بخشی از مقاله

چکیده مطالب:

اسکینر معتقد بود که رفتارها و شخصیت انسانعمدتاً بر اساس یادگیری به وجود می آیند و تغییر می کنند و شناخت یا کشف قوانین یادگیری کلید شناخت رفتار انسان است. واحد ساختاری عمده در این نظریه، پاسخ است و یک پاسخ می تواند از یک بازتاب ساده تا یک رفتار پیچیده تغییر کند، ولی آنچه در تعریف یک پاسخ اهمیت دارد این است که رفتار بیرونی و قابل مشاهده را نشان دهد و به رویدادهای محیطی ربط داده شود. همه رفتارها را می توان به وسیله پیامدهای آن ها کنترل و پیش بینی کرد و رفتارهای اجتماعی انسان نیزصرفاً در اثر تحریک محیط به وجود نمی آیند بلکه اگر محیط آن ها را تقویت نماید، پابرجا می مانند.

در فرآیند شرطی شدن عامل، توجه به کیفیت پاسخ ها و ارتباط آن ها با میزان و فاصله تقویت، مهم می باشد. همچنین، رفتار به وسیله متغیرهایی کنترل می شوند که بیرون از ارگانیسم قرار دارند. اگر چه در این نظریه تفکر، نوعی رفتار پوشیده و پنهان است و تداعی آزاد، فنون فرافکن و ... جایگاهی ندارد و رفتار انسان را نتیجه تقویت های پیشین می داند، اما توجه به آن در آموزش و پرورش از دیدگاه برنامه درسی، آموزشی و اصول ارزشیابی و سنجش مورد انتظار است و در نظر گرفتن نکاتی همچون اهمیت متغیرهای محیطی در سازماندهی و کنترل رفتار، بهره گیری از برنامه های اقتصاد ژتونی و توجه بر بعد تغییر در رفتار آشکار و ماهیت متغیرها و... ضمن آگاهی نسبت به کاستی های نظریه های رفتارگرایی، می تواند زمینه تسهیل امر یاددهی -یادگیری در فراگیران امروز را فراهم آورد.

مقدمه:

جهت گیری ها و راهبردهای تحقیقی روان شناسان؛ تا حدودی نتیجه تاریخچه زندگی آن ها و همین طور تجلی شخصیت خود آن ها است. اسکینر پس از مطالعه آثار پاولف با این نظر او موافق نبود که می توان تبیین رفتار را از حرکات بازتابی ترشح بزاق شروع کرد و سپس آن را به رفتارهای پیچیده انسان در زندگی روزمره تعمیم داد. البته او قبول داشت که پاولف کلید درک رفتار را به او داده است یعنی: بر شرایط محیط نظاره داشته باش، آن گاه نظم را مشاهده خواهی کرد."

ثراندیک نخستین کسی بود که به مطالعه رفتار کنشگر و کشف قوانین یادگیری این نوع رفتار پرداخت. اسکینر به دنبال پژوهش های ثراندیک به بسط و گسترش نظریه او پرداخت و نظریه جامعتری را ارائه داد که کاربردهای آموزشی و بالینی زیادی را به دنبال داشت.

اسکینر، یکی از بزرگترین رفتارگرایان معاصر معتقد بود که، رفتارها و شخصیت انسان عمدتا بر اساس یادگیری به وجود میآیند و تغییر میکنند. بنابراین شناخت یا کشف قوانین یادگیری، کلید شناخت رفتار انسان است. با شناخت این قوانین میتوان رفتار انسان را توصیف، توجیه، پیشبینی و کنترل کرد و حتی آن را تغییر داد

واحد ساختاری عمده در همه رویکردهای رفتاری به طور اعم و در نظریه اسکینر به طور اخص، پاسخ است. ماهیت یک پاسخ می تواند از یک بازتاب ساده تا یک رفتار پیچیده تغییر کند . آنچه در تعریف یک پاسخ اهمیت دارد این است که رفتار بیرونی و قابل مشاهده را نشان دهد و بتوان آن را به رویدادهای محیطی ربط داد.

فرآیند یادگیری در واقع؛ مستلزم برقراری ارتباط یا اتصال با رویدادهای محیطی است. او تحقیقات خود را بر روشی کاملا عینی، علمی و آزمایشگاهی مبتنی ساخت. اسکینر همچنین اعتقاد داشت که نه فرایندهای ذهنی و نه فرایندهای فیزیولوژیکی به طور آشکار قابل مشاهده نیستند و هیچ ارتباطی به علم ندارند و روانشناسی باید محدود به مطالعه رفتارهای آشکار فرد شود

او اهمیت محدود متغیرهای میانی تولمن از قبیل سائق را می پذیرفت، مشروط بر اینکه چنین اصطلاحاتی به عنوان نمادهای کوتاه برای فهم اعمالی که در محدوده پاسخ قرار دارند به کار بروند. برای مثال گرسنگی به مثابه یک انگیزه که به منزله نقطه اوج تأثیر عملی مانند غذا خوردن، تلقی می شود. دیگر ویژگی مهم رویکرد اسکینر عمل گرایی اوست که اخیراً تحت عنوان فرضیه ای در باب زبان علم، روزآمد شده است. برای اسکینر یک عمل این معانی را می تواند داشته باشد:

.1 مشاهدات شخص

.2 دستکاری و وارد کردن محاسبات در روشهای ایجاد یک عمل.

.3 مراحل منطقی و ریاضی که بین حالتهای پیشین و پسین روی می دهد.

-4 و هیچ چیز دیگر.

مطابق این اصول عباراتی مانند مثل بلند یا گرسنه به یک موضوع یا یک حالت موجود زنده ارجاع صرف ندارد. بلکه این عبارات به کارهای محقق بر روی مشاهداتش، دخل و تصرف و اندازه گیری های او نیز منوط هستند. درواقع کارهای او نوعی قطعی و بدیهی فرض کردن اصول زیست شناسی داروینی هاست که عنوان می کنند که بازتابهای شرطی شده، همچون دیگر ارزش حیاتی، برای بقا ضروری هستند. اسکینر در خلال صورت بندی این قوانین در حقیقت خیلی از اصول پایدار تداعی گرایی را اصلاح و بهبود بخشید. اسکینر فکر می کرد که مطالعه کنش گرهای مشروط و مقید و تمایز میان آنها باید بتواند قوانین پایه ای را فراهم سازد که بتواند رفتار را تبیین و کنترل کنند. اسکینر رویکرد پیرامون گرایی واتسون را نپذیرفت اما درباره فرآیند محوریی که بین محرک و پاسخ واقع شده است، موضع قطعی داشت.

اسکینر بر اساس آزمایشهای خود و نظریات پاولف، واتسون و ثورندایک به این نتیجه رسید که همه رفتارها را میتوان به وسیله پیامدهای آنها - تقویتی که به دنبال رفتار میآید - کنترل و پیشبینی کرد. در واقع وی معتقد بود که بیشتر رفتارهای اجتماعی انسان صرفا در اثر تحریک محیط به وجود نمیآید. بلکه این رفتار، اول از جاندار سر میزند و در صورتی که محیط آنها را تقویت کند، پابرجا میمانند. 

اسکینر این نظریه خود را یادگیری وسیلهای یا شرطیشدن عامل - کنشگر - نامیده است. فرآیند شرطی شدن رفتار کنشگر بدین طریق اتفاق می افتد که پس از انجام رفتار کنشگر از سوی جاندار؛ یک محرک یا رویدادی را که برای جاندار رویداد مطلوبی است به او ارائه می شود. اسکینر در نظریه خود در مورد یادگیری، بین پاسخ هایی که به وسیله محرک های شناخته شده به وجود می آید همانند بازتاب پلک زدن در مقابل جریان هوا و پاسخ هایی که نمی توان آن ها را به محرکی مربوط کرد، تفاوت می گذارد.

این پاسخ ها به وسیله خود موجود زنده به وجود می آید و به آن ها عامل می گویند. به نظر اسکینر، محرک های محیطی؛ موجود زنده را به رفتار یا عمل مجبور یا تحریک نمی کنند بلکه منشا رفتار ارگانیسم در درون خود او است. در واژگان شرطی شدن عامل؛ این عامل از ارگانیسم به بیرون صادر می شود؛ سگ می دود؛ پرنده پرواز می کند و ... در واقع این ماهیت زیستی موجود زنده است که باعث بروز رفتار عامل می شود

اسکینر این نوع شرطیسازی را روشی میداند که در آن ایجاد تغییر در پیامدهای یک رفتار، میزان رویداد آن رفتار را تحت تاثیر قرار میدهد. اگر انسان بتواند محیط را به گونه ای دستکاری کند که به ایجاد تغییرات منظم در ارگانیسم مورد نظر بینجامد؛ نیازی به نظریه های خاص یادگیری و تبیین کامل رفتار نخواهد داشت. اساس شرطی شدن عامل اسکینر بر مهار رفتار است این مهار از طریق دستکاری پاداش ها و تنبیه ها در محیط صورت می گیرد.

شخصیت از نظر اسکینر مجموعهای از این رفتارهای کنشگر است. علت نامگذاری این نوع شرطیسازی به شرطیسازی عامل یا کنشگر این است که بر خلاف نظریات پاولف و واتسون، در این نظریه جاندار موجودی فعال تلقی میشود که در عین حال که تحت کنترل محیط قرار میگیرد، خود نیز بر روی آن عمل میکند و آن را تحت کنترل درمیآورد. اسکینر نظریه ای درباره هیجان یا عواطف ارائه داد که برطبق آن نام هایی که برای طبقه بندی رفتار با توجه به شرایط مختلف محیط به کار می گرفت، در احتمال وقوع آنها تأثیر می گذارد. به رغم وجود رویکرد اثبات گرایانه جزمی در تفکر اسکینر درباره رفتار کلامی - Verbal Behavior - در سال 1957طرحی بلندپروازانه برای وارد کردن زبان به چهارچوب رفتاری طرح ریزی کرد. گرچه این عمل دقیقاً در محدوده برنامه ریزی »قواعد رفتار« هال بود و بشدت به یک اندازه از سوی فلاسفه و زبان شناسان مورد انتقاد قرار گرفت.

این اواخر اسکینر بشدت گرفتار آماده سازی تکنولوژی آموزشی بوده است که در آن مهارتها و توالی های بنیادین مادی به دقت طبقه بندی شده که در طی آنها یادگیری بطور منظم از طریق تقویت مثبت شکل می گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید