بخشی از مقاله

چکیده

فیروزه کانی قیمتی و نیمهقیمتی1 است که از هزاران سال پیش با فرهنگ انسان در بخشهای مختلف جهان در آمیخته است. این سنگ گرانبها، در ادوار مختلف فرهنگ انسانی، به عنوان ابژهای زینتبخش و البته وسیلهای کاربردی در بستر فرهنگ انسانی مورد استفاده قرار گرفته است. چنانچه، گاه از آن، به عنوان شیای تزیینی و آیینی در بستر تدفینها استفاده شده و گاه به عنوان کالایی قیمتی از سرزمینی به سرزمینی دیگر منتقل میگردیده است. از این منظر، فیروزه به مثابهی مادیتی حاضر در بسترهای مختلف فرهنگی در زمانهای مختلف، قابل تحقیق و بررسی با رویکردهای مادهمحورانه است.

رویکردی که در مجموعهی علوم انسانی، تنها در باستانشناسی به عنوان زیرشاخهای از این علوم، مبنای رسیدن به شناخت پیرامون انسان و فرهنگاش قرار میگیرد. باستانشناسی به مطالعهیمواد و خصوصاً مواد فرهنگی میپردازد. منابع باستانشناسان عموماً عینیتهای دنیای مادی است. از سویی، علوم دیگری چون تاریخ و دانشهای مبتنی بر رویکرد تاریخنگارانه چون گرایشهایی از علوم دینی که به بررسی روایت-های تاریخی میپردازد، حول محور فیروزه بحث نمودهاند.

در این میان مورخان،عموماً محوریت را به منابع مکتوب میدهند. اضافه براین، تجزیه و تحلیل متون تاریخی، مطالعات تطبیقی و منابع روایی و شفاهی در بافت اجتماعی از منابع مورد استفاده مورخان قلمداد میشود. منابع متفاوت، موضوعات متفاوت و روشهای گوناگون، تفاوتهای روشی و روششناسی بین مورخان و باستانشناسان را شکل داده است. در موضوع فیروزه، هم منابع تاریخی و هم یافتههای باستانشناسی، خصوصا در بافتهای ایستا و زمان گذشته طی دهههای اخیر قابل توجه بوده است. این دو رویکرد اضافه بر تفاوت در موضوع و منابع، در نگاهشان به موضوعات نیز تفاوت دارند.

این مقاله با رویکرد روششناسانه به بررسی منابع، روشها و شاخصترین نمونههای پرداخته شده به فیروزه در باستانشناسی و تاریخ، همینطور دو گرایش علمی یعنی علوم دینی با رویکرد تاریخ محور و دانش ادبیات در موضوع فیروزه می پردازد. روش به مثابه مبنای اعتبار در دانشهای انسانی در این مقاله مد نظر است. فاعلان شناسا و موقعیتی که نسبت به موضوع و زمان دارند، همچنین بافت تاریخی-اجتماعی، همچنین بستری که این رویکردهای علمی با روشهای خود در آن دست به بررسی پیرامون یک موضوع واحد میزنند، بحث اصلی مقاله است.

موضوع اصلی در اینجا دغدغههای روششناسانه و مقایسه تاریخ و باستان شناسی فیروزه و جایگاه مهم باستانشناسی در پژوهشهای پیرامون فیروزه به مثابهی مادهای فرهنگی است. .1 بهکار بردن اصطلاح نیمهقیمتی همراه با قیمتی برای فیروزه در اینجا براساس رویکردهای ارزشگزاری سنگهای معدنی به این دلیل صورت گرفته است که بهطور کلی نوع بافت سنگ، کیفیت، رنگ و ماندگاری آن، موجب میشود تا برخی از انواع فیروزه قیمتی و برخی نیمه قیمتی محسوب گردد.

-1مقدمه

فیروزه به عنوان شیء شأنزا از دوران نوسنگی - 6000سال قبل از میلاد - تاکنون میان جوامع مختلف کاربرد داشته است. تجارت و بازرگانی و یا میراث خانوادگی در روند تحولات این شیء تاثیر گذار بوده است. فیروزه در کاوشهای باستانشناسی بیشتر به عنوان شیء تزیینی و آیینی در کنار تدفینها بدست آمده است. اما در متون تاریخی، نوشتههای مورخان و جهانگردان، کتب ادیبان و شاعران به عنوان کسانی که در برههای تاریخی زیسته و در آثار خود از جامعهای که در آن میزیسته تاثیر گرفتهاند و از این منظر آثارشان قابلیت تاریخی و تاریخنگاری مییابد، همینطور مذهبیون و تاریخنگاران اسلامی با رویکرد خاص خود به ثبت و ضبط و بیان اخبار و روایتهای عموماً مذهبی حول محور دستورات اولیای دینی و نحوهی زیست ایشان، از فیروزه در مقام شیء و مادهای مهم، سرنخها و نشانههایی موجود است که این نشانهها عموماً قابلیت بحث در ارتباط با فیروزه بر اساس متن و نوشته را فراهم مینمایند.

اما سوال اصلی اینجاست که آیا آگاهی و اطلاعات ما از فیروزه تنها براساس متون و نوشتهها قابلیت بحث و تعمیم به تمام ادوار زندگی انسانی پیدا میکند، در حالی که متن و نوشته تنها دورههایی محدود از زندگی انسانها بر کرهی زمین را پوشش داده و در مقابل میلیونها سال زندگی، تنها 5 هزار سال - از هزارهی سوم قبل از میلاد تاکنون - را تا حدودی روشن می-نمایند؟ هرچند بهطور کلی، تاریخ و تاریخنگاری علمی برمینای روایتها، وجود یا عدم وجود متنها و متاثر شده از خواهشهای انسانی و غرض ورزیها و درست و غلطهای روایتهاست و کاستیهایی عمیق در ارتباط با جزئیات رفتارهای عامهی مردم و زندگی روزمره دارد و چنانچه "پلام" میگوید که تاریخ در اصل علم " معرفت به رفتار انسانی و آگاهی به روابط اجتماعی ایشان در گذشت ایام است".

تاریخنگاریِصرفاً براساس مکتوبات، توانایی برآورده ساختن این مهم را نداشته و با روشهای عموما اخباری خود، چنانچه در تاریخنگاری اسلامی بهخصوص میبینیم - صدقی، - 104 :1393 نمیتواند ماهیت واقعی حضور یک ماده - در اینجا فیروزه - را در کم و کیف زندگی انسانی و روابط اجتماعی آنها را به تصویر بکشد. چیزی که مسالهی اصلی این پژوهش نیز حول محور آن میچرخد. تا چه اندازه مکتوبات عام و در دسترس با رویکردهای مختلف - در اینجا، تاریخ-نگاری، ادبی و دینی - توانسته است به جزئیات فیروزه در مقام یک ماده و نه صرفاً توصیف یک چیز در هیبت متن بپردازد و در این میان باستانشناسی چگونه میتواند به این منظور و هدف نزدیک شود؟

-2روش تحقیق

این پژوهش براساس روش کتابخانهای، بررسی یافتههای باستانشناسی گزارش شده در پژوهشهای میدانی باستانشناسی و منابع تاریخی و مکتوب مرتبط با موضوع مورد بحث صورت گرفته است. رویکرد این پژوهش رویکردی غیر آماری بوده و در بحث و تحلیل از روشی استقرایی-قیاسی بهره گرفته است.

-3بحث

-3-1 برداشت اول، متن - فیروزه در متون -

فیروزه در ادبیات، علوم الهی و دینی و به خصوص در تاریخ چه جایگاهی دارد؟ این سوال یک سوال کلیدی ست از این منظر که بدانیم شناخت فیروزه و جایگاهش در بافت جوامع انسانی از چه طریق بیشتر و بهتر قابل دست یابیست. در مطالعات انسانشناختی و علوم اجتماعی مربوط به فیروزه، منابع مکتوب جایگاهی بسیار مهم دارند. چنانچه عمده مطالعات براساس مکتوبات به وجوه تاریخی و تاریخنگاری - از تاریخ سیاسی تا اجتماعی - ، حضور فیروزه در روایتهای ادبی و آثار شعر و داستان و اهمیت آن در روایتهای دینی و مذهبی میپردازند.در واقع در بافت کنونی، وقتی از فیروزه با نگاه پژوهشی صحبت به میان میآید، کمتر فیروزه به مثابهی مادهای در بافت زندگی اجتماعی، بدون معناهای برآمده از گفتهها و شنیدهها و روایتهای مکتوب مورد بررسی قرار میگیرد.

در اصل، عموم پژوهشها که برمبنای مکتوبات هستند کمتر به فیروزه به عنوان مادهای فرهنگی میپردازند و چون از نظر روشی بیشتر برمینای بررسی اسناد گردآمده از روایتهای مکتوب و شفاهیات - مانند فولکلور و اشعاری که گاه مکتوب نیز شدهاند - ، استواراند - نجاتی حسینی، - 1382، کمتر بستر مادی فیروزه و جایگاه آن به عنوان یک شیء را مورد مطالعه قرار میدهند. برای این موضوع در قسمت آغازین بحث، به نمونههایی از پرداختهای مروبوط به فیروزه در سه دسته دانش بیان شد، یعنی تاریخ، علوم دینی و روایتهای مذهبی و ادبیات که هر سه بر مکتوبات استوار هستند، نگاهی میاندازیم.

-3-1-1ادبیات

آنچه در مفهوم ادبیات بیشتر از هر قسمی خود را در نظر عام و خاص جلوهگر نموده و گاه حتی مبنای ارجاعات اجتماعی قرار میگیرد، شعر است. در اینجا ما نیز از این قسم از ادبیات استفاده نموده و نگاهی به نام و اشارات مربوط به فیروزه در اشعار برخی شاعران به نام انداختیم.

چنان دید روشن روانم به خواب/که رخشنده شمعی برآمد ز آب

مه روی یتی شب لاژورد/ از آن شم شتی چو یاقوت زرد

در و دشت برسان دیبا شدی/ یکی تخت پیروزه پیدا شدی

نشسته برو شهریاری چو ماه/ یکی تاج بر سر به جای کلاه

- شاهنامه فردوسی، - 1386

صائب اگر به تاج شهان جا کند/ همان فیروزه یاد خاک نشابور میکند

- صائب ، - 852 :1389

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید