بخشی از مقاله
چکیده
محمد بن زکریای رازی در زمانه خود بیشتر به عنوان طبیب شهرت داشت. و مخالفان فکری زیادی داشت که از سر طعنه او را طبیب مینامیدند. در زمانه ما هم گرچه تاحدّی به آراء فلسفی وی توجه شده است اما همچنان شهرت و مقام او بخاطر تالیفات و تخصص او در حوزه طب است. اما خود محمد بن زکریا بیش و پیش از هر عنوانی خود را فیلسوف میداند و ترجیح میدهد که او را فیلسوف بخوانند و برای اثبات این مطلب که او لیاقت عنوان فیلسوف را دارد کتابی به نام السیره الفلسفیه مینویسد که موضوع اصلی آن معرفی فیلسوف و اثبات فیلسوف بودن خود است. عنوان و مطالب این کتاب و تلاشی که وی در متن این کتاب برای اثبات فیلسوف بودن خود انجام میدهد، سه پرسش اساسی را مطرح میکند:
-1 چرا عنوان فیلسوف برای محمد بن زکریا اینقدر اهمیت دارد؟
-2ایشان چه تلقی از ماهیت و کارکرد فلسفه دارد؟
-3آیا واقعا میتوان محمد بن زکریا را فیلسوف دانست؟
در این مقاله سعی میشود با تمرکز بر تحلیل مطالب کتاب السیره الفلسفیه به پرسش اول پاسخ داده شود. اما از آنجایی که پاسخ به این پرسش منوط به پاسخ به دو پرسش بعدی است،لذا به دو پرسش بعدی نیز در حد ضرورت پرداخته میشود.
مقدّمه
گرچه از محمد بن زکریای رازی کتابهای جامعی در فلسفه همانند آثار ابن سینا و فارابی و دیگر فلاسفه مشهور به دست ما نرسیده و حتی گزارشی دال بر نوشتن چنین کتابهایی هم در منابع و تذکرهها نیست. اما این مطلب به این معنا نیست که رازی هیچ تألیف فلسفی نداشته است. کتابهای فهرست مانند فهرست بیرونی، الفهرست ابن ندیم، اخبار الحکما و عیون الانباء، آثار فلسفی و غیر فلسفی رازی را بررسی و احصاء نمودهاند .پل کراوس شرقشناس آلمانی مجموعه آثار فلسفی به جای مانده از زکریا را تحت عنوان }رسائل فلسفیه لابی بکر محمد بن زکریا الرزای{ جمع آوری و منتشر نموده است. که شامل آثار زیر است:
-1کتاب الطب الروحانی-2 کتاب السیره الفلسفیه-3 مقاله فی ما بعد الطبیعیه-4 مقاله فی امارات الاقبال و الدوله -5 من کتاب اللذه -6 من کتاب العلم اللهی -7 القول فی قدماء الخمسه-8 القولی فی الهیولی-9 القول فی الزمان و المکان-10 القول فی النفس و العالم-11 المناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی - کراوس،1982،فهرست کتاب -
هرچند تحقیق در نوشتههای فلسفی محمد بن زکریای رازی وسخن گفتن در مورد وجوه فلسفی شخصیت وی هنوز جای کار فراوان دارد1 اما آنچه که در این نوشتار پیگیری میشود بازخوانی کتاب السیره الفلسفیه2 به منظور یافتن پاسخ به این پرسش است که چرا عنوان فیلسوف برای محمد بن زکریا اینقدر اهمیت دارد که برای اثبات فیلسوف بودن خود دست به نوشتن یک کتاب میزند؟
علاوه بر تلاش برای پاسخ به پرسش مذکور، اهمیت بازخوانی این کتاب وقتی بیشتر روشن میشود که اولا بدانیم این رساله از رسالههای که مخاطب آن عموم مردم باشد نیست.همچنان که خود محمد بن زکریا در اول کتاب میگوید او این کتاب را در جواب نقد اهل نظر، تمیز و تحصیل نوشته است و ثانیا بدانیم رازی در این کتاب تصریح میکند که اگر او جز همین کتاب السیره فلسفی چیزی .1 برای گزارشی از پژوهشهای رازی شناسی ر.ک :اذکایی، پرویز، رازی شناسی در عصر حاضر،»آینه میراث، دوره جدید، پاییز 1382، ش22 .2 منبع این مقاله برای بازخوانی کتاب السیره الفلسفیه، نسخه ای از این کتاب است که پل کرواس در ضمن مجموعه رسائل فلسفی زکریا چاپ نموده است.
فیلسوف کیست و فلسفه چیست? - تحلیلی از رساله السیره الفلسفیه محمد بن زکریای رازی - 441 دیگر ننوشته باشد،شایسته نام فیلسوف است.اما از آنجایی که پاسخ به پرسش مذکور منوط به پاسخ به دو پرسش دیگر است لذا به دو پرسش بعدی نیز در حد ضرورت پرداخته میشود.آن دو پرسش عبارتند از:-1 محمد بن زکریا چه تلقی از ماهیت و کارکرد فلسفه دارد -2آیا واقعا محمد بن زکریا فیلسوف است؟
چیستی فلسفه و کیستی فیلسوف:
آنچه از مطالب این رساله موجز - که در مجموع حدود ده صفحه است- و البته توجه به سایر نوشتههای محمد بن زکریای رازی بر میآید این است که فلسفه برای او علمی در عرض و سایر علوم نیست که با نوشتن این کتاب درصدد باشد خود را به عنوان عالم در فلسفه به معاصرین و تاریخ معرفی کند. اساساً محمد بن زکریا آنقدر در طب شهرت دارد که نیاز به شهرت و تلاش برای ماندرگاری در تاریخ نداشته باشد. همچنانکه خود او در همین رساله میگوید که کتابی به نام حاوی یا جامع را نوشته که نه کسی مانند آن را نوشته و نه دیگر کسی خواهد توانست مثل آن را بنویسد.
برای فهم سر تلاش محمد بن زکریا برای اثبات فیلسوف بودنش، بهترین راه فهم تلقی او از چیستی فلسفه و ارزش و ضرورت آن است. در نگاه وی همچنانکه خواهد آمد فلسفه اولا یک ضرورت است نه یک فضل ثانیا فلسفه راه رسیدن به سعادت و به نوعی عامل تمایز انسان از حیوان است. رساله السیره الفلسفیه با نقل سخن و دلیل مخالفانی که او را فیلسوف نمیدانستند شروع میشود.اصل مدعای مخالفان این است که محمد بن زکریای رازی از شیوه و سیره سقراط - به عنوان بزرک حکیمان- کناره گرفته است. زیرا به امور معاش اشتغال ورزیده، ساده زیستی را رها نموده،با سلاطین رفت و آمد نموده، و با مردم مخالطت میکند.
طرح رازی در این رساله برای پاسخ به این منتقدان - و در واقع برای معرفی فلسفه حقیقی از منظر او- این است که ابتدا با ناقدان خود هم سخن شده و میپذیرد که سقراط معیار خوبی برای سنجش فیسوف بودن یا نبودن اشخاص است. سپس نظر منتقدان در باب کنارهگیری سقراط از امور معاش را میپذیرد اما با تقسیم زندگی سقراط به دو دوره افراط و اعتدال، یادآور میشود که سقراط پس از مدتی به اشتباه بودن روش زندگیاش پی برده و به این نتیجه رسیده است که زندگی فیلسوفانه و مبتنی بر فضیلت این نیست.