بخشی از مقاله
چکیده:
هدف این پژوهش بررسی فلسفه کودکان در دوره ابتدایی مدارس شهرستان آباده طشک نیریز می باشد این پژوهش در صدد پاسخ گویی به سوالاتی نظیر فلسفه کودک چیست؟ فلسفه در دانش آموزان چه معنایی دارد؟فلسفه در دانش آموزان ابتدایی چه بازخورد و عملکردی دارد؟نقش دبیران در فلسفه دانش آموزان ابتدایی چیست؟ برای کودکان کافی نیست که فقط آنچه را که به آنها گفته می شود به حافظه سپرده و سپس بیاد بیاوردند، بلکه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل کنند.این پژوهش از نوع تحلیلی کیفی است.
رشد عقلانیت، مسئلهایی است که میتوان از زوایای متعددی به آن پرداخت. میتوان گفت قوام فرهنگی و علمی هر جامعه بر توانایی نیروهای فکری آن جامعه مبتنی است. از این رو لازم است متولیان امور، دقت و سرمایهگذاری لازم جهت بارورسازی این تواناییها در سنین کودکی را در دستور کار خود قرار دهند. هیچ چیز در آموزش فلسفه به کودکان مهمتر از روابط و مراودات فردی و شخصی نیست. به این معنا که در آموزش فلسفه به کودکان نقش مربی و معلم و ارتباط او با کودکان از اهمیت بسزایی برخوردار است
مقدمه
برای کودکان کافی نیست که فقط آنچه را که به آنها گفته می شود به حافظه سپرده و سپس بیاد بیاوردند، بلکه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل کنند.درست همان طورکه فرایند تفکر، پردازش اموری است که کودکان درباره جهان و از طریق حواسشان یاد می گیرند، آنها نیز باید درباره آنچه در مدرسه یاد می گیرند، بیاندیشند. حفظ کردن مطالب، یک مهارت فکری کم ارزش و سطح پایینی است؛ به کودکان باید مفهوم سازی، داوری و تمیز امور از یکدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد.
فلسفه برای کودکان، موضوع تازهای است که بیش از چهار دهه از طرح آن نمیگذرد، این موضوع، با نامهای گوناگونی همچون فلسفه برای کودکان، فلسفه با کودکان، فلسفه و کودک و... شناخته شده است - پریسپرسن،»فلسفه برای کودکان، باید از مفهوم کودکی آغاز کند« ؛ - حسینی، فلسفه و کودک - گفته میشود پرفسور متیو لیپمن آمریکایی، نخستین کسی است که این رشته را در سال 1962م پایهگذاری کرد
لیپمن، اندیشههای ذهنیاش را با نگارش کتاب کشف هری استوتلمیر آشکار ساخت و گام نخست را در عملی کردن هدفش برداشت. سپس در سال 1970م، کتابش را به صورت عملی در کلمبیا آزمایش کرد و نتیجه رضایتبخشی نیز از آن گرفت . اندکی بعد، لیپمن با کمک آنه مارگارت شارپ یک کتاب راهنما برای معلمان نوشت که شامل صدها تمرین فلسفی بود.پس از آن، به طور رسمی پژوهشگاه توسعه و پیش برد فلسفه برای کودکان را در دانشگاه دولتی مونتکلیرتأسیس کرد .دیری نپایید که این طرح با روشهای مشابهی در دیگر کشورها نیز، رواج یافت؛ بهگونهای که در حال حاضر بیش از 120 کشور در این زمینه فعالیت دارند
درباره پیشینه این برنامه در ایران، برخی برآنند که ابوریحان بیرونی،دانشمند مشهور ایرانی، اولین کسی است که با نگارش کتاب التفهیم - درباره آموزش مقدمات ریاضی و نجوم به کودکان - و تقدیم آن به کودکی خیالی به نام ریحانه، گام اول را در این عرصه برداشته است. شیوه نگارش التفهیم بدینگونه است که نخست ریحانه - کودک خیالی - ، پرسشهای خود را مطرح میسازد و پس از آن، ابوریحان به پاسخ آنها میپردازد متأسفانه بعد از ابوریحان کسی راه او را پینگرفت و بدین ترتیب این شیوه بدیع آموزشی او به فراموشی سپرده شد.
اما برنامه آموزش فلسفه به کودکان به صورت یک طرح هدفمند، نخستینبار در سال 1373ش توسط بنیاد حکمت ملاصدرا در کشور ما شناخته شد و در همان تاریخ، گروه فلسفه و کودک این بنیاد پایهگذاری گردید «ولی بعدها مؤسّسهها و دانشگاههای دیگری نیز به پژوهشهایی در این زمینه پرداختند و کلاسهای آموزشی دایر کردند که شاید مهمترین آنها »گروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان« در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و »گروه فلسفه برای کودکان« در دانشگاه اهواز باشد.
طراحان این برنامه و بسیاری دیگر از اندیشمندان این عرصه، بر این عقیدهاند که فلسفه برای کودکان برنامهای برای افزایش مهارت تفکر نقاد و خلاق در درک مسائل فلسفی نزد کودکان است. این برنامه درپیِ جریانی است که پرسیدن و به عبارتی فلسفیدن را به کودکان آموزش دهد
در این طرح، آموزش علوم در مدرسهها به صورت تعامل میان دانشآموزان و آموزگار، به شکل خلاق و نقادانه انجام میشود؛ یعنی این دانشآموزان هستند که با یکدیگر به گفتوگو و طرح پرسش درباره مباحث درس و سرانجام یافتن پاسخی برای پرسشهای خود میپردازند. آموزگار، تنها راهنمای آنان در این مسیر است؛ نه آنکه دانش را به صورت آماده در اختیار دانشآموزان بگذارد.
اصطلاح فلسفه در این کاربرد، نه نام دانشی خاص، بلکه یک مهارت است؛ مهارت تفکر منطقی، تحلیلی، اثربخش، نقاد و خلاق - حسینی، »فلسفه و کودک. - « ازاینرو، منطقچارچوبِ، اصلی فلسفه برای کودکان را تشکیل میدهد. به همین جهت، برخی اشتراک معنایی آن را با فلسفه، به معنای مابعدالطبیعه، تنها در روش بحث آنها دانستهاند
البته همه اندیشمندان این فن، هم نظرند که فلسفه برای کودکان تنها یک فعالیت عقلانی منطقی نیست که کودک در آن، روش درست استدلال کردن را بیاموزد، بلکه مواجهه خاص با پیرامون است که مزایا و فواید جانبی گوناگونی دارد که از مهمترین و شاخصترین آنها، رشد اعتماد به نفس و خودباوری در کودکان، توجه به استدلال در سخنان، رشد همکاری در میان آنها، ارتقای سطح داوری و حکم دادن، و موارد دیگری است که همه آنها غیر از منطقاند
تفاوت میان »فلسفه برای کودکان« و »فلسفه با کودکان«
پس از گسترش آموزش فلسفه برای کودکان در جهان، مراکز و مؤسسههای گوناگونی به این کار روی آوردند، ولیلزوماً همه آنها عنوان »فلسفه برای کودکان« را برای خود برنگزیدند، بلکه برخی، از عنوانهای دیگری همچون »فلسفه با کودکان« و مانند آن سود جستند.راجر ساتکلیف،رئیس انجمن بینالمللی کاوش فلسفی با کودکان در انگلیس، درباره تمایز این دو عنوان میگوید:
به نظر من، یک دلیل اینکه چرا برخی از مردم، از واژه "با" به جای "برای" استفاده میکنند، این است که میخواهند نشان دهند که الزاماً از مطالب نوشتاری "لیپمن" و همکارانش استفاده نمیکنند.دلیل دیگر این است که صریحتر بفمانند که فلسفه در این موارد، بیشتر به یک فرآیند - کندوکاو - شباهت دارد؛ بدین معنا که ما با کودکان مشارکت میکنیم و نه آنکه یک دانش خاص - فلسفه - را برای آنها ارائه دهیم
خود لیپمن درباره تمایز این دو عنوان میگوید:
فلسفه با کودکان چونان شاخه فرعی کوچکی از فلسفه برای کودکان رشد کرد؛ بدین معنا که فلسفه با کودکان از گفت وگو درباره آرای فلسفی سود می برد، اما نه فقط به واسطه داستانهای نوشته شده برای کودکان
در کشور ما نیز برخی برای اینکه تفاوت شیوه خود را با شیوههای غربی آموزش فلسفه به کودکان نشان دهند، نام » فلسفه و کودک« را برای گروه علمی خود برگزیدهاند. به باور آنان، ما به دلیل پشتوانه بسیار غنی در حیطه دین و فرهنگمان، هرگز به منابع و محتوای غربی که بر پایه فلسفههای کنونی انسانمدار و نسبیگرا استوار است، نیازمند نیستیم و در تعیین اهداف و روشها نیز میباید مستقل و هوشمندانه عمل کنیم.
به همین دلیل، آنان در نامگذاری نیز متفاوت عمل کردهاند و نام فلسفه و کودک را برگزیدهاند تا نشان دهند پیرو مبانی غربیها در برنامه فلسفه برای کودکان نیستند »
هدف آموزش فلسفه به کودکان اصلاح وضعیت آموزشی و تربیتی کودکان است؛به گونهای که فراگیری درسها از روش تقلیدی کنونی به روش اجتهادی و انتقادی دگرگون شود که در صورت اجرای درست آن، توانایی هایی برای کودک به ارمغان می آورد که نه تنها در پیشرفت تحصیلی او، بلکه در کل جریان زندگی اجتماعیاش تأثیرگذار خواهد بود. همچنین کودک را به گونه ای بار میآورد که در برابر شبهههای دینی به آسانی فریب نخورد و از سویی دیگر، هر خرافهای را نیز به نام دین نپذیرد.در اینجا، به برخی از شاخصترین فایدههای آموزش فلسفه به کودکان به صورت فهرستوار اشاره خواهیم کرد:
1. ایجاد خودباوری و بالا بردن اعتماد به نفس در کودک؛
2. علاقهمندی به درس و معلم؛
3. بروز استعدادهای پنهان و شکوفایی آن؛
4. درک و یادگیری بهتر آموختهها؛
5. قدرت نقادی و پرورش خلاقیت؛
6. کشف کمبودهای معنوی کودک؛
7. بروز پرسشهای پنهان کودک؛
8. عادت به تفکر فردی و گروهی؛
9. تقویت روحیه همکاری؛
.10 ایجاد رقابت سالم و دوستانه؛
.11 داشتن انعطافپذیری در زندگی آینده؛
.12 مقابله با شستوشوی مغزی و تبلیغات سوء؛
.13 ارتقای سطح داوری در کودک از طریق استفاده از ملاکها و معیارها؛
بحث و نتیجه گیری
فلسفه کودکان به ویژه در دوره دوم کودکی - دبستان - اهمیت زیادی دارد و نقش والدین و به ویژه مادر و دبیران و همکلاسی های دانش آموز اهمیت بسزایی دارد.متاسفانه در ایران وقتی برای فلسفه و آموزش به کودکان و دانش آموزان نمی گذارند به عبارت بهتر متخصصان تعلیم و تربیت روی فلسفه کودکان آن طور که باید و لازم است کار نشده است و این ضعف کارشناسان و متخصصان ما را می رساند دانش آموزان ابتدایی ما نمی دانند فلسفه چیست چه کاربردی در زندگی شان دارد اصلا مهارت فلسفه را یاد نگرفتند چون مربیان و مسئولان آموزش ندیدند که بخواهند دانش خود را به دانش آموزان منتقل کنند.
فلسفه برای کودکان یک رکن اساسی و پایه که باید به آن توجه محسوس و به جایی شود و در این امر مسئولین آموزش و پرورش و کارشناسان و دبیران مدارس نقش بسزایی ایفا می کنند دانشآموزان در کنار فراگیری درس از آموزگار، با شرکت در کلاسهای فلسفه برای کودکان، پرسشگری و انتقاد را نیز میآموزند. از اینرو، جرات بیان دیدگاههای خود و یا نقد دیدگاه آموزگار را پیدا میکنند و نقش پررنگتری در کلاس مییابند و این همان مطلوب ماست.
در غیر این صورت، این برنامه خود میتواند مشکلی برای نظام آموزشی کشور ایجاد کند، گذشته از اینکه در دیگر کشورها نیز درباره این برنامه چنین ادعایی نکرده اند رشد عقلانیت، مسئلهیی است که میتوان از زوایای متعددی به آن پرداخت. میتوان گفت قوام فرهنگی و علمی هر جامعه بر توانایی نیروهای فکری آن جامعه مبتنی است. از این رو لازم است متولیان امور، دقت و سرمایهگذاری لازم جهت بارورسازی این تواناییها در سنین کودکی را در دستور کار خود قرار دهند. هیچ چیز در آموزش فلسفه به کودکان مهمتر از روابط و مراودات فردی و شخصی نیست. به این معنا که در آموزش فلسفه به کودکان نقش مربی و معلم و ارتباط او با کودکان از اهمیت بسزایی برخوردار است.
مربی و معلم نقش بسزایی در علاقمند کردن کودکان به یادگیری و تفکر فلسفی ایفا می کند. به گمان من این نقش فقط محدود به سنین کودکی نیست و مربی و معلم می تواند تا دوران بعد از لیسانس نیز در علاقمند کردن دانشجو به تفکر فلسفی نقش مهمی داشته باشد.وی یادآور شد: اما به هر حال باید در نظر داشت که جهان در حال تغییر است و رسانههای مجازی و دیجیتال بر تمام شئون زندگی ما سایه افکنده است.