بخشی از مقاله
چکیده
»غفلت« و »هوشیاری« از جمله مفاهیم اصلی در جهانبینی عرفانی است. مولانا از جمله عرفایی است که در اشعار و رسائل و مکتوباتش با بسامد بسیار بالا به جوانب متعدد غفلت و هوشیاری تأکید و اشاره نموده است؛ یکی از مهمترین نمودهای این موضوع، بیت معروف اُ»ستن این عالم ای جان غفلت است/ هوشیاری، این جهان را آفت است« میباشد، که در این زمینه، قابلیت شرح و بازکاوی دارد. در جای جای مثنوی معنوی نمودهای دیگری از این مبحث مورد اشاره و استناد قرار گرفته است.
همچنین غفلت و هوشیاری موضوع بسیاری از آیات قرآن کریم نیز هست و با توجه به اشراف و تسلط مثالزدنی مولانا بر علوم قرآنی، طبیعی است که در اشعار وی، با تمثیل، تشبیه، تلمیح، کنایه، استعاره و تضمین بدین آیات کریمه پرداخته شده باشد. این مقاله از دریچهای تازه به شعر مولوی و دغدغههای او پیرامون غفلت و هوشیاری میپردازد و سرکوب نفس، پرداختن به عالم معنا و کندن از زندگی ظاهری را به عنوان نتایج نهایی پشت پا زدن به غفلت معرفی میکند.
1-1 مقدمه
جهان ارائه شده در مثنوی، جهان پندگیری و عبرتآموزی است. مولوی در خلال شش دفتر مثنوی تلاش میکند به مدد تشبیه، تمثیل، استعارههای دینی، مذهبی و اساطیری به سرکوب نفس، شهوت، خودخواهی، خودبینی، غرور، نخوت، تفرعن، تکبر و مآلاندیشی و مالاندوزی بپردازد و آینهای روبهروی انسان میگیرد تا در هر عصر و زمانهای از این نشانههای مذموم درگذرد و راه خویش را به آسمان هموار سازد. یکی از نشانههایی که مولوی آن را موجب زندگی بهیمی انسان میداند، »جهل« است.
او بر این باور است که انسانه تا لحظهای که بدین عارضه مبتلا است، روی هیچ سعادت و آسایش و فلاحی را نمیبیند. انسان جاهل در نظرگاه مولانا، موجودی است که با یک چشم دنیای پیرامونش را مینگرد و در بهترین حالت میتواند تنها نیمی از حقایق دنیا را ببیند و قادر به ادراک همه آن نیست. مولانا بر انسان نهیب میزند که سایه جهل را از خود دور کند و جهد نماید تا در مراتب معرفت جای گیرد. این جهل،با غفلتی که مدّ نظر مولوی است فاصله دارد.
ملای روم را عقیده بر آن است که عالم حیات، زاییده »غفلت« است و اگر که این غفلت صورت بروز و ظهور نمییافت و انسان هر اتفاقی را با عقل عقیله خویش وزن میکرد بیگمان حیات موقوف به تأیید عقل میشد. اما کمی بی توجه به این عقل، باعث برکات بیشماری میگردد که یکی از بزرگترین آثار و علائم آن امتداد همین چرخه حیاتی است که باعث زیست عالم خلقت است.
به تعبیر زیبای سهراب سپهری »حیات، فلتِغرنگینِ یک دقیقه حواست« - سهراب سپهری، »مسافر. - 319 :« این غفلت رنگین، همان نرد جانانهای است که آدم بهشت را با آن معاوضه کرد و سرگردان شدن روی زمین را به آرامش ملکوتی ترجیح داد. این غفلت نه مذموم که محموداست زیرا هر فرعونیّت، خودخواهی، سودجویی و غرور را به کناری مینهد تا انسان حجابهای روح را برکند و فراتر از عرصه خاک بایستد.
2-1 ضرورت و اهمیت موضوع
موضوعات اخلاقی و اجتماعی مثنوی بخشی عظیم از این کتاب را تشکیل می دهد. مایه های اصلی اخلاقیات مثنوی از قرآن کریم و سنت حضرت ختمی مرتبت - ص - و سیرت اصحاب همام آن بزرگوار برگرفته شده است البته مولانا این دست مایه ی سترگ را به صورت هنرمندانه به کار برده است .
مسایل اخلاقی مرز های معینی دارد و باید حد و مرز هر خلق و خویی را شناخت و آن را مراعات کرد و هر چیزی را در جای خود نهاد، و در غیر این صورت فضیلت اخلاقی به ضد خود تبدیل می شود .
هر گاه دلیری به اندازه در جای خود صرف شود بدان شجاعت گویند و اگر در این خوی افراط شود بدان بی باکی گویند و اگر به تفریط گراید بدان جبن گویند. بر این قیاس غفلت اگر بجا باشد عین حکمت است و اگر نابجا باشد صرف نکبت. پس اگر آدمی نسبت به شکست ها و سوگ ها و حرمان های خود به طور کامل حضور ذهن داشته باشد و نکوشد که ذهن و ضمیر خود را از کمند آن ها برهاند، قطعا شخصی پژمرده و افسرده خواهد شد و انگیزه ای برای ادامه بقا در خود احساس نخواهد کرد. پس لازم است آدمی برای ادامه حیات و ساختن دنیای خود در مرز های مجاز غفلت بماند. بر این اساس غفلت تقسیم می شود به غفلت مذموم و غفلت محمود - پسندیده و ناپسندیده - .
تحقیق حاضر به بازکاوی غفلت و انواع آن در مثنوی می پردازد .
3-1 پیشینه ی تحقیق
در زمینه ی غفلت پژوهشی با عنوان وصف هوشیاری - بررسی غفلت و عوامل آن در قرآن و حدیث در مجله دوماهنامه ی تربیتی اخلاقی صورت گرفته است. و همچنین آقای حسین بدر الدین در کتاب »غفلت با فیض گیری از اندیشه ی مولانا جلال الدین محمد مولوی خراسانی« به شرح و توضیح غفلت مذموم از دیدگاه مولانا پرداخته است.
4-1 روش تحقیق
در این پژوهش نگارنده شش دفتر مثنوی را - ابیات مربوط به غفلت - به روش فیش برداری و کتاب خانه ای بررسی کرده است. منبع مورد استفاده مثنوی مولانا جلال الدین بلخی از دکتر محمد استعلامی است .
1-2 معنی لغوی و اصطلاحی غفلت
غفلت - مصدر از ثلاثی مجرد غَفَل در عربی - به معنای فروگذاشت و بیخبرماند است، که فارسی سره آن کلمه فَرناس به معنای غافل و نادان و به کسر اول ]یعنیفِرناس[ - در عربی - به معنی شیر درنده و ستبر باشد
این کلمه - فَرناس - که امروز مهجور و منسوخ مینماید، در قرن چهارم و پنجم هجری رواج داشت و در اشعار عنصری و سنایی نیز آمده است:
گفت نقاش چونک نشناسم // که نه دیوانه و نه فرناسم