بخشی از مقاله

چکیده

بیش از نیم قرن از معرفی مفهوم مهندسی ارزش و مطرح شدن آن در ابعاد مختلف صنعت میگذرد و به علت مشاهده نتایج مطلوب در جریان پیاده سازی، مهندسی ارزش توانسته است توجه زیادی را در طول این سالها به خود جلب کند.

هدف این پژوهش تبیین نقش مهندسی ارزش در نگاه به مفهوم ارزش و شناسایی عوامل کلیدی موفقیت در مهندسی ارزش از طریق مدلهای پوکتاس و ماورر و مقایسه عوامل استخراج شده از این دو مدل است. بدین منظور در این مقاله ترویجی ابتدا معرفی اجمالی مهندسی ارزش و فازهای مختلف پیاده سازی آن صورت میگیرد. سپس با کمک مدلهای پوکتاس و ماورر و مدل تلفیقی ماورر -پوکتاس، عوامل کلیدی موفقیت استخراج شده است. در انتها هم عوامل شناسایی شده در این دو مدل با هم مقایسه میگردند.

مقدمه

مفهوم رقابت همیشه در زندگی انسان به صورت جدی تعریف شده است؛ ولی رقابت در حوزه صنعت، مفهومی است که نگاه جدی به آن سابقه طولانی ندارد. تغییرات ناشی از انقلاب صنعتی و گسترش فناوریها و بروز بازارهای جدید و به تبع آن ورود بازیگران مختلف به عرصه صنعت، بحث رقابت را به طور جدی مورد توجه قرار داد. به علاوه، پیشرفت های حاصل شده در حوزه فن آوری اطلاعات و ارتباطات1 فرآیندها و مفاهیمی را در عرصه کسب و کار و عملیات پدید آورده است که اساسا با رویکرد های سنتی متداول در مدیریت مهندسی متفاوت است

از این رو مفهوم نگهداری و تعمیرات الکترونیکی2 به عنوان یکی از دارایی های کلیدی در مدل مدیریت نگهداری از سیستمها و ارتقا کارایی و اثربخشی آنها در نظر گرفته میشود.[ 2] در شرایط کنونی که مفهوم رقابت سایه سنگین خود را بر عرصه کسب و کار افکنده است، سازمان¬ها و بنگاههای اقتصادی با انگیزه بقا و پایداری در دنیای حرفه¬ای خویش، سعی در کمینه کردن هزینه¬ها و بیشینه کردن کیفیت و سودآوری دارند.

دلیل این امر وجود محدودیت در منابع مالی، انسانی و زمانی و همچنین پیچیدگیها ی شرایط رقابتی بود. از این رو مشخص شد تنها سازمانهایی توان رقابت در این شرایط را دارند که بتوانند کیفیت محصول خود را ارتقا ببخشند، کارایی خط تولید خود را افزایش دهند و هزینههای غیر ضروری خود را کاهش دهند.

از این رو روشهایی متعدد توسط افرادی مانند فروید3 ، پیتر دراکر4 و هرزبرگ5 مطرح شدند که بسیاری از این روشها کارایی لازم را نداشتند و عملاً منسوخ شدند.

یکی از این روشها روش مهندسی ارزش بود که توسط لارنس دی مایلز6 در شرکت جنرال الکتریک معرفی شد.

سالیان متمادی است این روش در شرکتهای متعدد و معتبر دنیا به کار گرفته میشود و علی رغم اینکه نتایج به دست آمده تا انتظارها، فاصله زیادی دارند، این روش به عنوان یکی از بهترین روشها در افزایش کارایی و کاهش هزینههای زنجیره ارزش مطرح است.

ارزش و مهندسی ارزش

در نگاه به مفهوم ارزش، سه موضوع اصلی مد نظر قرار گرفته میشوند. شاید در نگاه این اول این سه موضوع بسیار به هم نزدیک باشند ولی در بررسیهای دقیق،کاملاً مشخص میشود هر کدام از این سه موضوع بر حوزههای مشخصی از مفهوم خلق ارزش برای مشتریتمرکز دارند و مسلماً نگاه همزمان به این سه موضوع میتواند شرکتها را در دستیابی به اهداف خود موفق کند. در این پژوهش نگاه دقیقی به مهندسی ارزش انجام میشود. این سه موضوع عبارتاند از:

-1تحلیل ارزش:  مشتری، فلسفه وجودی هر سازمان است. تحلیل ارزش یک روش تحلیلی برای کشف مشخصات و ویژگیهای مشتریان است که توسط آن میتوان از دادههای مربوط به مشتریان به دانش مفید و ویژگیهای مطلوب مشتریان دست یافت. همیشه هزینهی نگهداری مشتریان فعلی بسیار کم¬تر از هزینه کسب مشتریان جدید است، به همین دلیل سازمانها به روشها و تکنیکهایی نیاز دارند که بتوانند مشتریان دائمی با ارزش دائمی را شناسایی کنند.

-2مدیریت ارزش:  به طور خلاصه، مدیریت ارزش بی ان میکند مدیریت زنجیره ارزش به گونه ای باید صورت گیرد که محصول یا خدمت شرکت طبق ارزش پیشنهادی، در زمان مشخص شده و با بودجه تعیین شده و مشخص به مشتری تحویل داده شود.

-3مهندسی ارزش:

مهندسی ارزش عبارت است از به کارگیری نظام مند روشهای مشخص، خلاقانه و بر پایه کار تیمی که هدف از آن، شناسایی و حذف هزینههای غیرضروری و افزایش کیفیت و کارایی یک محصول یا خدمت است[ 6] مهندسی ارزش تنها بر کاهش هزینه ها یا افزایش بهره وری تاکید ندارد؛ بلکه تلاش می کند با انجام اصلاحات و بهبود روند فآیند تولید، ارزش پیشنهادی به مشتری را نیز ارتقا بخشد

در مهندسی ارزش تلاش بر این است به گونه ای کیفیت، ایمنی و قابلیت تغییر، باتوجه به هر واحد پولی که هزینه میشود، بهبود یابد که بهترین نتایج ممکن حاصل شود. هسته اصلی این مطالعات "تحلیل کارکرد" 2 است. تحلیل کارکرد بیان میکند هر جزء خاص از مقوله مورد بررسی، باید یک هدف خاص را دربرگیرد - که به آن کارکرد گفته میشود - . در شرایطی که محصول، کارکرد مورد نظر را به صورت مؤثر با بازده بالا و هزینه کم تأمین کند، رضایت مشتری تأمین خواهد شد.[8] برنامه مهندسی ارزش هفت فاز کلی دارد که عبارتاند از:

-1فاز عمومی:

مشخص نمودن روند کار، تعیین مسئول هر قسمت، تخصیص عملکرد به هرکدام از اعضا و جهت دهی به کار گروهی

-2فاز اطلاعات:

بخش بندی مسدله به قسمتهای مختلف و جمع آوری دقیق و معنی دار اطلاعات

-3فاز عملکرد:

تعریف عملکردهای اصلی و فرعی که در خلق ارزش در آن مسئله نقش دارند

-4 فاز خلاقیت:

استفاده از روشهای خلق ایده جدید - مانند طوفان فکری و ... -

-5فاز ارزیابی:

تحلیل ایدههای مطرح شده و ترکیب و اطلاح و تصفیه ایدهها به منظور دستیابی به پیشنهادات

-6فاز بررسی و توسعه:

تجدید نظر در پیشنهادات ارائه شده با کمک گرفتن از افراد خبره و دست یابی به راه حلهای منطقی و با هزینه پایین

-7فاز ارائه پیشنهادات:

برنامه ریزی منابع مورد نیاز برای پیاده سازی راه حلهای پیشنهادی

عوامل کلیدی موفقیت

 مسلماً شناسایی عوامل کلیدی موفقیت، گامی اساسی در راستای تضمین موفقیت یک فرآیند است. اهمیت این موضوع در حدی است که عدم توجه به آن، دستیابی به موفقیت را غیر ممکن میسازد. در بررسی عوامل کلیدی موفقیت در فرآیند مهندسی ارزش، دو مدل ماورر3 و پوکتاس4 بیش از سایر مدلها حائز اهمیت هستند.

مدل ماورر

ماورر در سال 1981 میلادی اولین تحقیقات بهبود کیفیت و بهره وری را در کمپانی وستینگ هاوس5 آغاز کرد. ماورر که سابقه شرکت در بیش از 100 کارگاه مهندسی ارزش به عنوان مدیر ارزش را در کارنامه خود دارد نتایج سالها تجربه خود در حوزه عوامل کلیدی موفقیت در مهندسی ارزش را در قالب مدلی معرفی کرده است. ماورر عوامل کلیدی موفقیت را در دو بخش کلی تقسیم بندی میکند:

در مدل ماورر - جدول1 - ، 14 عامل به عنوان عوامل کلیدی موفقیت در مهندسی ارزش بیان معرفی شده است که 6 عامل در راه اندازی و 8 عامل در استقرار برنامه مهندسی ارزش نقش داشتهاند.

مدل پوکتاس

یکی از اعضای فعال جامعه مهندسین ارزش آمریکا و مدیر بخش مهندسی ارزش شرکت رایدر هانت1، پوکتاس بود. وی با نگاهی دقیقتر به ذی نفعان و دسته بندی آنها در سه دسته اصلی کارفرما، مشاور پروژه و پیمانکار، نقش هر یک از این سه دسته را در فازهای پیش از اجرای کارگاه، حین کارگاه و پس از کارگاه مورد بررسی قرار میدهد. پوکتاس اعتقاد دارد اگر عوامل کلیدی یاد شده در این مدل در سه فاز مورد بحث به کار گرفته شوند میتوان انتظار بهبود کیفیت و بازگشت سریع تر سرمایه را داشت.[11] بر اساس مدل پوکتاس عوامل کلیدی در فاز پیش از کارگاه عبارت اند از:

جدول 2 عوامل کلیدی موفقیت در مدل پوکتاس

- 1  همکاری کارفرما در گردآوری اطلاعات تکمیلی

2 -     پیروی کارفرما از شیوههای علمی در ارزیابی و انتخاب واحد خدمات مهندسی ارزشی

- 3 شفافیت در اعلام خواسته هاو انتظارات و تعیین محدودیتها توسط کارفرما

- 4 تأمین بوجه لازم و اخذ مجوزهای لازم از سوی کارفرما

- 5 برسی کیفیت طرح اولیه تهیه شده از سوی مشاور

- 6 تعیین متخصصها برای حضور در کارگاه مهندسی ارزش

- 7 نحوه انتخاب اعضای تیم مهندسی ارزش
 

عوامل کلیدی در مرحله مطالعات ارزش

- 1  مشارکت مؤثر تمامی ذی نفعان پروژه در کارگاه

- 2 مستند سازی اطلاعات پایه، محاسبات و سایر موارد

- 3 بهره گیری از یک تسهیل گر مستفل

4 -     ملاحظه گرایشهای افراد و گروههای ذی نفع در پروژه، از سوی مشاور

- 5 همکاری تیم مهندسی ارزش با کارفرما

- 6 رعایت برنامه

- 7 محل جلسات

- 8 مبلمان، لوازم اداری و تسهیلات ارتباطی

- 9 تعداد ایدههای مطرح شده در کارگاه مهندسی

 عوامل کلیدی در مرحله مطالعات تکمیلی

- 1  دقت و بی طرفی مشاور در بررسی فنی و اقتصادی مطالعه مهندسی ارزش

- 2 توجه پیمانکار به محدودیتها و الزامات تعیین شده از سوی کارفرما

- 3 سهم پیشنهادات مطلوب از کل پیشنهادات

- 4 تعیین راهکارهای اجرایی مطالعات - 5 میزان بازگشت سرمایه حاصل از مطالعات مهندسی ارزش

با فرض اینکه عوامل مربوط به فاز پیش از کارگاه به درستی و کامل انجام شده باشند، عوامل کلیدی در فاز حین کارگاه با محوریت مشاور و پیمانکار مطرح میشود. تاکید پوکتاس بر روی فاز دوم مطالعات است. فاز پس از کارگاه جایی است که اراده کل تیم مهندسی ارزش بای د متوجه اجرای پیشنهادات استخراج شده از کارگاه شود. از این رو در مدل پوکتاس هماهنگی و همکاری بین مشاور و پیمانکار را بسیار کلیدی میداند.

مقایسه مدل ماورر و پوکتاس

همانطور که گفته شد در بررسی عوامل کلیدی موفقیت در مهندسی ارزش، دو مدل ماورر و پوکتاس بیش از سایر مدلها ارزشمند هستند و توجه ویژه به آنها وجود دارد؛ ولی هر کدام از این مدلها بر جنبههایی خاص از فرآیند مهندسی ارزش تمرکز دارند و شناخت دو مدل و تمییز قائل شدن بین ای ن دو، میتواند راهگشا باشد. در مقایسه دو مدل ماورر و پوکتاس، میتوان به موضوعاتی اشاره کرد که برخی از آنها عبارتاند از:

-از منظر توجه به ذی نفعان درگیر در پروژه مهندسی ارزش، مدل پوکتاس بسیار دقیق تر و شفاف تر عمل میکند و تلاش دارد به صورت دقیق تر به تبیین نقش ذی نفعان مختلف در مراحل مختلف پیاده سازی مهندسی ارزش بپردازد.

-بر خلاف مدل ماورر، پوکتاس تلاش کرده است به فاز پس از کارگاه توجه ویژه ای داشته باشد. فاز پس از کارگاه در نگاه پوکتاس جایگاهی است که باید اراده کل تیم مهندسی ارزش متوجه اجرای پیشنهادات استخراج شده از کارگاه باشد.

-عوامل استخراج شده از مدل پوکتاس از منظر توجه به برنامه ری زی لازم برای تجهیزات و منابع مورد نیاز و همینطور توجه به شاخصهای متنوع مالی و اقتصادی، بهتر از مدل ماورر مبحث مهندسی ارزش را پوشش میدهد.

مدل تلفیقی ماورر-پوکتاس

تفاوتهای مدل ماورر و پوکتاس سبب شده است مدلی جدید از تلفیق دو مدل ماورر و پوکتاس شکل بگیرد. در ای ن مدل تلفیقی تلاش شده است نقاط قوت هر دو مدل لحاظ گردد و کاستیها به حداقل برسند تا خروجی این مدل، لیستی از اصلیترین عوامل کلیدی موفقیت در مهندسی ارزش را در اختیار متخصصین این بخش قرار دهد. بر همین اساس 34 عامل اصلی در این مدل تلفیقی گنجانده شده است که لیست آنها در جدول 3 آمده است.

جدول 3 عوامل کلیدی موفقیت در اجرای مستمر فرآیند مهندسی ارزش در مدل تلفیقی ماورر-پوکتاس

عوامل مرتبط با کارفرما

.1اعتقاد مدیریت سازمان به مهندسی ارزش

.2انتخاب محدوده مهندسی ارزش

.3همکاری کارفرما در گردآوری اطلاعات

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید