بخشی از مقاله
چکیده:
فرهنگ به عنوان بنیاد اجتماع و هدف والای حرکت های انسانی، نماد انسانیت است. با این همه، تنها زمانی می توان گفت که فرهنگ، امری مثبت و سازنده و هدف والایی است که دارای ویژگی هایی باشد که از مهم ترین آن ها، بستر مناسب بودن برای تعالی و تکامل همه انسان ها باشد. گرچه فرهنگ موضوعی شناختی و ذهنی است و همانند امور مادی و یا عینی به راحتی نمی توان آن را دستکاری کرده و یا تغییر داد. اما فقدان و یا ضعف مدیریت در این حوزه می تواند به نوعی به از هم گسیختگی فرهنگی منجرشود. در این صورت، نهادهای متولی فرهنگ و جامعه دچار نوعی روزمرگی می شوند.
نتیجه طبیعی چنین وضیعتی، تعارض در عرصه فرهنگی کشور و بحران فرسنگ سازی اجتماعی است. فرهنگ برای انسان ها مسئله ای بسیار مهم است چرا که خداوند انسان را موجودی مقلد آفریده است که همواره سعی می کند از دیگران تجربه و دانش کسب کند و آن ها را به نسل های بعد از خود نیز انتقال دهد. یکی از راه هایی که می تواند انسان را گمراه کند نیز همین فرسنگ سازی است به همین دلیل قرآن همواره انسان را هشدار می دهد که فاصله ی فرهنگی نداشته باشد.
.1 مقدمه
انسان ها دارای قدرت درک همه ی حالت های رفتاری و فعالیت ها هستند و متغییرهای فرهنگی نیز نهفته شده در خلاقیت و قدرت تجسم ذهن در انسان. در زندگی اجتماعی انسان ها، در رابطه با واقعیت های زیستی و اقتصادی محدودیت هایی وجود دارد که اگر به موقع به آن ها توجه نشود فرهنگ سازی به فرسنگ سازی منجر می شود. در زندگی بشر، موضوعاتی مثل هنر، فلسفه و فرهنگ افزایش یافته اند اما این موضوع مشخص نیست که آیا این افزایش در مراحل مشخص رخ داده است یا خیر. اینکه فرهنگها به طور مطلق دارای تنوع باشند به ظاهر از روی زمین محو شده است
برای اینکه بتوانیم فرهنگ را تجزیه و تحلیل کنیم لازم است که با مفاهیم خاصی آشنایی داشته باشیم. اولین مرحله ای که باید انجام دهیم این است که با مفهوم فرهنگ آشنا شویم، اصول کلی آن ها را طبقه بندی کنیم. به جز طبقه بندی، مفاهیم دیگری نیز وجود دارند که برای بررسی فرهنگ می توان از آن ها استفاده کرد.
.2 مفهوم فرهنگ و فرهنگ سازی
اینکه فرهنگ چیست و چه تعریفی دارد، مبحثی فراگستر است. با مراجعه به کتب، مقالات و اینترنت می توان تعاریف فراوان و گوناگونی از چیستی فرهنگ برداشت نمود. ولی در کل همه اندیشمندان عناصر تشکیل یافتگی فرهنگ را تقریبا مشابه تلقی می کنند و اعتقاد بر این است که مجموعه عناصری همچون اعتقادات، باورها، ارزش ها، هنجارها، دانش، تکنولوژی، ادبیات و هنر، ادیان، اساطیر، آثارملی، سنن، آیین و هر آنچه که برای یک ملت به یادگار مانده است، فرهنگ یک ملت متصور می گردد
فرهنگ سازی را می توان فرایندی دانست که موجبات محتواسازی، ساختاریابی، اصلاح بخشی و مشارکت دهی اجتماعی را از رهگذر تعامل گرایی جوامع فراهم می سازد
در کل فرهنگ سازی از طریق واسطه های فرهنگی در سه مرحله تولید، توزیع و مصرف محصولات فرهنگی مربوط به خلاقیت های بشری در عرصه هنر و دانش صورت می پذیرد که موجب تغییر ذهنیت ها و اعتقادها، ایدئولوژی ها و انتقال اطلاعات و شیوه های زندگی در فرایند تطابق افراد با محیط پیرامون می شود.
.3 فرهنگ و جامعه
جامعه به گروهی از افراد اطلاق می شود که مدت زمان درازی با هم زندگی کرده باشند، سرزمینی را در اشغال خود داشته باشند و سرانجام، توانسته باشند خودشان را با عنوان یک واحد اجتماعی متمایز از گروههای دیگر سازمان داده باشند. فرهنگ و جامعه نمی تواند جدا از همدیگر وجود داشته باشند. هیچ جامعه ای بدون فرهنگ ویژه اش نمی تواند وجود داشته باشد
برکسی پوشیده نیست که فرهنگ، پویه ها و جویه های بشری است. ملتی که فرهنگی سرشار و بالنده دارد، اگر بر پلاس نشیند و بوریا بر اندام پوشد و شوربا خورُد و شوراب نوشد، از همه اغنیای جهان بی نیازتر و سرافزاتر است.
رمز این بی نیازی و سرافرازی، در عین فقر و فاقه، آن است که فرهنگ جان آدمی را می پوشاند و می خوراند و سیراب می کند؛ یعنی همان را که همه هستی انسان بسته به آن است
هر نسلی اندوخته های فرهنگی و تجارب زندگی خویش را با شیوه های گوناگون به نسل بعدی منتقل می سازد، نسل بعد نیز اندوخته های خود را بر آن می افزاید و آن را به نسل پس از خویش انتقال می دهد. این جریان همواره در طول تاریخ ادامه داشته است. همانگونه که شخصیت یک فرد حاصل تجربیات فردی او است و موجب امتیازش از دیگر افراد می گردد، فرهنگ یک جامعه نیز حاصل هزاران سال تجربه تلخ و شیرین آن جامعه می باشد و این فرهنگ جامعه است که هویت آن را شکل داده و آن جامعه را از جوامع دیگر متمایز می سازد.
فرهنگ چگونگی زندگی کردن را به افراد می آموزد، اندیشه ها و رفتار را جهت می دهد، روابط میان افراد، طبقات و اقشار گوناگون جامعه را تنظیم می کند و حتی نزاع ها و درگیری های قومی و ملی را نیز تحت قاعده در می آورد و حدود آن را مشخص می کند. در واقع فرهنگ سازی نباید تبدیل به فرسنگ سازی بین افراد جامعه گردد، بلکه باید فضای فرهنگی اطراف، را کاملا احاطه کرده و ما در تمام صحنه های حیات فردی و اجتماعی خود، آنان را لمس کرده و از آن تاثیر می پذیریم
بنابراین، می توان گفت انسان به عنوان یک موجود اجتماعی، دارای نظام فرهنگی است. تنها انسان است که قادر به فرهنگ سازی است. به دلیل فرهنگ محور بودن زندگی اجتماعی انسان، کیفیت رفتاری افراد به جایگاه فرهنگی او و جامعه ای که در آن زندگی می کند، نسبت داده می شود.
بی گمان هر انسانی از زمان تولد نیازمند آموزش و پرورش است تا بتواند شناخت جامع و کاملی از هستی و خود و نیز هدف و مسیر خویش در جهان هستی بیابد. چنان که هر شخصی در کنار شناخت، نیازمند آن است تا به کمک اصول پرورشی، ظرفیت ها و توانمندی های خود را فعالیت بخشد. از این رو تعلیم و تربیت به عنوان مهم ترین دغدغه همه افراد و جوامع در طول تاریخ مطرح بوده است.
انسان و جامعه زمانی می تواند به هدف اصلی و فلسفه آفرینش دست یابد که آموزش و پرورش به شکل درست و کامل انجام پذیرد. لذا مسئله بهترین روش های آموزش و پرورش فردی و اجتماعی مورد توجه همه جوامع بشری بوده است. که پایه و ستون فرهنگ سازی هر جامعه را شکل می دهد، شیوه آموزش و پرورش نسل های جوان جامعه را بطور قطع در تمام رفتارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم اثر مستقیم می گذارد وتبعاً در ارتباط با رفتار متقابل مردم با دولت و دولت با مردم نقش محوری ایفا می کند.
تعلیم و تربیت فرهنگ ساز است، در صورتیکه در برنامه های آموزشی به ویژه از مهد کودک و دبستان چگونگی ارتباط کودک با خانواده و فراتر از خانواده بصورت داستانهای قابل درک در سطح شعور کودکان مطرح و یا حتی بازی هایی یتواند به نحوی این ارتباط را مجسم نماید، بستر فرهنگ سازی جامعه شکل می گیرد که در رده های بالاتر تعلیم و تربیت مانند دبیرستان و دانشگاه این مفاهیم بصورت باورهای عمومی بطور شفاف تری مطرح می شود
برخی از فرهنگ های ساختاری و ایجادی در بستر زیست، حاصل فرایندهای اختیاری و خواست قلبی هستند و برخی فرهنگ های موجود در جامعه بدون خواست و میل ساخته می گردند. آدمی تمایل به برسازی آنها ندارد، ولی به هر صورت بنابر ذات جامعه مردمی که تجمیعی از مردم متنوع با میل و انگیزه های متفاوت است. این پدیده ها حاصل می گردند، یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم به جزئی از فرهنگ ملی تبدیل می شوند.
این فرهنگ های ضد اجتماعی هر چند ناشایست و زشت می باشند، ولی به هرصورت واقعیت اجتماعی بوده و یقیناً وجود دارند. فرهنگ پرخاشگری و نزاع بین فردی یا فرهنگ رشوه و اختلاس در جامعه در این گروه قرار دارند، یعنی با اینکه اراده و خواست قلبی و قطعی برای ساخت این فرهنگ ها و فکر مردم نبوده و الزوم اجتماعی نیستند، ولی در هر صورت واقعیت اجتماعی بوده و در جامعه وجود دارند، این فرایند در راستای همان فرهنگ سازی آدمی می باشند، که مدام در حال ایجاد پدیده است تا زندگی را بسازد
اینکه بخواهیم فرهنگ های نامطلوب را غیر ارادی بدانیم کمی غیر منطقی است، چرا که در هر صورت فرهنگ های اجتماعی هستند که توسط انسان ها ساخته شدند، چه خوب و چه بد، به هر صورت واقعیتی قطعی هستند. امّا در مقابل، فرهنگ های هستند که ضرورت اجتماعی دارند و میل زیادی برای کاربست آنان است. این فرهنگ ها معمولا توسط نخبگان و مدیران اجتماعی تولید و پایه ریزی می شوند، ورزش اساس تندرستی جامعه، رسانه انتقال اطلاعات و آگاهی، آموزش حلقه یاددهی و یادگیری، مدیریت عامل هدایت و راهبری جامعه، مسولیت اجتماعی عامل وفاق ملی، پدیده های بالا رونق اجتماعی را رصد می کنند.
همانطور که این فرهنگ ها مناسب اجتماع هستند و باید باشند مواقعی پیدا می شود که مدیران در بکارگیری همین فرهنگ ها بد عمل می کنند و فرهنگ سازی به فرسنگ سازی تبدیل شده و نظام اجتماع را زخمی می کنند. این عملکرد مدیران و خواص جامعه نوعی از مدیریت ناکارآمد در بستر اجتماع است که به بد نمائی نمایه های جامعه می انجامد، این فرهنگ ها همان هایی هستند که ما انسان ها در نادانی دست به ایجاد آنها می زنیم مثلا، فرهنگ های آلودگی هوا، اختلاس، تولیدت صنعتی غیر مرغوب، فساد اداری، مدیریت ناکارا در زمره این گونه فرهنگ های اجتماعی هستند. پس در این راستا فرهنگ دخالت های همه سویه در جامعه داشته و تمامی آحاد جامعه در قلمرو فرهنگ ملی سامان می گیرند:
- شیوه تفکر مردم تابع نوع فرهنگ است
- فرهنگ اثر بایسته ای بر نوع نگرش و نظرگاه مردم دارد
- ساختار سازی صنعت و کار تابع فرهنگ تکنولوژی می باشند
- فرهنگ بر کلیه امور ادبیاتی، هنری، سیاسی، اقتصادی و... اثر دارد
- آرایه های فرهنگ وارداتی بر فرهنگ ملی اثر قطعی دارند
- فرهنگ ناروا و تخریب گر بر دیدگاه و بینش اثر سوء گذاشته و باعث انحراف در حوزه های نظر و عمل می گردد
- اساس مدیریت اجتماعی در همه حوزه ها بستگی به نوع فرهنگ موجود در جامعه
- فرهنگ غنی و ساخت گرا، اثر مطلوب در بنیه اجتماعی و اسکلت ساختار می گذارد
- امور فرهنگی نیک گرا در تقویت شخصیت فردی و شخصیت اجتماعی موثرند
.4 ضرورت فرهنگ سازی در جامعه
در جامعه بزرگ انسانی، فرهنگهای بسیار گوناگون و متفاوت از یکدیگر وجود دارند. با این که هر یک از این فرهنگها ویژگیهای خاص خود را دارد، لیکن همه آنها در بعضی از عنصرهای فرهنگی با یکدیگر همانند و مشابه اند. از زمانی که روابط میان جامعه های مختلف جهان نزدیکتر و گسترده تر شده، میزان دادوستدها و مبادله های اقتصادی و تجاری میان آنها بالاتر رفته، دستگاههای ارتباطی سمعی و بصری بین المللی وسعت یافته، بده بستانهای فرهنگی و همانندگی رفتارها و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی نیز میان مردم جهان افزایش یافته است. همراه با گسترش این روابط، جامعه های سنّتی و فرهنگهای قومی و ملی مورد هجوم فرهنگهای بیگانه قرار گرفته است. فرهنگهای مهاجم، به خصوص فرهنگهای غربی که زاده پیشرفت تکنولوژی و تولید انبوه صنایع ماشینی است، در ناتوان ساختن و نابود کردن فرهنگهای جامعه های مورد تهاجم، بی ریشه و بی مایه کردن فرهنگ آن جامعه نقش مهم و موثری دارند
برای رفع فرسنگ سازی می بایست فرهنگ جامعه اصلاح، و بستر مناسب جهت جذب ایده های خلاقانه نخبگان جامعه فراهم گردد، بدیهی است حوزه فرهنگ آنچنان گسترده است که خودبخود بر عناصر فرهنگی یک جامعه تاثیرگذار است. مشارکت همه جانبه و به ویژه فکری نخبگان جهت فرهنگ سازی ضرورتی اساسی است، چنانچه افراد خلاق و صاحب اندیشه، با تفکر و خلق ایده های مفید جامعه را یاری دهند، انواع مسائل جامعه راحت تر و سریع تر حل خواهد شد. لازمه توسعه این تفکر بدون شک فرهنگ سازی، اصلاح فرهنگ جامعه و مدیریت فرهنگ خلاقیت و نوآوری در جامعه می باشد. خلاقیت و نوآوری در جامعه به ضرورت اجتناب ناپذیر مبدل گردیده، زیرا فضای رقابتی ایجاد شد بین کشورها می کند تا فرایندهای خلاقیت و نوآوری تقویت یابد