بخشی از مقاله

چکیده

تحقیق حاضر فراتحلیل بخشی از مطالعات انجام شده در باب برنامهریزیشهری براساس دیدگاه رشد هوشمند شهری - محله محور - می باشد. در روش فراتحلیل، پژوهشگر با ثبت ویژگیها و یافتههای پژوهشهای گذشته، در قالب مفاهیم کمی، آنها را آماده استفاده از روش نیرومند آماری میکند.

از میان پژوهشهای بررسی شده 12پژوهش در بازه زمانی 89 تا 94 مورد بررسی قرار گرفت. رشد فزاینده و شتابان شهرنشینی در چند دههی أخیر در کشور موجب شده تا شهرها با چالشهایی چون کمرنگ شدن هویت و حس تعلق اجتماعی و نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و دوگانگی در فضای شهر وکاهش کیفیت زندگی مواجه شوند.

.1 مقدمه

بعداز انقلاب صنعتی و به خصوص در چند دهه أخیر شهرها شاهد گسترش زیادی بوده و جمعیت زیادی را در خود جای دادهاند. در واقع پس از انقلاب صنعتی تمام امکانات و تسهیلات در شهرها متمرکز شده و آنها را به قطبهای جاذب جمعیت تبدیل کرده و به مرور زمان بر جمعیت آنها افزوده شده است. این روند در کشور ما نیز مصداق دارد، یعنی تا زمانی که الگوی رشد شهرها ارگانیک بود و عوامل درونزا و محلی تعیین کننده رشد شهری بودند، زمین شهری نیز کفایت کاربریهای سنتی شهری را میداده و حسب شرایط اقتصادی، اجتماعی و امنیتی شهر، فضای شهر را به طور ارگانیک سامان میداده است

الگوی تمرکز مدیریت شهری در طول چند دههی اخیر در ایران با مشکلاتی چون توسعه از بالا به پایین، عدم مشارکت شهروندان در برنامهریزی و مدیریت شهری و فاصله بین ذینفعان برنامهریزی شهری - دولت و مردم - ، عدم انطباق اهداف و روشهای برنامهریزی با نیازها و امکانات واقعی شهروندان همراه بوده است که موجب ناکارآمدی طرحها و برنامههای شهری و آثار منفی در زندگی مردم شده است

در واقع رشد فزاینده ابعاد شهرنشینی و شکلگیری مقیاسهای جدیدی از رشد شهری در چند دهه اخیر در کشور ما موجب شده است که شهر و شهرسازی و برنامهریزی و مدیریت شهری با چالشهای نوینی مواجه گردد، بنابراین لازم است که برنامهریزان و مدیران شهری در کشور ما بیش از هر زمان دیگری به سطوح پائین و ابعاد ملموس زندگی شهری توجه کنند.

به عبارت دیگر نوعی سیاست گذاری، برنامهریزی و مدیریت شهری از خردترین واحد شهر یعنی محله باید شکل گیرد. چرا که این الگو - محله محوری - مبتنی بر نقش مشارکتی مردم و اجتماعات محلی است و با مشخصههایی چون مشارکتی بودن، رویکرد فرآیندی به برنامهریزی، افزایش کنترل مردم بر معیشت و زندگی روزمره و ارائه طرحها و برنامههای که ارتباط و وابستگی بیشتری با نیازها و شرایط محیطی و اجتماعی محلی دارد. بنابراین به عنوان الگوی مطلوب در برنامهریزی و مدیریت شهری تلقی شده و ضرورت دارد که در برنامهریزی و مدیریت شهری مبنای عمل قرار گیرد

چرا که عدم هماهنگی بین نهادهای محلی و شهری و عدم وجود ساختار مناسب برای ارتباط بین محلات شهری و ساختارهای بالاتر مربوطه، چندگانگی برنامه ریزی و عدم هماهنگی با یکدیگر را به دنبال دارد.

.2 بیان مسئله

از نیازهای اساسی و مشترک انسانها، شکلگیری نظام محلههای مسکونی به صورت واحدهای اجتماعی- کالبدی میباشد. زیرا از یک سو، نیازهای روحی و روانی واز سوی دیگر نیازهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی ایجاب میکند که خانوارها در قالب نظام محلهای، روابط اجتماعی سالمتر، دقیقتر و کمهزینهتری با یکدیگر داشته باشند

در جریان شهرسازی مدرن محلات به عنوان یکی از اندامهای ارگانیک شهر ایرانی که امکان حضور و تعاملات اجتماعی شهروندان را فراهم میکردند، متحمل تغییرات و گاهی نابودی گردید

این در حالی است در گذشتههای دور محلات شهری، مکان تعاملات و زندگی اجتماعی ساکنین آنها بوده و بستر مناسبی را برای زندگی اجتماعی افراد ایجاد مینمودند. همزمان با گسترش زندگی مدرن شهری، مردم از مکان زندگی، محله مسکونی و اجتماعات محلی خود دور شده و تعلق خاطر به محدوده زندگی و بالتبع مسئولیتپذیری محلی ساکنین شهرهای بزرگ که خود ضامن »سرمایه اجتماعی1« محلات است، از میان میرود.

در قرن أخیر، شهرها، محلات مسکونی و فضاهای شهری در سیر تحول و فرآیند تکوین خود و تحولات و جریانات ناشی از اندیشه جهانیشدن پدیدهها، دستخوش تغییرات و دگرگونیهای شگرفی شدهاند. در این جریانات ارتباط میان انسان و محیط او دچار گسست عظیمی گردیده و شکاف موجود مقدمه جدایی مکانی و شکلگیری فضای اجتماعی عاری از پیوستگیهای اجتماعی را ایجاد نموده است

3.    پیشینه تحقیق:

-    نادر بوانلو تحقیقی با عنوان "تحقیق مشارکت شهروندی در قالب محلهمحوری با توجه به شرایط ایران" انجام دادهاند که پرسش اصلی این تحقیق بررسی میزان انطباق دستورالعملهای مشارکتهای اجتماعی در محلات شهر تهران، با اصول و معیارهای رویکرد محلهمحوری در برنامهریزی و مدیریت شهری میباشد. بر اساس نتایج، این طرح در سطح اهداف، از غنای مطلوبی برخوردار است اما در حیطه وظایف واگذار شده به نهادهای محلی و ساختار اداری و اجرایی، هنوز درگیر دیدگاهها و مشکلات اداری و بروکراتیک است.

-    پایان نامهی کارشناسی ارشد سید علی میرصادقی، با عنوان "برنامهریزی توسعه شهری بر اساس الگوی رشد هوشمند با تکیه بر روش پهنه بندی بخشی، نمونه موردی شهر کاشان" در سال 1390 انجام داد. در این پژوهش و در بخش مبانی نظری، دو الگوی رشد هوشمند و پهنهبندی بخشی، به عنوان دو شیوه تحلیل نظام کاربری زمین و پهنهبندی به منظور برنامهریزی توسعه شهری مورد مطالعه قرار گرفتهاند.

-    اسماعیل نصیری تحقیقی در مورد "ارزیابی مدیریت ناحیه محوری بر کارآمدی حکمروایی مطلوب شهری مطالعه موردی منطقه 4 شهری تهران" سال 1394انجام دادهاند که نتایج نشان داده که توجه به مدیریت ناحیه محوری موجود در محلات موجب افزایش میزان مشارکت شهروندان در برنامههای شهری خواهد بود،

-    تحقیقی توسط خانم زهره داودپور و آقای علیرضا خرازی در مورد "پیشنهادات رویکرد TND جهت ساماندهی محله" انجام شده است که با موضوع توسعه محله سنتی در شهرسازی نوین است این رویکرد واجد خصوصیات و ویژگیهای شامل تو سعه ف شرده، کاربری مختلط، حالات چندگانه حملونقل میبا شد. ا صول تو سعه محله سنتی نیز تا حدی بر ا صول تئوریهایی چون رشد هوشمند، توسعه پایدار و شهرسازی نوین منبطق است.

.4 چارچوب نظری:

بررسی سیر تحول دیدگاههای مطرح شده در زمینه برنامهریزی شهری نشانگر آن است که نظریههای جدید با رویکردی کارکردی به مطالعه برنامهریزی شهری میپردازند این روند بیانگر گذار از برنامهریزی متمرکز شهری به سوی برنامهریزی محلی است تا بتواند مراجع محلی را برای توسعه شهری توانمند سازد روندی که میتوان آن را رویکرد محله محوری در برنامهریزی شهری قلمداد نمود

امروزه میتوان روندی فراگیر را در میان سطوح مختلف حکومتی کشورها شناسایی نمود که به دنبال بهرهگیری از منابع انسانی و مالی بر اساس روشهایی است که اداره فرایند توسعه را به اجتماع محلی واگذار میکند. روندی که ارتباط تنگاتنگ با برنامهریزی از پایین به بالا دارد. هدف نهایی این گونه برنامهریزی و مدیریت، ایجاد محلههایی پایدار متکی بر سرمایه و تواناییهای محلی است

به نظر میرسد که چهار عامل در تعریف و تحقق رویکرد محلهمحوری نقش کلیدی دارند:

محله : به عنوان اساسیترین مفهوم و چارچوب اصلی که بستر شکلگیری این نگرش است. رویکرد محله محور بر آن است تا برنامهریزی و مدیریت شهرها را بر پایهی این واحد اجتماعی و فضایی صورت دهد. معیار مکان در تبلور محله و اجتماع محلی در مباحث برنامهریزی شهری نقشی عمده دارد. این معیار به محدودهای اشاره دارد که مردم داشتههای مشترکی در آن دارند و میتوانند این عناصر مشترک را به لحاظ جغرافیایی ادارک نمایند.

معیار منافع مشترک گویای آن است که افراد اجتماع محلی، به جز مکان، ویژگیها و عناصری را به اشتراک میگذارند و بر اساس مؤلفههای مشترکی چون باورهای دینی، گرایشهای اخلاقی و سیاسی و یا شغل گردهم آمده و با یکدیگر مرتبط هستند. حس تعلق و وابستگی میتواند به صورت حس تعلق به مکان و یا وابستگی به گروه یا اندیشهای خاص جلوه کند و در شکل پیشرفته خود موجب تعامل و همبستگی عمیق میان انسانها با یکدیگر و نیز میان انسانها با محیط زندگی خود شود

سرمایهی اجتماعی: در میان دیدگاههای معطوف به رویکرد محلهمحور در توسعه و مدیریت شهری تاکیدی جدی بر مفهوم سرمایهی اجتماعی به چشم میخورد. به تعبیر بولن و اونیکس - 1999 - 3 سرمایه اجتماعی عنصر سازنده جوامع محلی است که از بین هزاران کنش متقابل روزانه مردم به وجود میآید. سرمایهی اجتماعی ماده خام فرآیند ظرفبت سازی است که خود پیش نیاز توسعه اجتماعات محلی است.

نحوه نقش آفرینی سرمایه اجتماعی در فرایند توسعه محله را میتوان در قالب دیدگاه پاتنام - 2000 - از منافع آن تشریح کرد: سرمایه اجتماعی به شهروندان اجازه میدهد تا مشکلات مربوط به محله را آسانتر حل و فصل کنند. سرمایه اجتماعی حرکت رو به رشد محله را آسان و مسیر آن را هموار میکند. هنگامی که مردم به یکدیگر اعتماد کنند و هر فرد به تعاملهای مکرر با دیگر شهروندان بپردازد، فعالیتهای روزمره و تراکنشهای اجتماعی کم هزینهتر خواهد شد.

دارایی- مبنا: یکی دیگر از موضوعات موردتاکید پیرامون مباحث محلهمحوری، نگرش دارایی-مبنا4 است. به اعتقاد کرتزمن و مک نایت - 1997 - 5 برای توسعه محله دو راه وجود دارد یکی تمرکز بر نیازهای محلی، کمبودها و مشکلات محله و دیگری تاکید بر شناسایی منابع و ظرفیتهای محله و بهرهگیری از آن است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید