بخشی از مقاله
چکیده
در آستانهی قرن بیست و یکم، اطلاعات و دانش نقش فزایندهای در توسعهی جوامع ایفا میکنند و جهان به سوی عصر داناییمحوری پیش میرود. با جهانی شدن اقتصاد و ایجاد شبکههای عظیم اقتصادی، خلق دانش در بازار رقابتی به سمت تخصصی شدن حرکت کرده است و در این بین مدیریت دانش به طور فزایندهای رشد داشته است. زیربنای عصر دانایی و دانشبنیان بر مفاهیم و اصول عصر اطلاعات استوار است؛ اما آنچه این عصر را از عصر اطلاعات متمایز میسازد، نقش بیبدیل دانش در حوزههای مختلف جامعهی بشری امروز است.
مقاله ی حاضر که به شیوهی توصیفی با استناد به مطالعات کتابخانهای نگاشته شده است، عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش در سازمان میباشد. در این مقاله پس از تعریف مدیریت دانش سازمانی، تاریخچه و علل شکلگیری آن، اهمیت و اهداف مدیریت دانش سازمانی، عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش در سازمان، به بحث گذارده شده است.
مقدمه
در عصر اقتصاد دانشمحور، خلق، توزیع و کاربرد دانش، به عنوان عامل اصلی رشد و توسعهی سازمان بوده لذا دانش2 و مدیریت آن برای هرگونه تلاشی در جهت موفقیت حیاتی و ضروری است - آجیراپنگپن و همکاران3، . - 2010 در شرایط محیطی متلاطم حاکم بر سازمانها و شدت یافتن روندهای رقابتی، دست یافتن به مزیتهای نوین راهبردی و ایجاد شایستگیهای ممتاز و متمایز، شرط اصلی سبقت گرفتن از رقیبان است و این مهم، خود بیش از هر چیز، در گرو کیفیت دانش و سرمایههای نخبگی سازمانهاست. به زعم شماری از صاحبنظران، دانش، منشأ مزیتهای راهبردی در سازمانهای امروزی است. دانش به عنوان ثروت جدید سازمانها در نظر گرفته میشود که میتوان توسط آن به عملکردهای ممتاز تجاری و مزیتهای رقابتی دست یافت
از اوایل دههی 1990، با تغییر نگرش نظریهپردازان سازمانی در خصوص دانش، نه تنها دانش به عنوان یکی از داراییهای سازمان، بلکه به عنوان ارزشمندترین منبع سازمانی، مورد توجه قرار گرفت. در اصل، دانش یکی از مهمترین منابع برای رقابت و توسعه در جامعهی دانشبنیان امروزی است. بقای مردم، افراد، شرکتها و سیستمهای منطقهای به طور فزایندهای وابسته به توانایی آنها در کار کردن با منابع دانشی است
اغلب، ایجاد ارزش مستلزم به اشتراک-گذاری دانش بین کارکنان، بخشهای سازمانی و یا حتی سایر سازمانهاست. مدیران موفق همواره از داراییهای فکری موجود در سازمان خود استفاده کرده و به آن پی بردهاند، اما اغلب این فعالیتها به صورت غیرسیستماتیک و ساختارنیافته انجام گرفته است، به نحوی که مدیران از انتشار و گسترش دانش کسب شده در سطح سازمان اطمینان نیافتهاند. تخمین زده می-شود که 85 درصد داراییهای دانش سازمان به جای ذخیرهسازی در پایگاههای داده، در پست الکترونیک، به شکل فایلهای ورد6 جای گرفتهاند
مدیریت دانش سازمانی اصطلاح جدیدی است که جایگاه مهمی در نظریه و علم مدیریت پیدا کرده است. این مفهوم برای توصیف فراگردهایی مورد استفاده قرار میگیرد که از طریق آن سازمانها برای دستیابی به برتری رقابتی به تولید و سازمان-دهی دانش پرداخته و آن را در دسترس همهی کارکنان قرار میدهند. هماکنون مدیریت دانش به طور فزایندهای به عنوان عنصری مهم و حیاتی در استراتژی سازمانها در نظر گرفته میشود و سازمانهایی که به طور موفقیتآمیزی تسهیم دانش را در بین کارکنان خود تشویق میکنند، بهبود عملکرد سازمانی خود را تضمین میکنند
اهمیت این موضوع به حدی است که امروزه شماری از سازمانها، دانش خود را اندازهگیری کرده و آن را به منزلهی سرمایهی فکری سازمان و نیز شاخصی برای درجهبندی سازمانها در گزارشهای خود منعکس میکنند. ظهور و گسترش مدیریت دانش از یکسو مدیون مطالعات و پژوهشهای انجام شده در عرصهی مدیریت کسبوکار و از سوی دیگر، حاصل گرایش سازمانهای پیشرو به استقرار نظام مدیریت دانش و تلاش آنان برای تصحیح و تطبیق این نظام در عرصهی عمل، با شرایط و مقتضیات محیط داخلی و خارجی سازمان است.
مفهوم مدیریت دانش سازمانی
صاحبنظران تعاریف بسیار متنوعی از مدیریت دانش ارائه نمودهاند. پیچیدگی نهفته در تعریف مدیریت دانش تا حد قابل توجهی به دلیل چالشهای موجود در تعریف دانش است. به عقیدهی بسیاری از محققان و صاحبنظران مدیریت دانش عبارت از تغییر داده به اطلاعات و سپس اطلاعات به دانش است - واکارو و همکاران2، . - 2010 در ادامه به تعاریف مختلف مدیریت دانش از دید صاحبنظران و اندیشمندان این حوزه پرداخته میشود. تاکهاوچی و نونکا - 1995 - معتقدند: مدیریت دانش، فرآیندی استکه طی آن سازمان به تولید ثروت از دانش و یا سرمایهی فکری خود میپردازد
مرکز کیفیت و بهرهوری آمریکا - 1999 - 3، مدیریت دانش را مجموعه راهکارهایی برای تولید، نگهداری و بهرهبرداری از دارایی-های دانشی - شامل افراد و اطلاعات - توصیف میکند تا بدین وسیله دانش در زمان مناسب، به افراد ارائه شود و آنها بتوانند از این داراییها برای ایجاد ارزش بیشتر برای سازمان استفاده کنند
هانگ و همکاران - 2005 - 5 مدیریت دانش را، راهبرد مدیریتی نظاممند و یکپارچه توصیف میکنند که فناوری اطلاعات را با فرآیند سازمانی ترکیب میکند. مدیریت دانش، فعالیتی مدیریتی است که دانش را توسعه، ذخیره و انتشار میکند و همچنین اطلاعات واقعی جهت واکنش و اتخاذ تصمیمات صحیح با هدف تحقق اهداف سازمانی را در اختیار سازمان قرار میدهد
نو و چن - 2007 - 6 بیان میکنند: مدیریت دانش در سازمان، شیوهای یکپارچه برای شناسایی، جمعآوری، بازیابی، اشتراک گذاری و ارزیابی سرمایههای اطلاعاتی یک سازمان میباشد. سرمایههای اطلاعاتی مذکور ممکن است شامل پایگاه دادهها، مدارک، سازوکارها، روش ها و هم چنین تجارب ذخیره شدهی مدیران باشد
کارکولیان و همکاران - 2008 - 7 معتقدند: مدیریت دانش، رویکردی برای ایجاد سازمانی است که اعضای آن بتوانند دانش را کسب، تسهیم و خلق کرده و یا آن را برای فعالیتهای تصمیمگیری خود به کار گیرند
مدیریت دانش را، فلسفهی مدیریتی تلقی میکند که در فعالیتهای متفاوت سازمانی قابل مشاهده است. به زعم وی مدیریت دانش ابزار نهایی نیست که همهی مشکلات مربوط به خلق دانش و اطلاعات را برطرف سازد، بلکه با استفاده از آن، به وسیلهی تعامل بین افراد و گروهها به عملکرد بهتر میتوان دست یافت. بهعلاوه، مدیریت دانش نیازمند ذخیرهسازی اطلاعات و دانش است تا آن را در اختیار اعضای سازمان به منظور جستجوی اطلاعات و فعالیتهای بهینه، قرار دهد.
از اینرو، مدیریت دانش، روشی اکتسابی برای تسهیم دانش و تعامل میباشد که راههای انجام فعالیتها را روشن میسازد. همچنین، مدیریت دانش به عنوان یک فرآیند سازمانی با ویژگی تسهیم دانش مؤثر و یادگیری سازمانی تلقی میشود که برای نیل به عملکرد بهتر شناسایی و توسعهی شایستگیها، تواناییها و استفاده از دانشها و مهارتهای متفاوت بهکار گرفته میشود
برای کشف دانایی نهفته در ذهن افراد و تبدیل این گنج پنهان به دارائی سازمانی به گونهایی است که مجموعه وسیعی از افراد تصمیمگیرندهی سازمانی، بتوانند از آن استفاده کنند. به بیان واضحتر، مدیریت دانش، توانایی سازمانی در استفاده از سرمایهی معنوی - تجربه و دانش فردی - و دانش دسته جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرآیندی شامل؛ تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری است.
تاریخچه و علل شکلگیری مدیریت دانش در سازمان
بیان دقیق تاریخچهی پیدایش و تکامل مدیریت دانش امکانپذیر نیست. در حقیقت، دانش از نخستین سالهای زندگی بشر و حتی در عصر شکار نیز وجود داشته است و انسانها به جمعآوری و انتقال اطلاعات و دانش مرتبط با موضوع شکار و گسترش درک و شناخت خود از محیط پیرامونی در زمینهی میزان منابع غذایی و فرصتها و تهدیدهای موجود در قلمرو خود می-پرداختند. انسانها به طور مستمر به دنبال دستیابی به علم و فناوری به منظور حفظ بقا و مقابله با حیوانات وحشی و بلایای طبیعی بودند. زندگی بشر آرام آرام پیشرفت کرد و تجارب آنها افزون گشت و علیرغم اینکه هیچ روش نظاممندی به منظور ذخیرهسازی، اشتراک و مدیریت دانش در آن زمان وجود نداشت، اما دانش از نسلی به نسل دیگر انتقال مییافت
ریشهی اصلی دانش به انقلاب صنعتی قرون هجده و نوزده و تفکرات مدیریتی که به همراه افزایش تولیدات و توسعه-ی صنایع مطرح شد، و نیز به علم انسان و تواناییهای ذهنی که در خود ذخیره دارد، بیگردد
دراکر - 1964 - در کتاب خود با عنوان »جامعهی فراسرمایهداری«، چنین مینویسد : »ما در حال وارد شدن به یک جامعهی دانشی هستیم که در آن منابع اقتصادی، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و غیره منابع اصلی نیستند، بلکه منبع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود. دانش به عنوان یکی از مهمترین اجزای داراییهای نامشهود محسوب میشود. اگر در گذشته بیشتر داراییهای سازمانها مشهود بودهاند ولی امروزه قسمت اعظم داراییهای سازمانها نامشهود هستند
همچنین وی در نوشتههای خود پیرامون این موضوع بحث میکند که مهمترین چیزی که مدیریت نیاز دارد، یادگیری این نکته است که چگونه کارکنان، دانش را مدیریت کنند به نحوی که با ارزشترین داراییهای سازمان قرن بیست و یک باشند.
رابرتای.لین2 در سال 1966 با اشاره به رشد جنبهی اجتماعی دانشهای علمی از واژهی »جامعهی دانشمند3» استفاده کرد
به طور قابل توجهی ظهور جامعهی دانشی، ظهور دانشبران و تغییرات عظیمی که برای مدیریت این نوع سازمانهای دانشی لازم است را در مقاله خود پیشبینی کرده بود اما او دقیقاً واژهی مدیریت دانش را بهکار نبرد و اصطلاح مدیریت »سازمان دانشی 5« را مطرح کرد