ذهن آدمی نیز باید بکوشد تا با تکیه بر قوای عقلانی مظهر خرد محض گردد، یا صفات انسان کامل را تقلید کند و انعکاسی از انسان کامل باشد.

بیان مسأله:

آینه و عشق در اشعار مولوی به چه معناست و تا چه میزان نمود دارد؟

اهمیت موضوع:

آشنایی با مفاهیم عرفانی عشق و آینه در اشعار مولوی

ادبیات و پیشینه:

در رابطه با عشق و آینه در اشعار مولوی مقالاتی نوشته شده است از قبیل:تجلی آیینه در ادبیات عرفانی توسط دکتر قدمعلی سراجی و تجلی عشق در اشعار مولوی توسط پوران شجیعی.

اهداف پژوهش:

·    آشنایی با مفاهیم عرفانی عشق و آینه.

·    آشنایی با جلوه های عشق و آینه در اشعار مولوی.

فرضیه های پژوهش:

·    عشق و آینه نمادی از خود معنوی انسان عارف می باشد.

·    روش تحقیق:

پژوهش به روش کتابخانه ای و توصیفی انجام شده است.

آینه

»عالم، آینه است و این نکتهای است که در ادبیات عرفانی همیشه مورد توجه بوده است. مولوی آینگی عالم را بارها مورد اشاره قرار داده استمثلاَ. میگوید:

کل عالم صورت    عقل    کل است  //  کوست بابای هر آنک اهل قل است«   

»    بنابراین دیدگاه عرفانی، ذهن و تخیل تنها آینه عالم خارج نیست، بلکه جلوهگاه عالم قدس است که با پرتو افشانی خود بخشی از حقایق ناپدیدا را آشکار میسازد. به بیان دیگر، تخیل شعلهای الهی و قدسی است که بیش از آن پرتوی که از اشیا می گیرد خود بر آنها پرتوافشانی میکند.

و گوش فرا ده/ به تصویر و نغمههای دل انگیز و قابل درک/ به زبانی ازلی که پروردگارت بدان تکلم میکند/ پروردگارت/ که خود را در تمام چیزها مینمایاند/ و تمام چیزها را در خویش«

»    آینه واقعنما عرصه خودآگاهی و توصیف است. آینه دوم یا فرا واقع نما عرصه ناخودآگاهی و تخیل است. آینه اول زبان را بیشتر در حوزه بیان روایی و ادبیات داستانی قرار میدهد و آینه دوم زبان را به قلمرو شعر و زبان نمادین میکشاند. در حالت اول، زبان روایی و ساختار تمثیل، تأکید بر محور هم نشینی است. اما زبان در مرتبه فرا واقعنمایی داخل قلمرو شعر میشود که در تأکید بر محور جانشینی استوار است. مولوی در استفاده از تمثیل زبان را در مرتبه آینه واقعنما و در استفاده از سمبل، آن را در مقام آینه فرا واقع نما قرار میدهد؛ اما در این زبان نیز نماد آینه به صورت رمزی مستقیم به کار رفته است مولوی رمز آینه را در معانی مختلف به کار میبرد.

»    وجود عارف آینه واقعنمایی است که هر کس را چنان که هست مینماید. این سخن را از زبان حضرت رسول - ص - بیان می کند. وجود آن حضرت چون آینه است. اگر چه هرکس دیگری را" از چنبره وجود خود میبیند" ولی چون کسی از رنگها بیرون آید و به قول مولوی سپید شود راستگو گردد.

گفت من آیینهام مصقول دست   //   ترک و هندو در من آن بیند که هست

این آیینه واقع نما وجود عارف یا قلب انسان کامل است که حقایق جهان خارج در آن منعکس است و هر کس انعکاس ضمیر خویش را در آن میبیند

همچنان در آیینه جسم دلی  //  خویش را بیند مرید ملتی
از پس آیینه عقل کلّ را   // کی ببیند وقت گفت و ماجرا«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید