بخشی از مقاله
مقدمه
پژوهشهاي جدید سقراطشناسی از قرن هجدهم آغاز شده و ادوار مختلفی را پشتسر گذاشته است. پس از چندي حوزه تعلیم و تربیت نیز تحت تأثیر این پژوهشها قرار گرفت. در دوران معاصر، مطالعات لئونارد نلسون5 در دهه 1920 آغازگر بکارگیري روش سقراطی در شیوههاي تفکّر و یادگیري بود. در ادامه این روند، مطالعات محققین آلمانی در دهه 1950 موجب توسعه این شیوه در روشهاي یادگیري و تدریس شد و پژوهشهاي دیگري به گسترش این بحث کمک رساندند. با وجود پژوهشهاي بسیاري که در جهان در این زمینه انجام میشود، وضعیت اینگونه پژوهشها در ایران رضایت بخش نبوده و تنها مطالعه مستقلی که در این باره یافت شد، پژوهش چناري - 1387 - بود. چناري در کار خود به بررسی روش تدریس سقراطی بهعنوان راهبردي اساسی در تربیت شهروندي پرداخته است.
بر این اساس، پژوهش حاضر در نظر دارد با نگاهی بهتفکّرات بنیادین سقراط و روش او، به بررسی روش سقراطی در تعلیم و تربیت پرداخته و به این سؤالات پاسخ دهد: مبانی فلسفی روش تدریس سقراطی جیست؟امکانسنجی کاربست روش تدریس سقراطی در مدارس چگونه است؟ نقد روش تدریس سقراطی بهمنظور کاربست آن در مدارس حاوي چه نکات و ملاحظاتی است؟ در این راستا، با توجه به ماهیت پژوهش حاضر و با نظر به سؤالهاي فوق، پژوهش حاضر از نوع کیفی میباشد که به شیوه توصیفی-تحلیلی از نوع تحلیل اسنادي انجام شده است.
-1مبانی فلسفی روش تدریس سقراطی:
سقراط فیلسوفی شفاهی بود و از خود نوشتهاي برجاي نگذاشت؛ زیرا بهزعم او "تنها چیز ارزشمند عبارت است از مبادله زنده عقاید از طریق سؤال و جواب میان دو نفر در گفت و گوي شخص" - گاتري، . - 89 :1375 مهمترین مرجع آراء سقراط، شاگرد بزرگش افلاطون است که با انتشار مجموعه »گفت و گوهاي سقراطی« کمک زیادي به پژوهشگران در شناخت سقراط و اندیشه هایش کرده است. بر این اساس، در این پژوهش از عنوان دیدگاههاي سقراطی-افلاطونی براي اشاره به اندیشههاي مذکور استفاده شده و با توجه به این اندیشهها، تلاش شده است تا در مورد مهمترین مبانی فلسفی روش تدریس سقراطی در سه بخش هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی بحث شود.
-1-1 مبانی هستیشناسی:
سقراط درکاوشهاي خود در باب واقعیت و پاسخ به این سؤال که مهمترین امر واقع کدام است ، به سوي انسان و فهم حقیقت وجودي اوراه یافت. بهزعم سقراط، "همه واقعیات براي ما یکسان نیستند. یک واقعیت هست که ازهر واقعیت دیگري براي من انسانی،شناختش اهمیت بیشتري دارد و آن »خود من«انسانی است" - ملکیان، - 176 : 1379 بخش مهمی از اینخودذ انسانی مربوط به مفاهیم و ایدههایی است که ذهنیت او را شکل میدهند و وارسی و اصلاح دائمی آنها براي دستیابی به مرتبهاي کمالی بهکمک گفت و گو - یا همان دیالکتیک سقراطی - امري لازم بهنظر میرسد.
در همین راستا، افلاطون از دو عالم دانی و عالی سخن گفته و دیالکتیک را عالیترین شیوهاي میدانست که هدف اصلیاش دستیابی به جهان عالی ایدههاست؛ جهانی که امکان شناخت حقیقی هستی از جمله »هستی انسان« را براي او فراهم میسازد - افلاطون، - 1117 :1367 به عبارت دیگر، انسان توسط دیالکتیک، هستی - خصوصاً هستی انسان - را در کلیت آن یافته و به ایدههاي مطلقی میرسد که همه موجودات از جمله انسان از مجراي آن هویت یافتهاند. این امر راه را براي زیستن اخلاقی و عقلانی آدمی - یا همان زندگی بافضیلت - در این جهان میگشاید.
-2-1 مبانی معرفتشناسی:
معرفت از منظر سقراطی-افلاطونی شناسایی تصور صحیحی است که با شناخت خصوصیات ممیزه توأم باشد - افلاطون، . - 1350 معرفت حقیقی باید بهدست آمدنی، خطاناپذیر، واقعی و ثابت باشد و هر حالتی از ذهن که نتواند واجد این ویژگیها باشد معرفت حقیقی نیست - افلاطون، . - 1367 حرکت اندیشه از سطح به ژرفا و از نمود به اصل است؛ یعنی سیر معرفتی انسان از جهان دیده شدنی به جهان معنا و بالعکس است. از این منظر، تنها با استفاده از روش دیالکتیک میتوان به ذات اشیاء رسید و از چیستی عالم پرده برداشت و اوج عالم همان ایدههاي اعلی است و رسیدن به ایدهها در واقع رسیدن به حقیقت است - تایلر7، . - 438 :1999
-3-1 مبانی ارزششناسی:
پرسش از ماهیت »سعادت« از جمله مهمترین پرسشهایی است که اندیشه فیلسوفان یونان باستان را به خود مشغول داشته بود. در گفتگوهاي موجود در آثار افلاطون، سقراط با بررسی مسائل ارزشی و اخلاقی میکوشد تا حد ممکن تبیینی از چیستی فضیلت یا همان زندگی سعادتمندانه و نسبت فضیلت با تحقق سعادت را بهدست دهد. با توجه به اینکه غایت ارزش در اندیشه سقراطی-افلاطونی، رسیدن انسان به جهان ایدههاست، هر چقدر اراده آدمی او را ازبعد مادي بیشتر جدا کرده و ب هسوي آن جهان سوق دهد، انسان به ارزشها نزدیکتر میشود و بالعکس. بنابراین، ارزشها این جهانی نبوده بلکه مربوط به همان جهان ایدههاست - افلاطون، . - 29 :1914
-2کاربست روش تدریس سقراطی:
اندیشمندان متعددي سعی داشتهاند تا با استفاده از روش سقراطی، پیشنهاداتی براي تدریس معلمان ارائه کنند. براي نمونه، آنجلی نقش معلمان در استفاده از روش سقراطی در تدریس را چنین میداند:
-1 تکالیف و سؤالات بزرگ و گسترده را به اجزاي کوچک و خرد تبدیل کنند
-2 بهوسیله پرسیدن سؤالات به رفع ابهام درتفکّر شاگردان کمک کنند
-3 سؤالاتی را مطرح کنند که برانگیزانندهتفکّر باشند
-4 شاگردان را تشویق کنند تا مطالب و موضوعات را براي یکدیگر توضیح دهند - آنجلی، - 47 :1999 همچنین، پل - 1995 - 8 براي استفاده معلمان از روش تدریس سقراطی، سه پیشنهاد به شرح زیر ارائه نموده است:
الف - خود جوش نمودن تدریس
ب - استفاده از پرسشگري اکتشافی
ج - هدفمندسازي تدریس
علاوه بر این موارد، یکی از کاربردهايِ عملی روش تدریس سقراطی در آموزش و پرورش را میتوان در فعالیت علمیِ پارکر و هس - 2001 - 9 مشاهده کرد.آنها براي توضیح دیدگاه خود از عبارت »تدریس با و براي بحث و گفتگو10« استفاده میکنند. نویسندگان مذکور یکی از مهمترین دلایل خود براي پرداختن به موضوع بحث و گفت و گو در برنامههاي درسی و تدریس را امکان تبدیل شدن دانشآموزان به افراد دموکراتیک میدانند.
-3 نقد روش تدریس سقراطی:
متفکّرین بسیاري در طول تاریخ به تحسین و تبلیغ روش سقراطی پرداختهاند، لیکن، اندیشمندان و فیلسوفان دیگري نیز وجود داشتهاند که در کنار توجه به محاسن این روش، با نگاهی انتقادي به آن پرداخته و معایب و اشکالات آنرا نیز از نظر دور نداشتهاند - راد، . - 1997 بهعنوان نمونه، برخی اذعان داشتهاند بکارگیري این روش براي نوجوانان و جوانانی که زمینهسازي فرهنگی مناسبی براي آنها صورت نگرفته است میتواند بسیار خطرناك باشد. در مقابل، گروهی معتقدند که این روش میتواند زمینهساز خوبی براي پرورشتفکّر انتقادي از همان دوران کودکی باشد. بعضی نیز پیشنهاد ادغام این دو نظر را دادهاند.
یکی از مهمترین نقدها به روش سقراطی از سوي فیلسوفان تحلیلی تعلیم و تربیت مطرح شده است. آنها طرح سؤالات سقراط را »جهت دار« و حاوي پیشفرض دانسته و روش او را القایی میدانند. شفیلد - 1375 - پس از آنکه ابتدا فلسفه را »فرآیند یا جریان سؤال کردن« تعریف میکند، از سقراط بهعنوان پیشگام این جریان نام می برد که در جست و جو براي نیل به دانش حقیقی از فن پرسش و پاسخ استفاده میکرد.
بهزعم او، سقراط براي روشن ساختن عقاید افراد، یا »براي آزاد ساختن ذهن آنان از خطا« سؤال مطرح میکرد و سعی داشت با سؤال کردن، ذهن خود و دیگران را از عقاید از پیش تصور شدهاي که اغلب مانع فهمیدن است آزاد سازد. اما شفیلد به نقد سقراط روي آورده و یکی از بزرگترین نقایص روش سقراطی را امکان طرح سؤالات تقلبی16در این نوع روش گفت وگو میداند؛ یعنی سؤالاتی که مخاطب را وادار میسازند تا پاسخهایی متناسب با منظور ما بدهد. همچنین، هابرماس و بوبر نیز از منادیان گفت و گو در عصر حاضرند که دیدگاههاي بدیلی درباره گفت وگو ارائه کردهاند. هابرماس با ارائه یکی از مهمترین نظریات خود با عنوان »عقلانیت و کنش ارتباطی« نقش مهمی در بازتعریف ارتباطات سالم انسانی داشته است.