بخشی از مقاله

چکیده

شعر و ادب کردي سرشار از نام شخصیت هایی دینی، اسطوره اي، تاریخی و. . . است. شاعران کرد زبان در بسیاري از اشعار خود از این شخصیت ها براي تعبیر مقصود خود به بهترین صورت بهره گرفتهاند. ملامحمد محوي نیز یکی از این شاعران کردزبان و اهل »سلیمانیه« عراق است که با آگاهی و اطلاع کامل، از بکارگیري شخصیت هاي دینی، تاریخی، اساطیري و. . . بینصیب نماندهاست.

نویسندگان این مقاله با هدف معرفی شاعر و بررسی اشعار وي، شخصیت هاينمادینِ شعر وي و دلالتهاي هریک را مورد بررسی قرار دادند. نتیجه نشان داد کهاشعار محوي، لبریز از عشق به معشوق و طبیعت است که با ترفندهاي شاعرانه که یکی از آنها تلمیح به شخصیت هاست، به طرز زیرکانهاي در ابراز این احساس و غنا بخشیدن بهان، موفق بودهاست. رستم، نوح، حضرت یوسف - ع - ، لیلی و مجنون، جمشید، خضر و. . . از جمله شخصیتهاي نمادین در سرودههاي وي هستند.

مقدمه

تعریف نماد

»نماد، کلمهاي فارسی است که به معناي فاعل و ظاهرکننده و نیز به مفهوم نشان و علامتی یا معناي خاصی آمده است« - انوري، - 62 :1381؛ همچنین »عبارت است از هر علامت، اشاره، کلمه، ترکیب و عبارتی که بر معنی و مفهومی وراي آنچه ظاهر آن مینماید، اشاره دارد - پورنامداریان، . - 1 :1375 گریس - 143 :1367 - میگوید: »نماد، جزئی است از مجموعه نظام منتظم که تمثیلی است براي چیزي وصفناشدنی« و در اصطلاح »پدیده اي حسی است؛ مانند اشاره به مشابهت دو چیز که خیالِرمزگرايِ شاعر، آن را احساس کردهاست«.

این کلمه، معادل واژة سمبل است و »سمبل چیزي است که معناي خود را بدهد و جانشین چیز دیگري نیز بشود یا چیز دیگري را القا کند« - میرصادقی، . - 274 :1377 رمز، معادلِعربیِ نماد و سمبل،معادلِ انگلیسی آن است که در لغت »اشاره با دو لب، چشم یا ابرو« - فیروزآبادي، 1412، ج:2 253 است؛ در واقع خلقِ»صدايِ ضعیف با زبان است که بدون صراحت ادا میشود« - ابن منظور، » . - 356 :1405اصل کلمه سمبل - symbole - ، سومبولون - sumbolon - یونانی است که به معناي به هم چسباندن دو قطعه مجزاست و از ریشه سومبالو - sumbollo - مشتق شدهاست، به معناي چیزي که به دو نیم تقسیم شده باشد«

»رمزگرایی یا سمبولیسم، در آغاز، قیامی بود در برابر هنر پارناسیان. این مکتب، سال 1880م. در ادبیات اروپا پایهگذاري شد. سمبولیستها با شعر خود در اعماق روح انسان نفوذ میکنند. آنها براي فریادهاي روحشان به دنبال تصویر نمیروند؛ در حالی که پارناسیانها صورتهاي شاعرانه خویش را در هنرهاي تجسمی تصویرگري میکنند تا میان شعر و پیکرهاي مرمرین یونان و نقاشی پیوند بزنند« - غنیمی هلال، 1373، ج. - 516 :1 سیدیعقوب ماهیدشتی یکی از شاعران توانمند کرمانشاهی است که با استفادهازعنصرِ نماد، شخصیت هاي مختلف را در شعر خویش بهکار گرفته که مقاله حاضر، دلالتهاي نمادین هر یک را در شعر وي بررسی و تبیین کردهاست.

سؤالات پژوهش

پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به سؤالات زیر به رشته تحریر درآمدهاست:

-    بارزترین شخصیتها در دیوان سیدیعقوب کداماند؟

-    این شخصیتها با چه هدف و دلالتی به کار گرفته شدهاند؟

روش پژوهش

پژوهش حاضر با رهیافتی توصیفی- تحلیلی، از روش کتابخانهاي و اسنادي بهره گرفتهاست؛ بدین ترتیب کهابتدا منابع مرتبط با نماد را مورد بررسی قرار داده؛ سپس به تحلیل و واکاوي دلالت بکارگیري شخصیتها در دیوان سیدیعقوب پرداختهاست.

زندگی شاعر

ملامحمد، فرزند شیخ عثمان بالخ، متخلص به محوي در روستاي بالخ در اطراف سلیمانیه، به روایتی در سال 1830م1246/ه. متولد شد. او در هفت سالگی نزد پدر خود، علوم و معارف اسلامی آموخت و همزمان به واسطه گرایشهاي صوفیانه پدرش، آرام آرام طریقت نقشبندي را در پیش گرفت. او در شهرهاي سنندج، مهاباد، سلیمانیه و بغداد تحصیل کرد و در بغداد نزد مفتی رهاوي، مجاز بهافتا شد. پس از اتمام تحصیلات براي مدتی در مسجد اعظم بغداد، امامت کرد و پس از وفات پدر به جاي او در مسجد به کار تدریس و آموزش و پرورش طلاب پرداخت.

در سفر استانبول گویا محوي با سلطان عبدالحمید ملاقات کرده و او نیز در پاداش، خانقاهی براي او ساختهاست تا بهارشاد پیروان طریقت نقشبندي بپردازد - احمدي، . - 382 :1395 ملامحمد در روز جمعه، پنجم رمضان سال 1327 ه. ق در سن 75 سالگی وفات کرد و در خانقاه خود دفن شد - ایلخانیزاده، . - 491 :1393 محوي علاوه بر زبان کردي به زبان و ادب فارسی و عربی آشنایی کامل داشت و بهان زبان ها نیز شعر می سرود. شعر او از لحاظ وزن، موزون به قواعد عروضی است. دیوان او در مجموع شامل سه بخش کردي، عربی و فارسی است - احمدي، . - 383 :1395

بحث و بررسی

حلاج

نامش حسین بن منصور بن یحیی است و در سال 244 ه858 /م. در قریه طور از توابع بیضاء فارس متولد شد و با خانوادهاش از آنجا به واسط در عراق مهاجرت کرد؛ سپس به شوشتر رفت و به مدت دو سال با سهل بن عبداالله تستري مصاحبت داشت؛ آن گاه به بصره رفت و با عمرو بن عثمان مکی، ملاقات نمود و در پی آن با ام حسین، دختر یعقوب اقطع، ازدواج کرد. او در بغداد با جنید ملاقات کرد، سپس براي مدت یک سال درمکّه مجاور شد. آن گاه به بغداد، شوشتر، خراسان، ماوراء النهر، سجستان، کرمان و فارس مسافرت کرد و در پی آن، راهی اهواز شد؛ در آنجا بود که لقب »حلاج الاسرار« یافت و پس از آن به بصره، مکه، بغداد، اهواز، خراسان، ماوراءالنهر، ترکستان و ماچین مسافرت کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید