بخشی از مقاله

چکیده

در هیچ دورهی تاریخی موضوعی باندازهی رویارویی با تمدن جدید غرب برای شرق مسالهآفرین و تاثیرگذار نبوده است. مفهوم شرق نیز بدون در نظر گرفتن مفهوم اسلام و کشورهای عربی کامل نیست و از آنجا که هویت اسلامی-عربی جزیی از هویت شرقی محسوب میشود، بررسی چگونگی رویارویی هویت عربی با هویت غربی در واقع گامی در راستای بازیابی هویت شرقی خواهد بود.

روابط غرب و شرق بهخصوص در دو قرن اخیر در ادبیات منعکس شده و شاعران در انعکاس این موضوع در شعر بسیار نقشآفرین بودهاند. در این جستار با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به بررسی چگونگی رویارویی دو شاعر معاصر مصر یعنی محمودسامی البارودی و احمد شوقی، با ابعاد فرهنگی تمدن غربی پرداخته شده و مشاهده شد که هر دو شاعر برای مقابله با حضور فرهنگی غرب در شرق عکسالعملهای جدی داشته و به چنگ زدن به عناصر فرهنگ شرقی و ملی خود تاکید کردهاند.

مقدمه

شرق و غرب واژگانی هستند که پیشینهای طولانی در ادبیات و اندیشه دارند. این دو واژه نخستینبار توسط عرفا و فلاسفه بکار برده شد. بوعلی نخستین فیلسوفی است که این عبارت را در رمان عرفانی خود» حی بن یقظان« به کار برد

بار معنایی واژهی غرب در نزد جغرافیدانان و در تاریخ تمدن یکسان نیست. غرب معاصر با غرب پیشین بسیار در اختلاف است. غرب گاه به عنوان استعمار و گاه به عنوان الگوی تمدن و گاه در نگاه افراطیها به عنوان مدینهی فاضله، عرصهی تفکر اسلامی و عربی و ادبیات معاصر عرب را مشحون ساخته است. روابط غرب و شرق بهخصوص در دو قرن اخیر در ادبیات منعکس شده و شاعران در انعکاس این موضوع در شعر بسیار نقشآفرین بودهاند. این روابط مفاهیمی چون »هویت«، »تقابل سنت و مدرنیته«، »جهانی شدن«، »جهان سوم«، »استعمار-« به عنوان زاییدهی تمدن غربی-، »غربزدگی«، » اسلامگرایی«، »ناسیونالیسم« و بحث »ما« و »دیگری« ، را در اذهان طبقهی روشنفکر جوامع شرقی ایجاد کرده است

بهطوریکه با مطالعهای اجمالی دربارهی این رویارویی درمییابیم که همهی دانشمندان و روشنفکران شرق و بهخصوص عرب بعد از این رویارویی در صدد پاسخگویی به سوال »من کیستم«؟ برآمدند. شعرای عرب از احمد شوقی امیرالشعرای مصر گرفته تا زهاوی عراق و مطران، شاعرالقطرین، که همانند شاعران دورههای قبل از عناصر بسیار مهم تمدن و اندیشهی اسلامی هستند به گونهای در مواجهه با غرب و رفتار غربیها اظهار نظر کردهاند. طبعا طیف این برخوردها در یک سطح نیست. از نگاههای افراطی گرفته تا موضعگیریهای تفریطی در دیوان این شعرا ثبت شده است.

با عوض شدن ساختار اجتماعی - سیاسی جوامع، شعرا نیز تغییر کرده و دیگر همچون شعرای نسل قبل نبودند. آنها برای خود رسالتی اجتماعی و سیاسی تعریف کرده و خود را در برابر خویشتن و در برابر جامعه مسؤول دانستند. مضامین شعر دیگر فقط مدح و اخوانیات و فخریات شخصی نبود چرا که طبقهبندیهای اجتماعی عوض شده و ممدوح به معنای قدیم و یا فخر به معنای قدیم از شعر رخت بربست.

باید دانست در شعر این شاعران فرمانروایی با مضامین است و این مضامین حاصل برخورد واقعیتر با رخدادهای معاصر است. روی سخن شعر این دوره با تودهی مردم است و شاعر به دنبال این است که به مردم نزدیک شود و زبان حال آنها گردد. خیالپردازی در این دوره کنار رفته و زمانه زیر معیارهای واقعگرا قرار میگیرد، رویدادهای واقعی جایی برای رویاپردازی شاعرانه نمیگذارد.

بر این اساس میتوان گفت: این دوره از واقعگراترین و اجتماعیترین دورههای ادبیات عربی است. در این جستار در پی آن هستیم که رویکرد دو شاعر معاصر مصر را در برابر حضور فرهنگی غرب در شرق مورد بررسی قرار دهیم. شاعران معاصر عرب برای حفظ تمدن و ارزشهای اسلامی در برابر تمدن غربی از شیوههای مختلفی استمداد جستهاند که از جملهی آنها میتوان به تفاخر به پیشینهی تاریخی اشاره کرد. در ذیل به بررسی این موضوع در شعر این دو شاعر خواهیم پرداخت.

زندگینامهی محمود سامی البارودی

در اکتبر سال 1838م. فرزندی سردار حسن حسنی الجرکسی الفی و فاطمه هانم البارودیه به نام محمود سامی به دنیا آمد... گرد یتیمی زود بر سر شاعر نهضت نشست و او را اندوهگین ساخت چون »حسن حسنی البارودی« از دنیا رفت و کودکش محمودسامی را در سن هفت سالگی تنها گذاشت.« - الحدیدی، 1969م: - 50 مادرش مسئولیتی را که تقدیر بر دوش او گذاشته بود بر عهده گرفت و جای پدر را به خوبی در تحصیل و تربیت پر کرد. در حقیقت بارودی زندگیاش را مدیون مادری فداکار است که راه را برای او هموار کرد تا در آینده یکی از رهبران نهضت ادبی مصر باشد.

زندگینامهی احمد شوقی

احمد شوقی 1868-1932 - م - در قصر خدیو اسماعیل به دنیا آمد. دروس اولیه را در مکتب شیخ صالح در قاهره فرا گرفت و به مدرسهی » مبتدیان« و سپس به مدرسهی »تجهیزیه« رفته و بعد از فراغت از تعلیمات عمومی به مدرسهی حقوق و بخش جدیدالتاسیس ترجمه پیوست

در آن زمان در مصر دو نوع آموزش وجود داشت. یکی تعلیم دینیِ شرقی در الازهر و دیگری تعلیم مدنی غربی که از کتابهای علمی و ادبی آن بهره میگرفت. روشن است که شوقی راه تعلیمات مدنی را در پیش گرفت. وی حدود یک سال کارمند قصر خدیو توفیق بود. خدیو او را به همراه هیئتی به فرانسه فرستاد تا در مونپلیه و پاریس قانون بیاموزد. وی در آنجا به ادبیات و تمدن فرانسوی علاقهمند شد و قصیدهی »بحیره« لامارتین را ترجمه کرد و همچنین از بسیاری از قصههای لافونتن تقلید کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید