بخشی از مقاله
چکیده:
حق تعالی، حضرت ختمی مرتبت - ص - را، در شب هفدهم رمضان، یک سال قبل از هجرت از مکه به مدینه، از منزلاُمﱢ هانی به معراج برد. به سفر حضرت ختمی مرتبت - ص - از مکه به بیت المقدس اِسری، و به عروج ایشان در مراتب عالی عوالم، که در باطن عالم مُلک است، معراج گویند. جبرئیل از فرشتگان عالی مقام، تا مراتبی از عوالم، همراه حضرت در این سیر و معراج بوده است. حضرت ختمی مرتبت - ص - با بُراق که همان اعمال و عقاید تشخص یافته و یا مرتبه شهود می باشد در عوالم سیر کردند.
در این نوشته با استناد به اشعار مولانا وصف و روشن خواهد شد که معراج نوعی کشف است، و هم چنین قسمی از اقسامتجلّی است که باتجلّی اسمای افعالی، شروع و بهتجلّی اسمای صفاتی و اسمای ذاتی کشیده می شود؛ وهم چنین روشن خواهد شد که معراج نوعی القاءسبّوحی است، یعنی افاضه ای است که از عالم غیب بدون واسطه در قلب پیامبر وارد شده است. مولانا همه این واردات غیبی را به تناسب استعداد شخصیتی مانند پیامبر - ص - بیان می کند که شایستگی آن را دارد که مقام ظهور و تفصیل اسماء و صفات حق تعالی قرار گیرد.
-1 مقدمه
"اسری1/ مرتبه و جایگاه وجودی حضرت ختمی مرتبت - ص - ، نزد حق تعالی منحصر به فرد است؛ قرآن عظیم این مرتبه را در آیات متعددی از جمله در ایه اول سوره اسراء نشان داده است.
با محمد بود عشق پاک جفت // بهر عشق او را خدا لولاک گفت
منتهی در عشق چون او بود فرد // پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد
مولوی ارادت خاصی به آن حضرت داشته و چهره قرآنی، عرفانی و شاعرانه ای از او در مثنوی به تصویر کشیده است.
مولانا حضرت رسول - ص - را آینه ی تمام نمای اسما و صفات الهی می داند.
مامَیْتإِذْرَمَیْتَ احمد بدهست // دیدن او دیدن خالق شدهست
مولانا ایشان را جدجد معرفی می کند زیرا نزدیک ترین موجود به حق و اولین خلق می باشند.
بهر این فرموده است آن ذو فنون // رمز نحن الآخرون السابقون
گر به صورت من ز آدم زادهام // من به معنیجدّ جد افتادهام
به غیر حق، کسی یا چیزی در وجودشان تصرف ندارد. فانی در حق بوده و جامع همه ی کلمات الهی هستند.
غیر حق جان نبی را یار نیست // با قبول و رد خلقش کار نیست
نزول ایشان برای تکمیل خلایق و خبر دادن از ذات و صفات و اسمای حق بوده است؛ این که انسان ها بت درون - هوا و هوس - و بت بیرون - زرق و برق دنیا - و بت طاغوت - شاهان و سلاطین - را نپرستند
گر نبودی کوشش احمد تو هم // میپرستیدی چو اجدادت صنم
و صعود ایشان برای تکامل و رشد انسان ها می باشد. اوست که می تواند مس وجودی انسان را به طلا تبدیل کند
که نمیماند به ما گر چه ز ماست // ما همه مسیم و احمد کیمیاست
از آیات بزرگ الهی که ایشان شهود نمودند، آن است که همه ی عالم را تحت تربیت اسم هایالهی دیدند؛ این که هر موجودی، ربّ خودش را طلب می کند؛ از طرفی با توجه به آیه انّی" الی ربّک المُنتهی"، همه ی موجودات از کانال وجودی حضرت ختمی مرتبت - ص - فیض می گیرند.
رزقها هم رزق خواران ویاند // میوهها لب خشک باران ویاند
رسول اکرم - ص - ارزش و حقیقت هر شخصی را می داند و میزان حق در زمین هستند.
من چو میزان خدایم در جهان // وانمایم هر سبک را از گران
حق تعالی، موهبت سیر را در مورد ایشان محقق ساختند. سیر حضرت از منازل نفس تا افق مبین، باتجلّیات افعالی بوده است؛ و از افق مبین تا افق اَعلی توام با تجلّیات صفاتی بوده است؛ و با ترقی به مقام عین الجمع به حضرت واحدیت رسیده اند، و با بقای بعد از فنا، سیر از حق برای تکمیل خلایق آغاز گردیده است. مولانا دیدار حق را هدف سیر می داندکه با دیدن آیات الهی شروع شده است.
قصد در معراج دید دوست بود در تبع عرش و ملایک هم نمود - مولوی، - 242 : 1373 نتیجه و حاصل این سیر، فتح است: فتح قریب باتجلّیات افعالی حق بوده، و فتح مبین باتجلّیات صفاتی توأم گشته، و با فتح مطلق، فنای در ذات احدیت و مقام"َاو اَدنی" است.
وز هوایی کاندر او سیمرغ روح // پیش از این دیده ست پرواز و فتوح
-1-1 پیشینه پژوهش
در میان مقالات متعددی که در زمینه معراج نگارش یافته و این واقعه از دیدگاه های مختلف موردمداقّه قرار گرفته است؛ تنها بخشی از مقاله »نمادپردازی معراج در خسرو و شیرین نظامی بر اساس نظریه کهنالگوی یونگ« با این نوشتار وجه اشتراک دارد؛ آن جا که مولفین محترم آورده اند: »سیر انسان به سوی کیهان و سفر درونی از کثرت خود آگاه به سوی وحدت ناخود آگاه جمعی است.« در این سیر و سفر ادراک جزئی کلی شده وفرد پالایش می یابد.