بخشی از مقاله

چکیده

یکی از عناصر موسیقایی برجسته در شعر شفیعی کدکنی تکرار است که در ساحتهای مختلف از واج گرفته تا هجا و از واژه تا عبارت برجسته و آشکار شده است. در این مقاله سعی شده به شکلی آماری و ضمن مطالعهای موردی در دفترهای مختلف "هزاره دوم آهوی کوهی" فرایند موسیقایی تکرار مورد کندوکاو قرار گیرد.

طی این بررسی مشخص شد انواع مختلف تکرار، در مجموعه هزاره دوم آهوی کوهی جلوههای رنگارنگی داشته، مهمترین عامل ایجاد کنندهی موسیقی درونی در شعر شفیعی به شمار میرود . در 213مورد - %87/29 - از 244 قطعه شعری" هزاره " گونهای از تکرار به کار رفته است.

از این میان دفتر »ستارهی دنباله دار « با 54 قطعهی شعری %22/13 - نسبت به مجموعه - که در بردارنده گونهای از تکرار است بیشترین میزان و "مرثیههای سرو کاشمر" با 28 قطعهی شعری % 11/47 - نسبت به مجموعه - کمترین میزان را دارا هستند.

در مجموع در هزاره 594 بار از انواع تکرار استفاده شده است. شفیعی در کنار تکرار واجی که پربسامدترین نوع تکرار است از تکرار واژگانی نیز غفلت نکرده است او برای موسیقی آفرینی از تمهیدهای مختلفی استفاده کرده که موسیقی ناشی از اتباع و نام آواها از زمره آنهاست. شفیعی با هم قافیه آوردن پایان همهی بندها و نیز تکرارهایی که در پایان بندها صورت میگیرد، نشان داده به ایجاد موسیقی در کل بندهای یک شعر توجه ویژهای دارد با این همه با توجه به حضور چشمگیر هماهنگیهای صوتی در شعر که غالباً در سطح مصراعها گسترده شدهاند، میتوان نتیجه گرفت که موسیقی شعر شفیعی در مصراع ها برجستهتر بوده و کمتر در بندها پراکنده شده است.

مقدمه و بیان مسأله

یکی از عواملی که نقش برجستهای در پدید آوردن آفرینش هنری و نظم در تمامی هنرها دارد اصل تکرار1 است. "در حقیقت میتوان گفت که همه هنرها شامل شکل دادن به دو عنصر ؛تکرار و تنوع" است

در هنر شاعری نیز تکرار یکی از ویژگیهای اساسی شعر به شمار میآید. ارزش صوتی و موسیقاییای که به واسطه تکرار و تناوب در شعر ایجاد میشود بر کسی پوشیده نیست. اگر تکرار، متناسب و در جهت افزایش موسیقی و انسجام و خلاقیت هنری شعر به کار روارزشمند است در غیر این صورت مثلاً الزام شاعر به مکرر آوردن بیهوده یک کلمه که فاقد ارزش معنایی، بلاغی و موسیقایی است - نظیر شبه آرایهها و صنایع متکلفانه ای که کتاب های بدیع سنتی را آکنده کرده است - نه تنها ملالانگیز و فاقد ارزش هنری بوده، بلکه باعث ابتذال و انحطاط کلام نیز میشود.

با نگاهی عمیقتر به منشاء آفرینش و پیدایش موسیقی در سخن می توان به نقش عنصر کلیدی تکرار پی برد. در واقع جلوههای مختلف موسیقی کناری، بیرونی و درونی همگی در قلمرو نوعی از تکرار قرار میگیرند. با این همه در این مقال منظور ما از انواع تکرار معنای معمول آن است که شامل تکرار بند، مصراع، جمله، عبارت و کلمه و واج میشود. تکرارگذشته از ایجاد موسیقی در شعر از لحاظ جنبههای مختلف بلاغی نیز حائز اهمیّت است؛ تکرار اغلب نشان دهنده تکیه وتأکید و یا توجه و علاقه شاعر به موضوع و معنی مکرر است.

گاهی بنا بر فضای عمومی شعر به جای تعظیم و تشریف موضوع - مسندالیه - افادهی انکار و تحقیر می-کند؛گاهی نیز با تأکید بر معنایی غیر عادی برای رفع شک و تردید و حیرت خواننده به کار میرود. در شعر شفیعی کدکنی نیز تکرار به عنوان یکی از مختصات سبکی شعر با کارکردهای بلاغی –موسیقایی متنوعی به کار رفته است. در این پژوهش به دنبال بررسی این فرایند موسیقایی در "هزاره دوم آهوی کوهی" هستیم.

.1,1پیشینه تحقیق اگرچه در خصوص ارزش بلاغی و موسیقایی تکرار مطالب و مقالات متعددی به رشته تحریر در آمده2 در خصوص بررسی فرایند موسیقایی تکرار در شعر شفیعی کدکنی پژوهش مستقلی به سامان نرسیده است البته در برخی منابع اشارات پراکندهای به موضوع صورت گرفته است.

فتوحی - - 1378 در مقالهای با عنوان “شکل و ساخت شعر شفیعی” طی اشاره ای گذار به مقوله تکرار در شعر شفیعی عبارتها و مصراعهای تکراری را برای شاعر چونان رشتهای دانسته است که مجموعه مفاهیم و تصاویر پراکنده را در آن به نظم میکشد. در نظر نویسنده تکرار در فرایند آفرینش هنری کدکنی عامل نگهدارنده شکل ذهنی و محافظ حادثهی خیالین شعر است که مانع گسستگیساختار کلّی شعر میگردد

مدرسی و بامداد - 1389 - نیز در مقاله ای با عنوان "نگاهی به موسیقی اشعار شفیعی کدکنی" از منظر بدیع سنتی به شکلی گذرا، غیر بسامدی و اشاره وار در ذیل مقوله موسیقی درونی صرفاً به ذکر نمونههایی - غالباً یک نمونه - از تکرار در دفترهای دیگر شعر شفیعی و نه صرفاً هزاره دوم آهوی کوهی پرداختهاند همچنین صحرایی و گلشنی - 1392 - نیز در مقالهای با عنوان "وحدت و انسجام در شعر شفیعی کدکنی" تکرار را یکی از عوامل انسجام هنری شعر شفیعی برشمرده به ذکر برخی نمونهها بسنده کردهاند. طی بررسیهای کتابشناختیای که برای نگارش این مقاله صورت گرفت منبعی که به شکل مستقل هزاره دوم آهوی کوهی را از منظر فرایند موسیقایی تکرار بررسی کرده باشد به چشم نیامد.

.1,2ارزش بلاغی- موسیقایی تکرار تکرار را میتوان از دو منظر سنتی و نو مورد بررسی قرار داد؛ در نگاه نخست که تقریباً در بیشتر کتا بهای بلاغی قدیم و جدید وجود دارد بهارزش هنری تکرار توجهی نشده، عمدتاً از منظری آسیبشناسانه و به عنوان عاملی مخل فصاحت بدان نگریسته شده است. در نگاه دوم از منظر بدیع نو، زبانشناسی و موسیقی شعر به مقوله تکرار توجه شده به ارزش هنری و موسیقایی تکرار اهمیت بیشتری داده شده است.

.1,3جایگاه تکرار در بلاغت

در بلاغت سنتی تکرار غالباً به عنوان یکی از عیوب کلام بررسی شده است. شاید به همین دلیل باشد که در ادب فارسی بعد از اسلام به خصوص تحت تأثیر بلاغت عرب ]بر خلاف سنت عصر ساسانی که تکرار را عیب نمیشمرد 3 [از تکرار پرهیز شده است و آن را جزو ضعفها و معایب سخن انگاشتهاند" ورود عدهی زیادی لغت نامأنوس عربی در متون ادب فارسی به منظور پرهیز از تکرار بوده است "

در بلاغت سنتی تکرار غالباً در زیر مجموعه اطناب بررسی میشده است. قدما عمدتاً نگاهی سلبی و عیب جویانه به تکرار داشته، شرط فصاحت و بلاغت را پرهیز از تکرار دانستهاند4 ؛ به تعبیر دیگردر این کتاب ها تکرار یکی از انواع اطناب و مخل فصاحت دانسته شده است. برای مثال مؤلف جواهرالبلاغه در این باره می-نویسد" اطناب یعنی زیادت لفظ بر معنا به انگیزه فایدهای یا ادای معنا با عبارتی بیش از حد متعارف توسط افراد بلیغ به جهت تقویت و تأکید آن. زیادت بدون فایده تطویل یا حشو نامیده میشود. هردو عیب کلام بوده و از مراتب بلاغت به دور میباشند. اطناب انواع بسیاری دارد یکی از آنها تکرار است که به انگیزههای مختلف صورت میگیرد

کمتر عالم بلاغی به ارزشهای هنری و موسیقایی تکرار پرداخته اگر هم اشارهای داشته بیشتر از منظر کارکردهای بلاغی آن بوده است. در روزگار معاصر نیزکماکان این نگاه سنتی ادامه داشته، اطناب را براساس خالی بودن یا دربرداشتن فایدهای، ناپسند یا پسندیده دانستهاند به هر حال تکرار را جزو اطناب به حسا ب آوردهاند. هرچند دارای تاکید باشد یا برای اغرا و تأکید و تخییل باشد.

.1,4جایگاه تکرار در موسیقی شعر برخلاف بلاغت ،تکرار در ساحت موسیقایی شعراز اهمیت بسیاری برخوردار است چراکه انواع تناسبهای موسیقایی از طریق فرایند تکرار تحقق مییابد. ازینرو در هرشکلی از موسیقی شعر میتوان تأثیر آن را مشاهده کرد.

صفوی در کتاب از زبانشناسی به ادبیات از منظری جدید و به عنوان عنصر سازنده صناعات بدیع نظم به موضوع تکرار پرداخته است

مبنای طبقه بندی او در توازنهای آوایی واژگانی و نحوی تکرار است همچنین در طبقهبندی صنایع و نیز نامگذاریها نیز این تکرار حضور دارد. به نظر او صنایع بدیعی حاصل دو گونه تکرار است؛ تکرار کامل که شامل صنایعی از این دست است: تکرار آغازی، تکرار پایانی، تکرار میانی و غیره و تکرار ناقص که شامل مواردی چون قافیه، سجع، ازدواج، ترصیع، موازنه، جناس و غیره است

او با تأکید بر سخن یاکوبسن که گفته بود" فرایند قاعده افزایی چیزی نیست جز توازن در وسیعترین مفهوم خود، و این توازن از طریق تکرار کلامی حاصل میآید" 6برای تکرار در طبقهبندیاش نقش بسیار با اهمیتی قائل شد - همان: . - 156 بر مبنای گونههای توازن گونههای مختلف تکرار را هم در نظر گرفت فیالمثل توازن واژگانی شامل تکرارهایی در سطح واژه، تکرار در سطح گروه و تکرار درسطح جمله.

پیش از او شفیعی نیز در طبقهبندیاش از صنایع بدیعی به نقش تکرار اشاره کرده بود. او مبانی موسیقایی صنایع بدیعی را در دو دسته کلی گروههای موسیقایی و گروههای معنایی قرار داده بود. در گروه موسیقایی به مواردی چون خانواده جناسها، خانواده تکریرها که دربردارنده تکرراهایی است ازجنس تکرار در آغاز و انجام، تکرار چند وجهی، تکرار در وسط، تکرار عبارت آغازی و غیره اشاره کرده بود . شفیعی با گنجاندن تکرار در موسیقی دورنی شعر ارزش و اعتبار ویژهای برای آن قائل شد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید