بخشی از مقاله

چکیده:

زنان در هر جامعهای همواره نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند و حضور و مشارکت آنها از جمله عوامل توسعه به شمار میآید. در جامعه ایرانی در چند دهه اخیر پیشرفتهای چشمگیری در خصوص عوامل زمینهساز افزایش حضور و مشارکت زنان در بازار کار مانند افزایش میزان تحصیلات به ویژه تحصیلات عالی صورت پذیرفته است، ولی کماکان میزان اشتغال در بین آنها پایین است. این سوال اساسی مطرح است که وضعیت زنان ایرانی از جهت میزان کار مزدی چگونه است و چه عواملی بر روی آن تاثیر میگذارد؟

ماهیت اکثر دادهها در تحقیقات اجتماعی از یک ساختار سلسله مراتبی برخوردار است و دادهها در واحدهای گوناگون آشیانه شدهاند و بر روی هم تاثیر میگذارند. بنابراین در این پژوهش از یک تحلیل چند سطحی با استفاده از نرم افزار HLM استفاده گردیده است. مطالعه حاضر از دادههای پیمایش گذاران وقت که توسط مرکز آمار ایران در سالهای 1378-88 انجام گرفته است بهره گرفته است. نمونه مورد مطالعه شامل 12000 خانوار در مناطق شهری کشور میباشند که از این میان 17139 زن بالای 15 سال انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته است.

متغیرهای سطح یک، سطح فرد، شامل میانگین کار مزدی زنان به عنوان متغیر تابع و ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی در سطح فردی از جمله تحصیلات زنان و همچنین متغیرهای مربوط به ویژگی خانوار از جمله تعداد افراد خانوار به عنوان متغیرهای پیش بین و متغیر سطح دو، سطح استان، شامل متغیرهای مربوط به سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی استانها میباشد. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است میانگین کار مزدی زنان مورد مطالعه 83 دقیقه در روز میباشد که نشان دهنده میانگین کار مزدی بسیار پایین زنان ایرانی میباشد.

همچنین نتایج حاکی از آن است 9 درصد از تغییرپذیری میانگین کار مزدی زنان در سطح دو یا استان قابل تبیین است در حالی که 91 درصد تغییر پذیری در سطح یک یا فرد میباشد. از میان متغیرهای پیش بین سطح یک میزان تحصیلات به صورت مثبت و معنادار بر میانگین کار مزدی زنان تاثیرگذار میباشد. بنابراین نتایج این تحقیق نشان دهنده آن است تفاوت میزان کار مزدی زنان مورد مطالعه بیشتر تحت تاثیر ویژگیهای فردی است تا متغیرهای ساختاری در سطح استان.

مقدمه و طرح مسئله:

در هر جامعه نیروی کار از مهمترین عوامل تولید به شمار میرود و درآمد حاصل از آن همیشه بخش مهمی از درآمد ملی را تشکیل میدهد. با توجه به این نکته که جوامع مختلف در مسیر رشد اقتصادی به نیروی کار نیاز دارند و زنان نیز نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند، جمعیت زنان باید بخشی از نیاز نیروی کار جامعه را تامین کند

میتوان گفت یکی از مهمترین معیارها برای ارزیابی توسعه یافتگی یک کشور میزان اهمیت و اعتبار زنان یک کشور است. در کشورهای توسعه یافتهتر و پیشرفتهتر حضور زنان در عرصه های مختلف فعالیت موثرتر و پر رنگتر است و این حضور بر روند توسعه و افزایش کمی و کیفی اثرگذار خواهد بود

بدون تردید نیروی کار زنان در توسعه اقتصادی کشور نقش مهمی را دارد. به همین دلیل کشورهای توسعهیافته در روند صنعتی شدن به طور مداوم بر مشارکت زنان در تولید افزودهاند.

بحث کار زنان و توجه به آن از موضوعاتی است که در نیم قرن اخیر بیشتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. در گذشته به دلیل نگاهی که جامعه به زنان داشت و به دلیل تقسیم کار جنسیتی و نقشی که فرهنگ برای جنس زن و مرد در جامعه تعیین میکرد، فعالیت زنان بیشتر محدود به محیط خانه و امور مربوط به خانهداری بود. در واقع در این شرایط اشتغال و کار بیرون از خانه امری مردانه تلقی میشد.

این شرایط باعث میشد که کمتر کسی بحث اشتغال و کار را در ارتباط با جنس مؤنث مطرح کند چون کار خانهداری زنان و فعالیت مردان در بخش اقتصادی بیرون از خانه امری عادی تلقی میشد. ولی در یک سده اخیر در طی جریانهای نوسازی در پی تغییراتی که در حوزهی شهرنشینی، آموزش و ... رُخ داد تفکرات و دید جوامع نسبت به اشتغال زنان کم کم تغییر کرد. در واقع افزایش آموزش و افزایش سواد و تحصیلات زنان و در پی آن بالا رفتن آگاهی آنها، نگاه جامعه مخصوصاً خود زنان را به بحث اشتعال زنان در بیرون از خانه، برخلاف افکار سنتی، تغییر داد

جامعه ایران از جمله جوامعی است که نرخ مشارکت زنان در آن بسیار پایین است. بر اساس نتایج سرشماری سال 1385 در حالی که زنان 49/2 درصد کل جمعیت بالای 10 سال را تشکیل دادهاند، تنها 12/4 درصد از کل جمعیت فعال از نظر اقتصادی را تشکیل میدهند، این مقدار در سال 1390 به 11/4 درصد کاهش یافته است

نکته جالبتر اینکه متوسط ساعات فعالیت اقتصادی درصد اندکِ زنانِ شاغل از متوسط ساعات کاری مردان شاغل کمتر است. به این معنی که زنان در همان شغلهای اندکی که اشتغال داشتهاند ساعات کمتری را نیز به فعالیت میپردازند. برای مثال متوسط ساعات کاری در فعالیتهای شغلی در سال 1388برای مردانِ شاغل 7 ساعت و 58دقیقه بوده در حالی که برای زنانِ شاغل 4 ساعت و 46 دقیقه بوده است - مهری - 1390 که به این معنا است که یک مردِ شاغل به طور متوسط روزانه 3 ساعت و 12دقیقه بیشتر از یک زنِ شاغل کار مزدی انجام داده است. پایین بودن ساعات کاری زنان به معنای نقش اندک آنها در فعالیتهای اقتصادی است.

همچنین آمارها نشان دهنده آن است که میزان نرخ فعالیت و اشتغال زنان در بین استانهای کشور نیز متفاوت است. استانهای ایلام، کرمانشاه، لرستان و سیستان پایین ترین نرخ اشتغال زنان و استانهای سهگانه خراسان نیز بالاترین نرخ اشتغال زنان را در دو سرشماری 1385 و 1390 دارا بودهاند. با وجود برخی تفاوتها در نرخهای فعالیت و اشتغال استان های کشور همچنان این نرخها در سطح پایین قرار دارند

مقاله حاضر با استفاده از دادههای گذران وقت که توسط مرکز آمار ایران در سال 1388 انجام گرفته است در راستای بررسی عوامل موثر بر کار مزدی زنان است. با توجه به آنکه دادههای اجتماعی در داخل واحدهای گوناگون آشیانه شدهاند و یا به عبارتی دیگر از آنجا که زمینههای اجتماعی بر رفتار کنشگران اجتماعی تاثیر گذارند در این مقاله از یک روش چند سطحی به کمک نرم افزار HLM استفاده میگردد.

به عبارتی دیگر در این تحقیق دادهها به طور همزمان در دو سطح؛ -1 فردی، و -2 استانی مورد آزمون قرار میگیرند. سوالات اساسیای که تحقیق حاضر با استفاده از تحلیل چند سطحی در راستای پاسخگویی به آنها میباشد عبارتند از -1 به چه میزان استان-های کشور در میانگین کار مزدی زنان با هم متفاوت هستند؟ -2 آیا استانهای با سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی بالاتر سطح بالاتری از کار مزدی زنان را دارا میباشند؟ -3 آیا میزان تحصیلات زنان بر میانگین کار مزدی زنان تاثیرگذار است؟ و آیا در میان استانهای کشور این تاثیر متفاوت است و اگر متفاوت است آیا توسعه اقتصادی و اجتماعی بر ضریب تاثیرگذاری تحصیلات بر کار مزدی زنان در بین استانهای کشور تاثیر میگذارد؟ -4 آیا تعداد افراد خانوار بر میانگین کار مزدی زنان تاثیرگذار است؟ و آیا در میان استانهای کشور این تاثیر متفاوت است و اگر این تاثیر متفاوت است آیا توسعه اقتصادی و اجتماعی بر ضریب تاثیرگذاری تعداد افراد خانوار بر میانگین کار مزدی زنان در بین استانهای کشور تاثیر میگذارد؟

در واقع مزیت تحلیل چندسطحی در این است که کلیه فرضیههای سطح فردی با توجه به متغیرهای سطح دوم بررسی میشوند. لذا در تحقیق حاضر اثرمتغیرهای سطح اول با توجه به سطح اقتصادی و اجتماعی استانها در سطح دوم سنجیده میشوند. این سوال مطرح میشود که برای مثال اثر تحصیلات بر اشتغال زنان در استانهای با سطح توسعه اقتصادی متفاوت، چگونه است؟

مبانی نظری و پیشینه پژوهشی:

در رابطه با اشتغال و کار مزدی زنان تئوریهای گوناگونی وجود دارد که هر کدام از منظر خود به تبیین آن میپردازند. دیدگاه نوسازی معتقد است تحول ساخت اقتصادی همزمان با ارتقاء فرصت تحصیلی، کاهش باروری و کارکردهای تحول یافته خانواده از یک واحد تولید کننده به یک واحد واحد مصرف کننده تقاضای بیشتر برای کارگران را موجب میشود و زمینه حضور زنان در بازار کار را فراهم میکند - گلستانی . - 1389 از طرفی دیگر با بالا رفتن سطح سواد تواناییها و مهارت های زنان نیز افزایش می یابد.

همچنین با افزایش تحصیلات زنان، آنها آگاهی بیشتری به موقعیت و قابلیت های خود خواهند داشت. در چنین شرایطی هم انگیزه و تمایل زنان برای ورود به بازار کار بیشتر است و هم فرصتهای بیشتری برای زنان تحصیلکرده نسبت به زنان بیسواد در ورود به کار مزدی وجود خواهد داشت - مجیدی . - 1392 بنابراین تحصیلات اثر مثبتی بر اشتغال و ساعات کار مزدی زنان دارد از طرفی دیگر زنان باسواد بیشتر به خود اجازه میدهند ساختارهای فرهنگی را که محدودیتهایی را در اشتغال آنها ایجاد میکنند در هم بشکنند.

مفاهیم مطرح شده در تئوری نوسازی در تحقیقات متعدد مورد تاکید قرار گرفته است - فاریدی1 و دیگران2009؛ صادقی و عمادزاده1383؛ باقری 1385؛ محمودیان و رشوند . - 1391 تحقیق صادقی و عمازاده با استفاده از برآورد الگو در دوره 1340-1380 با استفاده از روش OLS نشان میدهدکه افزایش تحصیلات عالی زنان احتمال یافتن شغل در بازار کار را برای آنها بالا میبرد.

تئوری نوسازی همچنین معتقد است با توجه به تغییراتی که در بستر نوسازی در حوزه خانواده صورت میگیرد، از جمله کاهش تعداد فرزندان و بُعد خانوار، انتظار آن میرود که کارهای مربوط به خانه کاهش یافته و بنابراین زمان صرف شده در رابطه با کارهای خانه نیز برای زنان کاهش پیدا کند. کاهش فرزندان و در پی آن کم شدن کارهای خانه و همچنین بالا رفتن سواد و آگاهی زنان باعث بوجود آمدن فرصت های بیشتری برای ورود به بازار کار و فعالیت اقتصادی خواهد شد

طبق تحقیقات پیشین وجود بچه تأثیر معکوسی بر عرضه نیروی کار زنان دارد. به این شکل که وجود بچهها، مخصوصاً بچههای کوچک، اگر مادر را مجبور به ترک شغل نکند ساعات کاری وی را محدود میکند - آدایر2 و دیگران 2002 ؛ فاریدی و دیگران . - 2009 شاه در مطالعه خود در پاکستان در مورد اشتغال و مشارکت زنان به این نتیجه رسیده است که افزایش تعداد فرزندان و باروری موجب افزایش مسولیتهای زنان شده و در نتیجه رابطه منفی بر نرخ اشتغال زنان دارد

دیدگاه نئوکلاسیک نیز با یک دید جنسیتی به اشتغال زنان نگاه میکند. نئوکلاسیکها برای تشریح تفاوتهای جنسیتی و این که کار زنان کمتر از مردان است به متغیرهایی نظیر مسئولیتهای خانوادگی، نیروی جسمی، آموزش فنی، غیبت از کار و جابجایی در کار تأکید میندک که این متغیرهایِ بهرهوریِ کار و عرضه کار را تحت تأثیر قرار میدهد - گلستانی . - 1389 این دیدگاه معتقد است که کار کمتر زنان به واسطه سرمایه انسانی پایین آنها است. ادواری که زنان از دنیای کار دور میشوند - دوره زایمان و بچهداری - به معنای آن است که زنان کمتر از مردان تجارب شغلی بدست میآورند و توانایی و مهارت آنان گرایش به کاهش دارد. از این رو چون بعضی از زنان کار خود را به خاطر ازدواج ترک میکنند و یا به خاطر فرزندآوری و تربیت آنها از کار دست میکشند کارفرمایان کمتر برای آنها حاضر به سرمایه گذاری هستند و کارفرمایان جهان سوم نیروی کار زنان را گران مییابند 

در کنار موارد مطرح شده باید به نکته مهم توجه شود که اشتغال و کار مزدی زنان در یک متن اجتماعی اتفاق میافتد و مسلما ساختارهای اجتماعی بر آن تاثیرگذار میباشند. زمینههای اجتماعی مانند سطح توسعه یافتگی اقتصادی و اجتماعی میتواند بر کار مزدی زنان تاثیرگذار باشد. در این تحقیق به این امر توجه ویژهای میشود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید