بخشی از مقاله

چکیده

هدف از این مقاله بررسی وجوه مختلف فرهنگ مشاوره روانشناختی در ایران با پیش زمینههای اسلامی با تکیه بر متون اسلامی و فرهنگی و تجارب زیسته سازمانی و در هنگامه های بالینی و درمانی در مراکز مشاوره روان شناختی و پی بردن به آسیب شناسی این فرهنگ است.

روش در این نوشتار پژوهشی، بازبینی کتابخانه ای بخشی از منابع و کتب اسلامی و نیز کتب فرهنگی فارسی زبان است تا در لابلای آنها اندیشهها و باورهای اصیل ترین تفکرات دینی و فرهنگی در خصوص امر مشاوره روانشناختی و اهمیت آن را توصیف و تحلیل نموده پس از آن با تکیه بر روش کیفی و تحلیلی مواردی از صحنه های زنده مشاوره روانشناختی در حال حاضر به نگرشهای ایرانی در این راستا نائل آئیم.

بنابراین در مجموع به تعداد زیادی مورد از دادههای ادبیات تحقیق و چندین مورد از تجارب زیسته و زنده در تجارب روانشناسی بالینی محقق این پژوهش استناد و تحلیل لازم ارائه شده است.

در نهایت دادهها و یافتههای تحقیق مشخص ساخت که روی آورد عامه مردم ایران به مشاوره، به دلیل زیرسازها و پیشینههای دیرینه فرهنگی و دینی در مجموع میتواند مثبت باشد ولی موارد نقض و چالشهای خاصی نیز در فرهنگ ایرانی وجود دارد که شاید بتوان گاهی آنها را انحصاری این فرهنگ هم دانست.

مقدمه

امروزه پنج بعد برای انسان مطرح است: -1 بعد جسمانی یا زیستی ، -2 بعد اجتماعی ، -3 بعد روانشناسانه ، -4 بعد معنوی و -5 بعد فرهنگی

رابطه بین فرهنگ و روان شناسی ابعاد گوناگونی را در بر می گیرد و ارتباط تنگاتنگی میان تاثیر متقابل این دو مقوله وجود دارد، بطور مثال در هنجارها وارزش ها، درشکل گیری برخی صفات و ویژگیهای شخصیتی، اولویتهای فردی ، سوگیریها، آسیب ها و بسیاری از موارد دیگر. به طور کلی تفاوت هائی در شکل گیری وضعیت روان شناختی و اجتماعی آدمی درجوامع گوناگون وجود دارد برای مثال، تقابل فرهنگ و روان شناسی می تواند در بروز، شکل بالینی و پیشگیری اختلالات، چگونگی شکل گیری نیازهای جوامع گوناگون، تنوع فرهنگی و حتی سبک زندگی غالب و سیاست های جمعی یک گروه یا جامعه، نحوه پذیرش خدمات متفاوت رشته و... نمود پیدا کند. پیش از پرداختن به نقاط تلاقی میان مقوله فرهنگ و روان شناسی جای دارد تا به تعریف کلی فرهنگ از چند منبع بپردازیم.

فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد عضو جامعه، از جامعه خود فرا می گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد

تعریف دیگر از "گی روشه"7 است. از نظر او فرهنگ مجموعه بهم پیوسته ای از اندیشه ها و احساسات و اعمال کم وبیش صریحی است که بیشتر افراد گروه پذیرفته اند و برای اینکه این افراد، گروهی معین و مشخص را تشکیل دهند لازم است که آن مجموعه به هم پیوسته، عینی و سمبلیک، مراعات شود ،از نظر "ساپیر"8 فرهنگ شامل انواع مدلهای اجتماعی رفتار است که به وسیله همه یا بیشتر اعضای گروه جامه عمل به خود می پوشد و جامعه در حقیقت اصطلاحی فرهنگی است که افراد به نسبت روابطی که با یکدیگر دارند برای بیان بعضی از صور رفتارهای خود به کار می برند - همان - . "رالف لینتون" فرهنگ را چنین تعریف می کند: فرهنگ ترکیبی از رفتار کسب شده است که به وسیله اعضای جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و میان افراد مشترک است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید