بخشی از مقاله
چکیده مقاله :
در این مقاله ابتدا معضعلات و مشکلاتی که برای انسان امروزی پیش آمده مطرح شده که ناشی از چه عواملی بوده که این عنوان را در دو مقوله فردی و اجتماعی و یا عوامل درونی و بیرونی به بحث گذاشته ایم در لابلای این عوامل که منجر به پوچ گرایی و از خود بی خود شدن می رسد بیان شده و این احساس تا به حدی می رسد که این دنیا مورد پذیرش فرد نبوده ومی خواهد خودرا به نوعی نیست کند . در ادامه دلایل پیش آمدن این افکار پوچ و بیهوده و بی ثمر با بیان مطالب ارزنده و تا حدی فلسفی و روانشناختی ارائه داده شده تا روشنگری این معضل پدیدار شود .
آنگاه را ه خلاصی ازاین عوالم بیهوده را در قالب اخلاق توضیح مفصل داده و اینکه این مولفه اگر با حوصله و دقت بررسی شود و به تک تک نکات آن توجه گردد. می توان گوشی از فضایل انسانی را در خود پدیدار نمود و آن اخلاق رذیله را به فرت فراموشی سپرد و این به جز مواظبت از نفس میسر نمی شود .و سپس شاخص صفات کریمه اخلاق که برگ برنده آن در تمام مراحل زندگی مثمر ثمر بوده و از آن به عنوان سلاح اخلاق نام می برند . عشق و محبت است . که در ادامه مقاله راجع به آن توضیح داده شده است . و آنگاه نتایج تحقیق که برآیند مطالب بوده را عنوان کرده تا عزیزان و خصوصا جوانان محترم استفاده بهینه را از این مقاله داشته باشند .
اخلاق چیست.
انسانهای در قرن حاضر به سمتی می روند که در شک تردید انسانیت بسر می برند به عبارت دیگر همه چیز را می فهمند و می دانند ولی تن به عمل نمی دهند بلکه لذت های دنیوی برای آنها خوشایند تر از گفته های آرمانی است . سوال می شود این تردید چگونه پدیدار شده است آیا انسانهای امروزه نسبت به انسانها گذشته دچا رتحول بی رغبتی و اشباح لذت دنیوی شده اند یا اینکه باور و ایمان افراد دچار ضعف و سستی گشته . بدون تردید چرخش روزگار و تحولاتی که در عالم خلقت روی می دهد در روح و روان انسان تاثیر بسزایی دارد
.تعطیل شدن بسیاری از لذت ها به این دلیل است که دستگاه های مربوط به لذت خواهی بدن کهنه شده می شوند و از کار می افتند . در این صورت بسیاری از چیز ها ی یی که قبلا لذت داشت و انسان مجبور است با آنها سر و کار داشته باشد دیگر لذت ندارند هر چیزی که می خورد ، آن را تلخ می یابد زیرا ذائقه خراب شده مزاج منحرف شده معده دیگر غذا را قبول نمی مکند بنیاد های بدن بهم ریخته انسان کم کم تمام آرزوهایش به آرزوی مردن تبدیل می شود .
نفس به نفس می گوید که مرگ برای من نعمت بزرگی است البته اگر دین دار باشد ، چرا که بی دین دست به خود کشی می زند و خودش را به اصطلاح راحت می کند ، حال یا با آتش ، یا با پرتاپ از بالای پشت بام ، یا با زیر قطار انداختن خود،یا با وصل کردن به سیم برق و یا با خوردن زهر خودش را میکشد ، چرا که هر چیزی که می خواسته دوره اش تمام شده ، هر چیزی را که می خواسته مال بدن بوده ، بدن هم وقتش تمام شده ، بنیادهایش به هم ریخته و دیگر فایده ای ندارد از این رو به خود می گوید که برای چه زنده ام ، چون تمام زندگی اش برای بدن بود و آلان که دیگر بدن وجود ندارد می گوید برای چه بمانم ، یا خود کشی می کند و یا اگر مومن باشد مرگ را برای خود عروسی می داند . اما اگر با دید باز بنگرد و خود را از منجلاب و رذایل اخلاقی دور کند و راه را بشناسد به طبع چه در این دنیا و چه در دنیا عقبی زندگی در خور توجه خواهد داشت
اگر می بینید که در دنیای امروز خصوصا دنیای علم ، با کمال صراحت اظهار پوچی می کند و می گوید نود و نه درصد از مردم ضعف اعصاب دارند ، برای این است که دنیای غرب در مشکلها و بن بست ها پناهگاه ندارد . وقتی که علم و قدرتش دیگر نمی تواند کار کند و در بن بست واقع می شود . آن وقت موقع له شدن اوست . موقعی است که اظهار پوچی کرده و زندگی برای او مرگ تدریجی می شود .اما اسلام برای این بن بست فکر کرده و بارها تذکر داده است که انسان اگر موحد باشد . هیچ وقت به بن بست نخواهد رسید . اتفاقا اسلام می گوید در همان بن بست . اول چیزی که بیدار می شود فطرت اوست .لذا همه مخصوصا دنیای امروز که باید بگو ییم دنیا گرفتار ی و دنیای گره های کور است . به ویژه جوانها ی آن یک اعتماد و پناهگاه ه می خواهند . از نظر اسلام و قرآن و علمای اخلاق ، پناهگاه برای انسان قرآن است.
یک دلیل واضح و مبرهن که انسان مدرن را به سوی اخلاق سوق می دهد مساله پوچ گرایی می باشد حال سوال انجاست که با توجه به فطرت خداشناسی و خداجویی در انسان چرا برخی انسانها دچار بحران اعتقادی و پوچ گرایی می شوند ؟
باید گفت که علل در دو مولفه می گنجد -1 علل و عوامل درونی و ذات -2 علل برونی ذاتی و اجتمایی علل فردی : ناشی از نابسامانیهای تربیتی ، عقده حقارت ،ناخود پذیری،عدم قبول هدف زندگی،سیری کاذب از لذایذ دنیوی ....
علل اجتمایی : ناشی نابسامانی های محیطی و اجتماعی و دگر گونی ارزشها .تحقیر افراد ،طرد افراد از مسولیتها....
در اینجا به برخی از علل های فردی و اجتماعی گراش به پوچی را مطرح کرده و سپس به کرانه آرامش و سکون این تلاطم های همانا واسل شدن به اخلاق کریمه را بیان خواهیم کرد