بخشی از مقاله
چکیده
روش اطمینانبخش در فهم و تفسیر یک متن، این است خود متن را به سخن درآوریم؛ نه اینکه ما از طرف متن سخن بگوییم. هدف اصلی روش معناشناسی این است که از اعمال نظر مفسر متن جلوگیری شود و به درستی به مراد نویسنده دست یازید. با این روش، میتوان یک زبان استاندارد و یک زبان مشترک برای درک مفاهیم قرآن به وجود آورد. مراد از معنا، دو چیز است، یکی مصداقی است که لفظ برای اشاره به آن بکار رفته، دیگری تصوری است که از آن مصداق به ذهن اهل زبان، متبادر میشود. یکی از روشهای فهم متن، روش سمانتیک یا معناشناسی است.
معناشناسی در قرآن، عبارت از شناخت معنای مفردات و تعابیر قرآنی، در گذر تاریخ و نیز در خود قرآن است. معناشناسی سه شاخه عمده دارد: معناشناسی فلسفی، معناشناسی منطقی، معناشناسی زبانی. معناشناسی در تقسیمی دیگر، به معناشناسی نظری و معناشناسی کاربردی تقسیم میشود. میان معنای یک زنجیره کلامی، دو رابطه افقی و عمودی برقرار است. رابطه افقی، همان رابطه ترکیبی - همنشینی - و رابطه عمودی، رابطه انتخابی - جانشینی - میان معناهای زنجیره کلامی با معناهایی است که میتوانند جایگزین آنها شوند. شناخته شدهترین روابط مفهومی را میتوان شمول معنایی، هم معنایی، جزءواژگی و تقابل معنایی و تباین معنایی برشمرد.
مقدمه
بعد از ایمان به کتاب آسمانی، مهمترین دغدغه، فهم درست آن است. یکی از روشهای فهم متن، معناشناسی است در معناشناسی مفردات و ترکیبات قرآن، به یک سری پیش فرضهایی تکیه میشود که یا در میان مخاطبان معهود نیست و یا محل اختلاف است، که اگر معنای آنها روشن نشود، شاید مطالب ما متناقض یا غیر مستدل به نظر برسد.
بعلاوه، مراجعهی خام به میراث لغوی، بدون اتخاذ تعاریف و مبانی و روشهای منقح، موجب میشود مقلدگونه، همان بیانات مفسران و لغویان گذشته را در معنای مفردات و ترکیبات قرآن بیان کنیم، بدون اینکه توجه داشته باشیم که هریک از آنها، خواسته یا ناخواسته در بیان معنا از پیشفرضهای خاصی تاثیر پذیرفتهاند؛ در حالیکه پیش فرضهای آنان، سازگار با هم نیستند و در چنین شرایطی، در معناشناسی مفردات و ترکیبات قرآن، به طور ناخواسته به تناقضگوییهایی مبتلا خواهیم شد. - نکونام،1390، ص - 18
مناسبترین راه برای رهایی از این تناقضگوییها این است که ما در فهم، بررسی و تفسیر یک متن، خود متن را به سخن درآوریم؛ نه اینکه ما از طرف متن حرف بزنیم. در اصل، هدف اصلی روش معناشناسی نیز همین است که احتمال تفسیر به رای، به صفر برسد یا بشدت کاسته شود واز اِعمال نظر خواننده یا تفسیرکننده متن جلوگیری شود. - قنبری، 1393، ص - 17 مزایای استفاده از روش معناشناسی برای درک مفاهیم قرآن را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
-1 این روشها، سیستماتیک، منظم و قانونمند هستند.
-2 این روشها، تعریف شده و مشخص هستند.
-3 استاندارد هستند.
-4 صحت و سقم نظرات، قابل بازشناسی است.
-5 راه تحلیل و بررسی بر روی افراد غیر متخصص، بسته خواهد شد.
ویژگی استفاده از این روشها این است که ما میتوانیم یک زبان استاندارد، برای مفاهیم قرآن تعریف کنیممثلاً. اگر در ایران با استفاده از این روشها به یک جواب میرسیم، مسلمان دیگر در نقطهای دیگر با استفاده از این روشها به همان جواب خواهد رسید. به عبارت دیگر، ما می توانیم با استفاده از معناشناسی، یک زبان مشترک برای درک مفاهیم قرآن بوجود آوریم. - لسانی فشارکی، 1386، ص - 64
تعریف معنا
واژه «Meaning» در لغت، به معنای »معنی دادن یا داشتن، نشانهی چیزی بودن« است. - آریانپور، 1385، ج 2، ص - 1403 مراد از معنا، دو چیز است، یکی مصداقی است که لفظ برای اشاره به آن بکار رفته، دیگری تصوری است که از آن مصداق به ذهن اهل زبان، متبادر میشود. - نکونام،1390، ص - 15 معنا در عرف ذهنی ما، به همان توضیحی که درباره یک لغت در فرهنگ لغات نوشته میشود، منصرف است؛ اما در ارتباطات، به معنا باید از زاویهای دیگر نگاه کرد.
- محسنیانراد، 1385، ص - 79 جیمز واتسون - 1984 - ، معنا را چنین تعریف میکند: »در ارتباط، یک کنش متقابل پویا بین خواننده، بیننده، شنونده و غیره با پیام وجود دارد. خوانندهای که خود مرکب است از تجربیات فرهنگی و اجتماعی او، بنابراین او کانالی است مابین پیام و کنش فرهنگی. این است معنی.« - محسنیانراد، 1385، ص - 79 این تعریف میگوید، معنا در اثر صرف دانستن معنای لغت، کشف نمیشود؛ بلکه آگاهی از بافت فرهنگی و تعاملات متقابل فراوانی لازم است تا یک معنا از درون پیام کشف شود.
وقتی میتوان از معنا سخن گفت، که پای اراده در میان باشد. - دهقانپور، 1393، ص - 35 لوک فری در تفسیر »معنا« میگوید اگر در جستجوی معنای کلمهای ناآشنا در زبانی بیگانه باشیم، میپرسیم »چه میخواهد بگوید» . «خواستن« را به کار میبریم که مستلزم نیت یک سوژه - فاعل شناسا - است؛ مثلاً اگر یک تابلوی راهنمایی و رانندگی »معنا«یی دارد، فقط به این علت نیست که مسیری را نشان میدهد - کاری که، برای مثال، ستارهها نیز انجام میدهند، ستارههایی که زیبا ولی عاری از معنا هستند - بلکه به این علت است که کسی عمداً«» آن را به وجود آورده است - حتی »کسی« ناشناس، مثل یک مهندس راهسازی - ، کسی که میخواهد با ما ارتباط برقرار کند و اطلاعات معینی را به ما انتقال دهد.
میتوان این اصل موضوع را مسلم گرفت که هر چیزی که نتیجه ارادهای نباشد، هرچند ارادهی ناخودآگاه، مثل لغزش زبانی، معنایی ندارد. بنابراین، برای مثال، هیچ کسی از »معنا«ی درختی، میزی یا حیوانی سؤال نمیکند. ولی میتوان از معنای کلمهای، حرفی، حالت صورتی، اثری هنری یا هر نشانهی دیگری سؤال کرد؛ یعنی هر چیزی که به نظر ما، خواه درست یا نادرست، قطعا ترجمان نوعی اراده و نشانهی نوعی شخصیت است. - فری، 1383، ص - 28
به نظر برخی، معناداری را باید از منظر معناشناسی در حوزهی زبان نگریست. معناداری همان هرمنوتیک است؛ یعنی معنادار بودن یک شئ یا فعالیت برای شخص، بسته به نوع تفسیر و تلقیای است که شخص از آن دارد؛ برای مثال صیغهی عقد ازدواج معنادار است؛ زیرا این کلمات تعهدات متقابل برای زوجین ایجاد میکند. تقدیم یک دستهی گل به شخص، معنادار است، زیرا سمبل اظهار عشق و ارادت است. از این مثالها میتوان نتیجه گرفت که معناداری یک عمل، مستلزم درجهای از خودآگاهی و داشتن تصویری شفاف از عمل است. معنادار بودن یک عمل به آگاهی فاعل آن عمل بستگی دارد و تفسیری که او از آن عمل به دست میدهد، نشاندهندهی اهدافی است که باید برای او شفاف باشند. - موسوی، 1382، ص - 229
معنا شناسی
یکی از روشهای فهم متن، روش سمانتیک - semantics - یا معناشناسی است که از ظهور آن به عنوان یک علم، کمتر از نیم قرن میگذرد. واژه - semantique - توسط م. برآل در سال 1893م، با اقتباس از لغت یونانی - semantika - ، جمع - semantias - به معنای علم مطالعهی معنا وضع شد. این اصطلاح تنها برای - اطلاق به معنی - به کار گرفته نشد، بلکه سیر تحول آن را که معناشناسی تاریخی نامیده میشود، در برگرفت و مدت زمانی به طول انجامید تا این اصطلاح رسمیت یافت. - پالمر، 1381، ص - 14 پس معناشناسی شاخهای از دانش زبان شناسی است که به نظریهی معنا میپردازد و یا »شاخهای که به بررسی شرایط لازم در رمز میپردازد تا قادر بر حمل معنا شود.«