بخشی از مقاله

عناصر تشکیل دهنده نما و جداره ساختمان و شهر


در گذشتهای نه چندان دور، ساختمانها، نهتنها از جنبه انفرادی و معطوف به خود، زیبا، شکیل و مطابق با اصول زیباشناختی بصری طراحی میشدند، بلکه در کمال احترام به بناهای پیرامونی، در زمینه طرح جای میگرفتند. ایندرحالی است که منظر شهرهای امروز ایران بینظم، آشفته و نابسامان است و این موضوع، ناشی از همنشینی ناهمگون و نامتجانس کالبد (فرم، شکل، نما)، فعالیت و فضا (اتفاقات درون شهر) در مقیاسی کلی و در مقیاس-های خردتر، ناشی از عدم هماهنگی و تناسب در ترکیب عناصر (اجزا و ارکان) بناهایی است که در کنار یکدیگر شکل گرفتهاند و به نمای شهری شکل دادهاند.

فراموشی جداره و نمای ساختمانها و شهر بهعنوان عضوی از منظر بصری شهر، تلقی و طراحی جداره خارجی ساختمان به عنوان سطح صاف و یکدست بههمراه برخی الحاقات تزیینی، نادیدهگرفتن و عدم شناخت عناصر تشکیلدهنده آن و... از دلایل ظهور مسئله مذکور است. عناصر و اجزایی که با نادیدهگرفتنشان، کیفیت بصری و زیباشناسانه جدارهها و نماهای ساختمانها و از آن ره نمای شهری از بینرفته و تا حد سطحی منبعث از طراحی عملکردی داخل ساختمان تنزل کردهاست.

در این نوشتار، با هدف بازیابی و معرفی نقش هریک از اجزای متشکله نما و جداره ساختمان و شهر، بر پایه مرور متون و اسناد مرتبط در این زمینه، بهبررسی آراء و نظرات صاحبنظران پرداختهشدهاست. پس از این بررسی، نتایج پژوهش، به صورت برآیندی از تمام نظرات مطرحشده، در قالب چارچوبی برای شناسایی عناصر تشکیلدهنده نمای ساختمان و شهر ارائهشدهاست.

کلمات کلیدی: نمای ساختمان، جداره شهری، عناصر نما.

 

مقدمه

نماها و جدارههای شهری از جوانب و ابعاد گوناگونی، محیط شهری را متاثر میکنند؛ این موارد عبارتند از:-1 جنبههای معنایی و فرهنگی،-2 جنبههای زیستبوم، و -3جنبههای شکلی و بصری که شکل و کالبد نما متاثر از عناصر تشکیلدهنده آن و نوع همنشینی آنها در کنار یکدیگر است.

در راستای جلوگیری از گسترش روز افزون الگوهای نما و احجام ساختمانی که بدون پشتوانه معنایی، شکلی و اکولوژیکی شکل می گیرند و ترکیبی ناهمگون از جدارههای خیابانی و شهری را شکل میدهند، ضروری است جداره و نمای ساختمانها و شهر به عنوان عضوی از منظر بصری شهر مورد توجه قرار گیرند. توجه ای شایسته به موضوع مذکور مستلزم شناخت عناصر تشکیل دهنده نما میباشد عناصر و اجزایی که با نادیده گرفتنشان، کیفیت بصری و زیباشناسانه جدارهها و نماهای ساختمانها و از آن ره نمای شهری از بین رفته و تا حد سطحی منبعث از طراحی عملکردی داخل ساختمان تنزل کرده است.

هدف از این نوشتار بازیابی و معرفی نقش هریک از اجزای متشکله نما و جداره ساختمان و شهر است. بر این اساس با مرور متون و اسناد مرتبط در این زمینه، به بررسی آراء و نظرات صاحبنظران پرداخته می شود؛ با این توضیح که ابتدا ارکان و اجزای نما در قالب دسته بندی کلی و، سپس کنج ها، پنجره ها و ورودی ها و... به عنوان زیر مجموعه هایی از ارکان و اجزاء مورد بررسی قرار می گیرند. در انتها، یافته های پژوهش که برآیندی از تمامی نظریات در ارتباط با هریک از عناصر نمای ساختمان و شهر ارائه می شود.


-1 ارکان و اجزا

ماتین و همکارانش نمای ساختمان را شامل سه بخش صوری افقی می دانند: پایه یا طبقه همکف، بخش میانی یا طبقات اصلی، و بام یا (اتاق زیر) شیروانی(.(Moughtin and et. al, 1999: 25ایشان تمام سیمای نما را شامل سه بخش عمده افقی:-1بخش شالوده یا پایه که ساختمان را به زمین و کف خیابان مرتبط میکند و بخشی از نماست که به وسیله بیننده غالبا مورد توجه واقع می شود، -2 بخش میانی با ردیف پنجره ها و احتمالا در برگیرنده طبقه (های) اصلی، و -3 بخش بام که ساختمان را به وسیله خط بام یا نیمرخ i به آسمان متصل می کند، درنظر میگیرند().(Moughtin and et. al, 1999: 27تصویر(1

تصویر 1

بخش های مختلف نمای ساختمان به زعم ماتین و همکارانش، 1999، ماخذ: نگارندگان
همچنین به گونه ای مشابه، اما در ترکیب ساختمان ها با یکدیگر، توسلی و همکارانش عناصر نمای شهری را بر دو جنبه (ارکان و اجزای نما) استوار می دانند:

الف) ارکان اصلیِ ترکیب نماها که به قرار زیر اند:

(1 عناصری که ریتم های عمودی را تشکیل می دهند، مانند جرزها (2 عناصری که ریتم های افقی را تشکیل می دهند و خطوط نما را ایجاد می کنند. خطوط نما مهمترین

عنصر هندسی ارتباط دهنده نمای ساختمان ها و پدید آورنده نظم به شمار می روند که در واقع ممکن است وجود نداشته باشند، اما ترکیبی از خط اجزاء و ارکان افقی یا عناصر متوالی این احساس را در ناظر ایجاد می کنند و بر چهار نوع تقسیم می شود:

· خط پایه که خط لبه پایین بدنه خیابان و مرز آن با پیاده رو است،

· خط بالای طبقه همکف که بالای مغازه ها و برخی ورودی هاست،

· خطوط طبقات که از ارتباط اجزاء طبقات مانند پنجره ها پدیده می آید،

(3 خط بام i i که هر چند خود به یک معنی خط نما محسوب می شود اما به علت اهمیت و نقش اصلی در شکل دادن به نماها به صورت مجزا مطرح می گردد (توسلی و همکاران، 106 :1379 و (107 (تصویر 2 و .(3 اصطلاح "خط بام" i i i در مقایسه با اصطلاح های "خط آسمان"i v و "منظر بام"v به شرایط محلی تر اشاره دارد viو منظور از آن عبارت است از خط دورِ vi i یک بام یا گروهی از بام ها که در

پیش زمینه آسمان دیده می شود .(Moughtin and et. al, 1999: 66) خط بام بالاترین قسمت

بام و حد ساختمان است؛ مکان اشتراک آسمان و ساختمان و پایان یافتن آن است. خط بام بخشی از خط آسمان است که از فضای درون شهر دیده می شود. بر خلاف خط آسمان که از فاصله دور قابل مشاهده است، این خط از فاصله نسبتا نزدیک دیده می شود .(Moughtin and et. al, 1999: 81) هنگامی که شهروند در گذرها حرکت می کند خط بام ساختمان ها، نیمرخی متغیر از شهر ارائه می دهد. از آن جایی که خط بام از فاصله نزدیک دیده می شود، غنای بصری آن بااهمیت است. بر این اساس، بهتر است خط بام ساختمان ها پرداخت شده باشند و جذابیت کافی را برای صحنه خیابان فراهم کنند. (Moughtin and et. al, 1999: 85)

تصویر 2 تصویر 3


ارکان و خطوط نما. ماخذ: توسلی و همکاران 1379، 107 ارکان و اجزای نما. ماخذ: توسلی و همکاران 1379، 106

سه بخش افقی، اشاره شده توسط ماتین و همکارانش، دربرگیرنده مورد دوم (ریتم های افقی) مطرح شده توسط توسلی و همکارانش است، و خطوط نما نیز مرزهای میان آن بخش ها هستند. همچنین آنچه ماتین و همکارانش، بخش شالوده یا پایه ساختمان معرفی می کنند، همان طبقه همکف است که به زعم توسلی و همکارانش، ورودی ها و دیگر عناصر موجود در آن می توانند با نوع چیدمانشان، ریتمی افقی ایجاد کنند و به خط بالای طبقه همکف نظم بخشند.

کریر در کتاب اجزای معماری، قسمت زیرین (پایه) یک ساختمان، محوطه طبقه همکف آن را مهمترین عنصر شهری نما می داند. وی بر این اعتقاد است که طبقه همکف اهمیت ویژه ای در زندگی شهری دارد، به این علت که مردم بیشتر این قسمت را به طور مستقیم می بینند و از این قسمت اغلب برای احداث مغازه ها و سایر امور تجاری استفاده می شود. وقتی این قسمت ماهیت تجاری پیدا می کند، دستخوش تغییر مداوم، به ویژه از نظر تزیینات است. از این رو توصیه می شود که طبقه همکف ساختی محکم و (عملکردی) خنثی داشته باشد که بتواند تزیینات مغازه ها را بپذیرد. (کریر، (62 :1983 از طرفی، بام، انتهای نما و همچون تاج ساختمان است و این تاج توسط بدنه ساختمان حمل می شود. در این

ارتباط راب کریر (1983) اعتقاد دارد که پرداخت به بام و طبقه انتهایی، ناشی از این واقعیت است که ساختمان، بالا و پایینی دارد؛ قسمت پایین، پایه ساختمان یا طبقه همکف آن است که ارتباط خاص خود را با زمین حفظ کرده است و در قسمت بالا، هرکسی باید بداند که در آن جا، ساختمان به انتها می رسد... اغلب بام از میدان دید مردم خارج می شود؛ بنابراین، محوطه بالای طبقه انتهایی، برای طراحی و ترکیب یک نما بسیار مهمتر از خود بام است (کریر، .(65 :1983

همچنین کریر اضافه می کند که لایه بندی افقی نما، نتیجه وجود قسمت های عملکردی متفاوت است و به طور اصولی، نما هیچ وقت نباید بدون تفاوت های افقی در آن، طراحی شود. وجود تمایزی آشکار، به خصوص بین طبقه همکف، بقیه طبقات و زیر شیروانی الزامی است (کریر، .(52 :1983 توسلی نیز ساختار اصلی بدنه را بر


5

ارکان اصلی یعنی ریتم های عمودی، افقی و خط آسمان ]بام[ استوار می داند و اعتقاد دارد نخست باید در طول بدنه خیابان تکلیف این ساختار روشن شود (توسلی و همکاران، .(82 :1376 (تصویر 4 و (5

تصویر 4 تصویر 5


لایه بندی افقی نما. ماخذ: کریر 1983، 52 ارکان و اجزا در نما. ماخذ: توسلی و همکاران 1379، 88

از تعاریف آمده، پیداست که ارکان نمای ساختمان/شهر، چیدمان و چگونگی ارتباط اجزای آن را نیز تعریف می کنند؛ اجزایی که به زعم کریر (52 :1983) خودشان موجودیتی پرمعنا دارند. با درنظرگیری ارتباطی دوسویه، در واقع آنچه که به بخش بزرگی از ارکان نما شکل می دهد، هم نشینی اجزای مختلف نما، در کنار یکدیگر، فارغ از شکل آن ها، می باشد.

ب) اجزای نما که بعد از ارکان اصلی قرار می گیرند، عمدتا عبارتند از: (1 ورودی ها (2 پنجره ها


(3 جزییات نما در طبقات(توسلی و همکاران، (106 : 1379 در ارتباط با جزییات نما کریر (1983) بیان می کند که یا از نظر عملکردی لازمند و یا صرفا نقش برجسته هایی

هستند که به نما روح می بخشند، مانند اجزای دور پنجره و نعل درگاه ها که استقلال پنجره را از نمای مجاورش شکل می بخشند، ناودان ها، سایه بان ها، پیش آمدگی های سقف که ایجاد سایه می کنند، مصالحی که بر توپر بودن بنا تاکید می کنند (مثل سنگ تراش نخورده) و یا از آن می کاهد (سنگ مرمر شفاف)، قاب های پنجره و پیچک های دیواری... این اجزا که ذاتا عناصر متفاوتی هستند، طبعا در شکل، رنگ و مصالحشان نیز اختلاف دارند. باید بتوان تمام این قسمت ها را به طور مجزا تشخیص داد، اگر چه زبان مشترک پیوند دهنده آن ها نیز باید قابل درک باشد. با وجود این، استفاده از هر وسیله ای برای ارتباط و پیوند این عناصر صحیح نیست (کریر، .(52 :1983 (تصویر (6


تصویر 6

اجزای نما به زعم کریر. ماخذ: کریر 1983، 57


-2 کنج و ترکیب کلی گردش نما

گوشههای ساختمان، یکی از پراهمیتترین نقاط آن است و عمدتا با دو نمای مجاورش در ارتباط است(کریر، .(77 :1983 کنج در طراحی شهر، خصوصا کنج خیابان، فرصت عالی برای منظرسازی شهری فراهم میکند و با اینکه آرایش مکان یا میدان همگانی بهطور کامل به رفتار کنج هایش وابسته نیست، ولی کیفیت معنایی و زیباشناسانه برآمده از شکل، نماها، منظر طبقات و مبلمان در یک خیابان بهطور قابل ملاحظهای بهوسیله رفتار کنجها و تقاطعهایش بهوجود میآید .(Moughtin and et. al , 1999: 63)

تصویر 7

نمونه کنج های ساختمان ها. ماخذ: کریر 1983، 77 و 78

کنج ها از نظر بصری بااهمیت هستند، دو جبهه دارند و امکان درنظرگیری ورودی های بیشتری را برای ساختمان عرضه می دارند. از این رو آن ها فرصت های ویژه ای را برای اختلاط کاربری ها فراهم می کنند. ساختمان های مستقر در کنج لازم است به طرف دو خیابان جهت گیری داشته باشند... کنج ها به وسیله ورودی ها و/یا پنجره های شاخصِ ترکیبی مستقر در راس زاویه، به وسیله ابراز بلندی و ارتفاع، مثلا با استقرار عمارت بزرگ آپارتمانی در محل کنج، و یا به وسیله جادادن یک استفاده ویژه به منظور ایجاد اختلاط کاربری، به بهترین نحوه مورد تاکید قرار می گیرند .(English partnerships and The housing corporation, 2000: 94)

در تصویر 8 نمونه هایی از راهکارهای تاکید بر کنج خیابان آمده است.

تصویر 8


چرخاندن خط ساختمان برای درست کردن عقب نشینی و افزایش ارتفاع ساختمان گوشه های ارتفاع یافته برای تاکید بر تقاطع
یک میدان به صورت مورب برای ایجاد حسی از رسمیت


همسانی دو گوشه همجوار در تاکید بر جهتی خاص گوشه های نفوذکرده به حریم گذر روش های مختلف برای تاکید بر کنج، ماخذ: English partnerships and The housing corporation 2000, 94

کلیف ماتین و همکارانش (1999) در کتاب طراحی شهری: آرایش و تزیینi x فصلی را به موضوع کنج های شهری اختصاص داده اند. آن ها عقیده دارند که طراحی کنج، جایی که دو سطح به هم می رسند، یک مسئله بصری است که فرصتی برای بیان طراحانه با هر عنصر مصنوعی را می دهد و طراحی مناسب کنج، نشانه ای از کفایت و تسلط طراح است. فهم اهمیت موقعیت کنج و دادن مفهوم به آن، باعث غنی کردن محیط بصری و منظر شهری می شود. (Moughtin and et. al, 1999: 49)

محمود توسلی نیز در کتاب هایش 1379) و (1376، کنج را عامل ارتباط می داند: »در طراحی شهری ترکیب اصلی تقاطع ها و کنج ها نقش عمده ای در ارتباط فضاها با هم دارد. عبور از فضایی و ورود به فضایی به صور متفاوت به ویژه از کنج (هایی) صورت می گیرد. کنج (ها) از جمله عناصر تعریف کننده حد و مرز فضاهای شهری است« (توسلی و همکاران 1376، .(63 همچنین »کنج ها و تقاطع ها در بدنه خیابان مهمترین عامل ارتباط بدنه ]جبهه های مختلف[ بلوک های شهری محسوب می شوند. غنای ترکیب بدنه فضاهای شهری اعم از میدان یا خیابان به معماری و ترکیب کنج ها وابسته است« (توسلی و همکاران، .(90 :1379 (تصویر (9

تصویر 9


نمونه کنج های نماینگر ترتیب و توافق ارکان و اجزای افقی و احجام متناسب. ماخذ: توسلی و همکاران 1379، 105

گردش بدنه ساختمان ها از فضایی به فضایی یا از خیابانی به خیابانی و اساسا برقراری ارتباط مطلوب میان دو بدنه که یکدیگر را قطع می کنند، به وضع کنج بستگی پیدا می کند (توسلی و همکاران، (105 : 1379 (تصویر .(10 بنابراین نقش دیگر کنج، متحد کردن دو نمای مجاور است، که اغلب به عنوان سطح انحنادار عمودی یا عنصری متضاد با افقی بودنِ منظره خیابان، عمل می کند (Moughtin and et. al , 1999: 51) (تصویر .(11 از نظر طراحی شهری، طراحی معماری ساختمانی که در کنج قرار می گیرد باید با ساختمان های دو سوی خود

از نظر ارکان و اجزاء ارتباط برقرار کند تا تداوم بصری احساس شود... طراحی بی ارتباط کنج ها با یکدیگر، موجب قطع پیوستگی شکلی نماهای شهری و در نتیجه برهم خوردن آرامش بصری می گردد (توسلی و همکاران، (105 : 1379 (تصویر .(12

تصویر 10


نمونه کنج گرد و تجرید شکل آن. ماخذ: توسلی و همکاران 1376، 65
تصویر11 تصویر 12


ترکیب یک کنج شهری به زعم .Moughtin, Taner, and Tiesdell 1999 ترکیب یک کنج شهری به زعم توسلی و همکاران .1379
ماخذ: نگارندگان ماخذ: نگارندگان

بر اساس نظرات مطرح شده، برقراری ارتباط، تداوم، اتحاد و پیوستگی میان جداره ها و نماهای شهری رسیده به یکدیگر و نیز تعیین حد و مرز فضای شهری، از نقش های اصلی یک کنج، به عنوان یک ساختمان مستقل و یا بخشی از یک ساختمان، می باشد.

ماتین و همکارانش (1999) همچنین کنج های شهری را گونه بندی کرده و متذکر می شوند که از آن جا که گونه بندی مذکور عمدتا بر پایه پیشینه تاریخی می باشد، ممکن است فرم های جدید و در حال تکاملِ کنج، مشمول گونه های معرفی شده نباشند(.(Moughtin and et. al , 1999: 51به اعتقاد ایشان، به طور عام، دو گونه کنج قابل شناسایی می باشد: -1 کنج درونیx (برای میدان)، جایی که دو سطح به هم می رسند و تمایل به بستن فضا دارند و -2 کنج بیرونی xi (برای خیابان)، جایی که دو سطح به هم می رسند و منظری سه بعدی از ساختمان ارائه می دهند. گونه اول معمولا در مکان یا میدان همگانی پیدا می شود و گونه دوم تقاطع خیابان را مشخص می کند. (Moughtin and et. al, 1999: 50)


مطابق با تصویر 13، کنج خیابان می تواند طبقه بندی شود به: کنج زاویه دار xi i، کنج منحنی xi i i و کنج برج دار.xi v همچنین کنج میدان به: کنج زاویه دار، کنج منحنی، و بدون کنجxv طبقه بندی شود. هر یک از این گونه های به گونه های فرعی قابل تقسیم هستند(تصویر (Moughtin and et. al , 1999: 52).(14

تصویر 13


گونه شناسی کنج خیابان، ماخذ: Moughtin, Taner, and Tiesdell 1999. 52


تصویر 14


گونه شناسی کنج میدان، ماخذ: Moughtin, Taner, and Tiesdell 1999. 52

همچنین فاوسیت در کتاب معماری: دفترچه طراحی xvi بیان می کند: »همانطورکه در طول تاریخ، معماران کنج ساختمان هایشان را به راه های گوناگون مورد توجه قرار داده اند، طراحان شهری می باید اهمیت کنج شکل گرفته به وسیله تقاطع دو خیابان را بازشناسی کنند... در حالی که دو گونه عام کنج وجود دارد (داخلی و خارجی)، کنج خارجی است که بر خیابان تاکید دارد و گونه های متفاوت خودش را تولید می کند. از این رو

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید