بخشی از مقاله
چکیده
توجه به تعلیم و تربیت از دیرباز مورد توجه همگان به ویژه روانشناسان بوده است. از میان ابعاد مختلف تعلیم و تربیت، توجه به تعلیم و تربیت اسلامی بویژه در کشورهای اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. چراکه فرزندان از همان دوران کودکی در محیطی رشد و پرورش می یابند که با اسلام و عقاید اسلامی عجین شده است. نظریه ها و مطالب فراوانی پیرامون نقش و جایگاه مهم و حائز اهمیت علم روان شناسی و بکار گیری روش تنبیه و تشویق پرورش و رشد کودکان، و شکوفایی و نمو تعلیم و تربیت اسلامی در فرزندان آمده است.
پیشوایان ما نیز از آن جا که نقش مهمی در رواج اسلام و تبعا تعلیم و تربیت اسلامی داشته اند، مطالب و فرموده های زیادی پیرامون این موضوع بیان کرده اند. لذا در این پژوهش بر آنیم که علاوه بر اشاره به فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، نقش و جایگاه روان شناسی را در تربیت اسلامی بیان کنیم.که جهت دستیابی به اهداف مدنظر، از منابع کتابخانهای و اسناد معتبر استفاده شده است.
.1 مقدمه
-1-1 مبانی نظری
برای روشن شدن مقصود از » فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی«، نخست باید معانی واژههای به کار رفته در این ترکیب را بررسی کنیم، و آن گاه با اشاره به تعریفهای گوناگونی که برای اصطلاح » فلسفه ی تعلیم و تربیت« بیان شده است، منظور از آن را در این نوشتار مشخص سازیم.
فلسفه
» فلسفه« در اصل واژه ای یونانی و به معنای » دوست داشتن دانش« است. فیثاغورسظاهراً نخستین متفکری بود که در برابر کسانی که به گزاف خود را دانشمند - سوفیست - می نامیدند، متواضعانه عنوان فیلسوف - دوستدار دانش - را برای خود برگزید. این واژه به تدریج به مجموعهای از دانشها، که گروهی از اندیشمندان یونانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو به ترویج آنها می پرداختند، اطلاق شد. در تقسیمی معروف که به ارسطو منسوب است و فیلسوفان مسلمان نیز از آن بهره برده اند، مسائل فلسفی در دو قسم » نظری« و » عملی« دسته بندی شده اند. فلسفه ی نظری خود مشتمل بر سه بخش الهیات، ریاضیات و طبیعیات بوده و فلسفهی عملی نیز به سه بخش اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن تقسیم شده است
با در نظر گرفتن دانشهای مختلفی که ذیل هر یک از این اقسام شش گانه جای داشتند، روشن می شود که فلسفه در کاربرد نخستین خود، بیشتر علوم رایج در آن زمان را در بر میگرفته است. امروزه همه ی این علوم استقلال یافته و تنها الهیات را برای فلسفه واگذاشته اند؛ هرچند برخی از اندیشمندان غربی سه علم منطق، معرفت شناسی و اخلاق را همچنان از بخشهای فلسفه می شمارند.
به هرحال، شاید به دلیل گستردگی و تنوع دانش های فلسفی بوده است که فیلسوفان برای تعریف فلسفه به تعبیراتی کلی مانند » شناخت حقیقت اشیاء« روی آورده و گاه برای بیان غایت آن، مضامینی از این دست را به کار برده اند که انسان با فراگیری فلسفه، عالمی عقلی شبیه جهان خارج از ذهن خواهد شد. امروزه هرچند از تنوع این دانشها کاسته شده است، تفاوتهای فراوان میان مکاتب مختلف فلسفی گروهی را همچنان بر آن داشته که تعریف فلسفه را دشوار یا ناممکن بشمارند.
افزون بر کاربرد یاد شده، واژهی فلسفه گاه در ترکیبهایی اضافی - مانند فلسفهی دین، فلسفهی اخلاق، فلسفهی تاریخ، فلسفهی حقوق و فلسفهی تعلیم و تربیت - به کار میرود
این ترکیبها به دانشهایی اشاره دارند که میتوان عنوان کلی » فلسفههای مضاف« را برای آنها برگزید.فلسفه های مضاف- بسته به معنای مورد نظر از مضافالیهشان - خود به دو دسته ی اصلی تقسیم پذیرند:
الف - اگر مضاف الیه علمی از علوم نباشد، ترکیبی از این دست به علمی درجه ی اول اشاره دارد که کار آن بررسی فلسفی - عقلی - مضاف الیه است. بر همین اساس، برخی از اندیشمندان غربی » فلسفه ی دین« را به » تفکر فلسفی درباره ی دین« تفسیر کرده اند؛و برخی دیگر از آنان، تعبیر » الهیات فلسفی« را جای گزینی مناسب برای » فلسفه ی دین« دانسته اند.
ب - اگر مضاف الیه علمی از علوم باشد، ترکیب پدید آمده به علمی درجه ی دوم اشاره دارد که به مطالعه ی علم نخست می پردازد و اموری چون مبانی، اهداف و روش آن را بررسی می کند. براساس آنچه گذشت، ترکیبی مانند » فلسفه ی تاریخ« بسته به این که مقصود از مضاف الیه آن » علم تاریخ « یا » رویدادهای تاریخی« باشد، دو معنای متفاوت خواهد داشت.
این دوگانگی معنایی در بسیاری از ترکیب های دیگر نیز به چشم می خورد. برای مثال، گاه مقصود از » فلسفه ی سیاست» « فلسفه ی علم سیاست« است؛ و گاه این ترکیب اضافی به معنای » بررسی فلسفی مسائل سیاسی« به کار می رود و در این صورت، تفاوت چندانی با ترکیب وصفی » فلسفه ی سیاسی« ندارد. با این همه، چنان نیست که کسانی که در ذیل یکی از فلسفه های مضاف به بحث پرداخته اند، همواره به یکی از دو معنای یاد شده ملتزم مانده و از چارچوب آن خارج نشده باشند. به هرحال، اصطلاح » فلسفه ی تعلیم و تربیت« نیز بر همین اساس می تواند معانی متفاوتی بیابد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت
تعلیم
» تعلیم« واژه ای است عربی از ماده ی علم که به معنای آموزش و یاد دادن است: چنان که » تعلم« نیز به معنای یاد گرفتن است. در معنای این واژه مفهوم » تکرار کردن« و » تدریجی بودن« نیز نهفته است؛ چنان که راغب اصفهانی با مقایسهی میان دو واژه ی » تعلیم« و » اعلام« می گوید:اَعلَمتُهُ»عَلﱠمتُهُ«و«» در اصل به یک معنا هستند؛ جز آن که اعلام به خبر دادن سریع اختصاص یافته و تعلیم مختص آگاهی دادنی است که همراه با تکرار باشد؛ تا در جان فراگیرنده - متعلم - مؤثر افتد. متعلق واژه ی تعلیم می تواند امور پسندیده یا ناپسند باشد. همچنین کاربرد این واژه منحصر به آموزش از راههای عادی نیست. نکتهی آخر این که این تعبیر دربارهی آموزش چیزی به حیوانات نیز به کار رفته است
تربیت
معادل فارسی تربیت را » پرورش« دانسته اند و از مشتقات ماده ی » ربو« است که به معنای » برآمدگی« و » زیادی« است؛ چنان که به بهره ی پول نیز » ربا« می گویند. همین معنای اصلی در مصدر باب افعال بی هیچ تغییری به جا مانده است؛ چرا که » ارباء« به معنای » زیاد کردن« یمحقُاست:» االلهُ الرﱢبا و یُربی الصﱠدقات؛ خداوند ربا را می کاهد و نابود می گرداند و صدقه ها را فزونی می بخشد.
« از سوی دیگر، از سخنان لغت شناسان و از بررسی کابرد واژه ی تربیت و مشتقات آن در قرآن کریم و روایات چنین برمی آید که ماده ی یاد شده آن گاه که به باب تفعیل می رود، هر نوع » زیاد کردن«ی را در برنمی گیرد؛ بلکه غالباً به معنای رسیدگی به امور موجود زنده ی دیگر - اعم از گیاه، حیوان و انسان - برای دست یابی او به رشد و نمو ظاهری است. اگر این موجود زنده انسان باشد، معمولاً رسیدگی یاد شده به دوران طفولیت وی منحصر می شود. با این همه، نمی توان قاطعانه ادعا کرد که میان کاربرد واژه ی تربیت برای گیاه، حیوان و انسان مشابهتی کامل برقرار است؛ به گونه ای که هنگام به کارگیری آن درباره ی انسان نیز تنها رشد و نمو جسمانی مورد نظر است.
به هرحال، قرآن کریم آن گاه که به زحمات پدر و مادر در دوران کودکی اشاره می کند، یکی از مشتقات واژه ی تربیت را به کار میبرد؛ چنان که برخی از روایات نیز تربیت را به هفت سال نخست زندگی اختصاص دادهاند
به هرحال، امروزه مقصود بسیاری از اندیشمندان مسلمان از واژهی تربیت، آنگاه که آن را در برابر تعلیم قرار می دهند و درباره ی انسان به کار می گیرند، » پرورش روحی و معنوی« است. با این حال، استفاده از تعابیری مانند » تربیت بدنی« نیز رواجی فراوان دارد. در اینجا چند نکته درخور توجه اند: الف - چنان که اشاره شد، واژه ی تربیت درباره ی پرورش گیاه، حیوان و انسان به کار می رود؛ اما کار یک صنعتگر در شکل نو بخشیدن به یک ماده ی بی جان را تربیت نمی گویند.
این بدان دلیل است که پرورش مستلزم فعلیت بخشیدن به استعدادهای نهفته و شکوفاسازی آنهاست، در حالی که موجودات بی جان دست کم براساس فهم عرفی و همگانی ما چنین استعدادی ندارندب - . در پرورش روحی و معنوی انسان. کار مربی عموماً فراهم کردن زمینه هاست. بی تردید عوامل دیگری نیز در جهت دهی به افعال آدمی مؤثرند و در نهایت، اداره و اختیار انسان است که کاری خاص را تحقق می بخشد و مؤلفه های علت تامه را کامل می سازد. ج - قرآن کریم برای اشاره به پرورش معنوی و اخلاقی از واژه ی » تزکیه« استفاده کرده است
تعلیم و تربیت
امروزه در زبان فارسی، ترکیب » تعلیم و تربیت« یا » آموزش و پروش« بسیار رواج یافته است. برخی از نویسندگان با تأکید بر این که در فرهنگ اسلامی و ایرانی واژه ی » تربیت« معنای گسترده ای دارد و » تعلیم« را نیز در بر می گیرد، استفاده از ترکیب های یاد شده را ناموجه می دانند. به گفته ی این گروه، پیدایش این ترکیب ها - که پیشینه ی آن به یک قرن نیز نمی رسد - از یک سو براساس این تصور بوده که برای دست یابی به کمال و سعادت، هیچ کدام از تعلیم و تربیت به تنهایی کافی نیست؛ و از سوی دیگر، ریشه در این حقیقت داشته است که واژه ی - education در زبان انگلیسی و برخی دیگر از زبان های اروپایی - معنای گسترده ای دارد و به تعلیم و آموزش منحصر نمی شود
این دسته به آنچه گفته شد، بسنده نمی کنند و استفاده از ترکیب » تعلیم و تربیت« را با مشکلاتی نظری و عملی همراه می بینند. به گفته ی آنان، از مشکلات نظری این ترکیب، ایجاد این پندار است که تربیت می تواند عاری از بعد شناختی باشد؛ به لحاظ عملی نیز کمترین مشکل این ترکیب آن است که به لفظی جامد می ماند و از آن، قید و صفت و فعل نمی توان ساخت؛ برای مثال نمی توان گفت: » روان شناسی تعلیمی و تربیتی« یا » آموزش و پرورش دادن انسان.« با این همه، به نظر می رسد استفاده از ترکیب یاد شده امری پسندیده و خالی از اشکال باشد؛ زیرا افعال اختیاری انسان بر سه پایه ی بینش ها، گرایش ها و توانایی ها استوار است
تعلیم معمولاً به معنای یاری رسانی به دیگران برای افزایش بینش هاست؛ در حالی که تربیت اغلب درباره ی تقویت و جهت دهی به گرایش ها و افزایش توانمندی ها به کار می رود. از این رو، استفاده از ترکیب » تعلیم و تربیت« برای تأکید بر این معناست که مبادا از یکی از این ابعاد غفلت بورزیم و حق آن را - چنان که باید و شاید - ادا نکنیم. در واقع، ترکیب یاد شده دارای پشتوانه ای از قرآن کریم است که » تزکیه« را با » تعلیم« همراه ساخته است
ناگفته پیداست که مشکلاتی عملی مانند ناممکن - و به تعبیر دقیق تر: نامأنوس - بودن ساخت اوصاف و افعال ترکیبی نیز به هیچ وجه شایستگی آن را ندارند که ما را از به کارگیری واژه های مناسب برای بیان مقصودمان باز دارند. آنچه گفته شد به معنای آن نیست که نمی توان واژه ای واحد را جای گزین ترکیب » تعلیم و تربیت«ساخت؛ زیرا اساساً گزینش اصطلاحات از امور قراردادی است و نزاع درباره ی چنین اموری چندان روا نیست
با این همه ما به دلایلی که گذشت، استفاده از ترکیب یاد شده را امری پسندیده و خالی از اشکال می دانیم. این نکته نیز در خور توجه است که با وجود آنکه در ریشه ی واژه انگلیسی یاد شده، عنصر پرورش روحی و معنوی نیز نهفته است ، بیشتر نظام های آموزشی دنیا از این بعد غفلت می ورزند و education را چیزی جز انتقال علوم و فنون نمی دانند؛ چنان که در تعریف آن گفتهاند:
» فعالیت هایی که به واسطه ی آنها یک نسل، علوم و فنون را به نسل دیگر انتقال می دهد، یا به ترویج و پیشبرد آنها می پردازد -
به هرحال، با در نظر گرفتن نکاتی، که به برخی از آنها پیش از این اشاره کردیم، می توان گفت که تعلیم و تربیت در کاربردی عام به معنای فزاینده انتقال و تعمیق دانش ها و بینش ها، هدایت و تقوت گرایش ها و شکوفاسازی هماهنگ استعدادها و توانایی های انسان در ابعاد روحی و بدنی برای رسیدن به کمال مطلوب است. این تعریف بر پیش فرض های زیر استوار است:
الف - انسان موجودی مرکب از روح و بدن، مختار، هدفمند و کمال طلب است.
ب - کمال حقیقی انسان وابسته به رشد هماهنگ و متناسب همه ی قابلیت های او.
ج - تحقق اعمال اختیاری در گرو برخورداری از توانایی و بینش ها و گرایش هاست.
د - انتقال شناخت به دیگران کاری ممکن و تحقق یافتنی است.
ه - انسان در توانایی، بینش و گرایش کاستی هایی دارد که می توان بسیاری از آنها را برطرف ساخت.
و - تعلیم و تربیت یک فرایند است. مقصود از فرایند مجموعه اعمالی است که به صورت تدریجی و برای دست یابی به نتیجه ای خاص انجام می شوند. تعلیم و تربیت فعالیتی منظم و تدریجی است که از هنگام تولد - بلکه پیش از آن - آغاز می شود و تا زمان مرگ ادامه می یابد.
ز - در پرورش روحی و معنوی انسان - چنان که گذشت -کار مربی عموماً فراهم کردن زمینه هاست. عوامل دیگری نیز در جهت دهی به افعال آدمی مؤثرند و در نهایت، اراده و اختیار انسان است که کاری خاص را تحقق می بخشد و مؤلفه های علت تامه را کامل می سازد.