بخشی از مقاله

چکیده

همزمان با ورود اسلام، تشیع نیز وارد سیستان شد. این پژوهش به عوامل حضور و چگونگی انتشار تشیع در سیستان از ابتدای ورود تا انقراض امویان پرداخته است. پژوهشگران میکوشند پاسخی مناسب برای چگونگی ورود و گرایش مردم سیستان به تشیع و عوامل آن بیابند.

بررسی گزارشهای مرتبط نشان میدهد که سه گروه شیعه یا متشیع در انتقال و انتشار تشیع در این ناحیه نقش برجستهای داشتهاند: نخست برخی زمامداران این ناحیه چون ربعی بن کاس و ربیع بن زیاد، سپس تعدادی از دانشمندان چون احنف بن قیس، حسن بصری وخصوصاً شیعیان کوفه مثل حریز بن عبداالله سجستانی و گروه سوم نیز سادات و علویانی بودهاند که از ظلم حکام اموی گریخته و در سیستان اقامت گزیده بودند. حضور متعاقب مردم سیستان نزد ائمه علیهمالسلام نیز این گرایش را تقویت کرده است.

در این پژوهش تلاش شده است تا با مراجعه به منابع تاریخی، حدیثی و رجالی عملکرد این گروهها در انتقال تشیع به سیستان بررسی و تحلیل شود.

مقدمه

تشیع به معنای پیروی از امام علی علیهالسلامدر بین مسلمانان در سه گونه بُروز کرده است: نوعی از گرایش به اهلبیت علیهمالسلام در میان عموم مسلمانان دیده میشود که به »تشیع محبتی« معروف است. ازآنجاکه در قرآن و احادیث، فضایل و مناقب اهلبیت علیهمالسلام بهطور گسترده وارد شده است، غالب مسلمانان محب آنان گردیدهاند و به همین سبب بعضی رجالیان اهل سنت از ایشان به شیعه یا متشیع یاد کردهاند. این گرایش بهویژه در میان اصحاب شافعی بهروشنی دیده میشود

گونه دوم اندیشهای است مبنی بر اینکه علی علیهالسلام به فرمان خدا و با واسطه پیامبر صلیااللهعلیهوآله به مرجعیت دینی و امامت مسلمین منصوب شده است. ازجمله این باورمندان سلمان فارسی و ابوذر غفاری بودهاند

گونه سوم تشیع سیاسی است که در صدر اسلام در عراق، بهخصوص در کوفه ظهور کرد. اینان معتقد به برتری حضرت علی علیهالسلام بر سایر خلفا بهخصوص بر عثمان بودهاند

آنها از علی علیهالسلام نه به جهت نصب ایشان از جانب خدا، بلکه بهدلیل برتری دینی و اجتماعی خاندان پیامبر صلیااللهعلیهوآله بر دیگران پیروی میکردند. بسیاری از تابعان، محدّثان و فقها، علی علیهالسلام را ازلحاظ سیاسی بر دیگران ترجیح میدادند؛ این گروه درمقابل عموم اهل سنت که تابع دستگاه خلافت بودند »شیعه سیاسی« نامیده شدهاند که نمونه آن را در رفتار و گفتار ابوحنیفه میتوان یافت

مراد از تشیع در این مقاله همان معنای اعم آن، یعنی محبت اهلبیت علیهمالسلام میباشد و تاجاییکه نویسندگان بررسی کردهاند در موضوع مقاله بهجز برخی اشارات و مطالب پراکنده در منابع تاریخی و رجالی نوشته مستقلی وجود ندارد.

سیستان یا سجستان سرزمینی پهناور میان خراسان و بلوچستان و هند است، و کابل نیز بعضی مواقع تابع حکمرانی آن بوده است

پس از ورود اسلام به ایران و تصرف سیستان بهدست نیروهای مسلمان در عصر خلیفه سوم، این منطقه بهرغم دوری از مرکز خلافت - حجاز، عراق و شام - به یکی از مناطق مهم فعالیتهای فکری و فرهنگی جهان اسلام بدل شد و با وجود حاکمیت بنیامیه بر مناطق شرق ایران ازجمله سیستان که ازطریق بصره -با گرایش عثمانی- اعمال میشد، مردم این سامان جلوههایی متفاوت در دفاع از اهلبیت علیهمالسلام با خودداری از لعن بر حضرت علی علیهالسلام - همان، ج 191 :3؛ قزوینی، 1998م: - 202 و قیام علیه بنیامیه پس از شهادت امام حسین علیهالسلام - بینام، 1366ش: - 100 و مقابله با خوارج در حمایت از حضرت علی علیهالسلام - مفید، 1414ق: - 207 بروز دادند.

سؤال این است که تشیع چگونه و با واسطه چه کسانی وارد سیستان شد؟ بررسی و تحلیل گزارشهای تاریخی نشان میدهد از مهمترین عوامل ورود و انتشار تشیع در سیستان حضور و اقامت معنادار افرادی شیعی یا متشیع در موقعیتهای مختلف در این منطقه بوده است؛ ایشان در چند دسته معرفی میشوند:

حاکمان مسلمان و گسترش تشیع در سیستان

زمامداران معمولاً نقش مؤثری در تحولات فکری و مذهبی حوزه فرمانروایی خود و همراه ساختن مردم با خود دارند. سیستان که در سال 30 هجری به دستور عبداالله بن عامر، حاکم بصره به دست ربیع بن زیاد فتح شد - ابن حبان، 1959م، ج 225 :4؛ بلاذری، 1988م: - 381 نیز از شمول این قاعده بیرون نمانده است. سیستان پس از فتح با دو دسته حاکم مواجه بوده است؛ برخی همسو با افکار بنیامیه و منحرف از اهلبیت علیهمالسلام مثل عباد بن زیاد یا عبداالله بن ابی بکره، خواهرزاده زیاد و برخی دیگر محب و دوستدار اهلبیت علیهالسلامکه در این نگاشته عمدتاً به زمامداران محب اهلبیت علیهالسلامو آثار و احیاناً تأثیری که داشتهاند اهتمام میشود:

عبدالرحمن بن سمره یکی از کسانی است که مدتی زمامدار سیستان بوده است - بینام، 1366ش: - 84 گرچه وی گاه چون مخالف امام علی علیهالسلام ظاهر شده است - همان: - 89، اما برخی اوقات روایتهایی از پیامبر صلیااللهعلیهواله در منقبت دوازده امام علیهمالسلام و شیعه نقل کرده است - ابن بابویه، 1380ش، ج - 257 :1 که بهطور طبیعی او را در رواج تشیع مؤثر نمایانده است.

ازجمله حاکمان سیستان ابو عبدالرحمن، ربیعبن زیاد حارثی بصری است. او از صحابه پیامبر صلیااللهعلیهواله و شخصی شجاع و متواضع بوده است

ربیع بصری دو دوره در سیستان حکومت کرده است. دوره اول از سال 30 هجری شروع شده و دو سال و نیم طول کشیده است

براساس برخی گزارشها ربیع در دوره اول حاکمیتش در سیستان رفتارهای شایستهای نداشته است

علاوه بر آن وی در جنگ جمل عهدهدار فرماندهی لشکر »مذحج« در مقابله با سپاه امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده است ، باوجوداین، شواهدی از تغییر رفتار او پس از آن واقعه حکایت دارد، آنگونه که حضرت علی علیهالسلام او را مورد تفقد و عیادت قرار دادهاند - مجلسی، 1403ق ج - .60 :103 و علمای شیعه او را از اصحاب حضرت علی علیهالسلام شمردهاند

اگرچه او پس از شهادت حضرت و در سال 46 هجری از جانب دستگاه اموی دوباره به حکومت سیستان رسید، اما از خود پایبندی به قوانین شرع نشان داد

برخلاف دوره قبل بعضاً مقابل بنیامیه موضع گرفته است؛ برای نمونه نسبتبه قتل حجربن عدی صحابی حضرت علی علیهالسلام بهدست معاویه اعتراض و پس از آن آرزوی مرگ کرده است و دربرابر درخواست حاکم بصره مبنی بر ارسال غنائم جنگی به دمشق گفته است: »من کتاب خداوند را پیش و مقدم بر کتاب امیرالمؤمنین ]معاویه[ یافتهام.« لذا از ارسال غنائم به معاویه خودداری کرده است - ابن اثیر، 1409ق، ج . - 55 :2 ازجمله اقدامات ربیع به کمک

حسن بصری در سیستان ترویج تفسیر قرآن بود.

در تاریخ سیستان نوشته شده است: »ربیع بیامد به سیستان و سیرتهای نیکو نهاد و مردمان را جبر کردند تا علم و قرآن و تفسیر آموختند و داد و عدل فرونهاد و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او... و دیوان خراج او نهاد به سیستان و رسم دبیران او حساب و جهد و جای و مستوفی و مشرفان و استواران و اینهمه به تدبیر »حسن بصری« کرد که او با وی اینجا آمده بود

این موضوع وقتی اهمیت پیدا میکند که یکی از شگردهای اصحاب ائمه در بیان مناقب اهلبیت علیهمالسلام در عصر بنیامیه که منع نقل فضائل اهلبیت بود استفاده از تفسیر قرآن است - طبرسی، 1381ش، ج - 78 :2 و از طرفی روش حسن بصری در تفسیر قرآن نیز همین گونه بوده است و در تفسیر آیات به جایگاه اهلبیت توجه داشتند که به چند نمونه اشاره میشود.

آیه تطهیر تنها درباره پیامبر و آل ایشان نازل شده است

در آیه 35 سوره نور مقصود از »مشکات« فاطمه سلام االله علیها و »مصباح« حسن و حسین علیهم االسلام و »کوکب دری« فاطمه سلام االله علیها میباشد یکادُو زَیتُها یضیءُ« نیز به معنای این است که دانش از فاطمه سلام االله علیها به سخن میآید

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید