بخشی از مقاله
چکیده
فرهنگ به عنوان نقطه کانونی و پیوند دهنده ارزش ها، آداب و رسوم، اعتقادات و سبک ها و رویه های زندگی در تمامی زوایای زندگی افراد و جوامع قابل مشاهده است حتی در مساله بسیار مهم خواندن و ناتوانایی های مرتبط با آن. ناتوانی های یاد گیری در خواندن، ریاضیات، زبان و... می تواند در مسائل شغلی و حرفه ای، پویایی خانواده، ادامه تحصیل وروابط اجتماعی و ادارک فرهنگی افراد تاثیر بگذارد.
نوجوانان مبتلا به ناتوانی یادگیری باید نسبت به آینده، به ویژه موضوع استخدام، که برای آنان فایده بسیار دارد، آگاهی و آموزش های لازم را دریافت نمایند. هدف اصلی در این مقاله واکاوی شرایط و ویژگی های دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری و بررسی زمینه های اشتغال آنها در آینده و نقش خانواده دراین رابطه است. روش تحقیق در این پژوهش، تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات اسنادی یاکتابخانه ای است و از تحلیل متن برای تجزیه و تحلیل داده ها بهره گرفته شده است.
یافته های این پژوهش نشان می دهد که بالا بودن ترک تحصیل دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری خبر از شکست خانواده ها و مدارس و سازمان ها در ارائه خدمات مناسب به این دانش آموزان است. توسعه بینش خانواده ها و دانش آموزان به عنوان یک عامل فرهنگی نسبت به آینده و اشتغال و بهره گیری از مشاوره و حمایت های آموزشی و انگیزشی مستمر برای پویایی خانواده، ادامه تحصیلات و روابط اجتماعی فرد یک ضرورت است.
مقدمه
انسان موجودی تابع فرهنگ است. تایلر1 مردم شناس انگلیسی فرهنگ را این گونه تعریف کرده است: »همه آن دسته از عقاید و افکارکه در برگیرنده ی دانش، عقیده، هنر، اخلاق، قانون، عادات و هر قابلیت یا عادتی که بشر به عنوان عضوی از جامعه برای خود کسب کرده باشد، فرهنگ نام دارد. - «جعفری، 1388، ص. - 55 ادوارد سایپر2 فرهنگ را عبارت از سیستم رفتارها و حالات متکی بر ضمیر ناخودآگاه میداند. فرهنگ را می توانیم نقطه کانونی تنظیم روابط انسان ها با یکدیگر و با محیط پیرامون آن ها بدانیم. پایه های اولیه فرهنگ اعم از گرایش مثبت و بهنجار، و گرایش منفی و تبهکارانه در خانواده شکل می گیرد.
کارل راجرز3 در تعریفی خانواده را چنین می خواند."خانواده نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطات داخلی را ایفا می کند و دارای اعضایی است که وضعیت ها و مقام های مختلفی را در خانواده واجتماع احراز کرده و با توجه به محتوای وضعیت ها افکار و ارتباطات خویشاوندی که مورد تایید جامعه است ایفای نقش می کند"
خانواده پدیدهای اجتماعی و فرهنگی است که به تعبیر لوی اشتراوس - 4پدر مردمشناسی مدرن - حاصل برخورد دراماتیک بین طبیعت و فرهنگ است. کشش جنسی، نیاز به تولید نسل و نیازهای مادی و جسمانی که پدیدههای زیستی هستند، در ترکیب با قواعد و قراردادهای اجتماعی که پدیده های فرهنگی هستند، در نهایت به شکلگیری نهادی اساسی تحت عنوان خانواده میانجامد. این ترکیب به این نهاد بنیادی؛ ابعادی جسمانی، روانشناختی و جامعهشناختی می بخشد. خانواده از سویی مظهر کششهای عاطفی و از سوی دیگر مظهر اجتماع و به تعبیری مظهر سلطه گروه بر فرد است
از طریق خانواده است که نوجوان یاد می گیرد چگونه با دیگران معاشرت کند، نظم و انضباط را در اولویت قرار دهد، سازگار، جامعه پذیر و مسؤولیت پذیرباشد و آینده خود و جامعه را بسازد - لبیبی،1393،ص. - 281 بهترین شکلی که نوجوانان می توانند مهارت مسؤولیت پذیری را بیاموزند این است که مسؤولیت پذیری بزرگ ترها به ویژه والدین خود را مشاهده کنند.
در بسیاری مدارس و خانه ها با کودکان و نوجوانانی مواجه می شویم که به آنها برچسب هایی مانند کودن، کند ذهن، عقب مانده و...زده می شود در حالیکه آن ها دارای هوش عادی، وضعیت جسمی مناسب و دارای ارتباط اجتماعی مناسب با بقیه همسالان خود هستند و از عهده وظایف و مسولیت های واگذار شده بر می آیند. اما وقتی شروع به تحصیل می کنند در خواندن، نوشتن، و حساب کردن با مشکلات زیادی مواجه می شوند. از طرفی به علت آگاهی نداشتن والدین ویا معلمان، از دلایل ناتوانی، آنان سرزنش می شوند یا با دیدن وضع درسی مناسب همسالان خوداحساس حقارت کرده وپس از تحمل فشار های فراوان، از درس و مدرسه ویادگیری بیزار می گردند.