بخشی از مقاله

چکیده

یکی از متداولترین تشبیهات شعر فارسی، تشبیه چشم است به نرگس. این تشبیه در شعر فارسی سابقهاي دراز و کاربردي طولانی دارد. تا بدانجا که آنرا در زمره تشبیهات مرده1 قلمداد کرده اند.

این قبیل استعارهها نیروي هنري خود را از دست میدهند و در ردیف واژگان معمول قرار میگیرند.در این مقاله خواهیم دید که تصویر نرگس در آثار پیشاهنگان شعر فارسی بدیع، دقیق، زنده و هنرمندانه بوده است. این گل در دوره هاي آغازین شعر فارسی مشبه به هاي متعدد و رنگارنگ داشته است اما رفته رفته از بین این مشبه به ها چشم بر دیگران چیره می شود؛ تشبیه معکوس می گردد و نرگس مشبه به جاودانه چشم میشود. اما با وجود تبدیل چشم نرگس به تشبیهی کلیشه وار، هنوز این سئوال در ذهن جاري است که به راستی جامع یا وجه شبه چیست؟ در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی سیر تشبیه به این سئوال نیز پاسخ داده شود.

»قصه چشم نرگس« نرگس در صف اول گلهایی است که نگاه نخستین شاعران پارسی گوي را به خود کشانده است. شاعران طبیعتگراي قرون چهارم و پنجم در کنار وصف گل و سوسن و سمن به صورتگري نرگس هم پرداخته اند. این صورتگري عموما دقیق است و تنها به شکل این گل پرداخته نشده است. گو اینکه در تشبیهات این دوره به زمان رویش آن هم نظر شده است

.2 گاه آن را به چشم دلبر عیار ماننده کردهاند و گاه دیناري با ضرب جعفري در میانه.

3 شاعران این دوره، اساسا به شیوه معکوس از آنچه بعدا متداول شد، گل نرگس را به چشم زیباي صنم خلخی نژاد تشبیه کردهاند،1 که در میانه زمینه کافوري, کسی انگشتی زعفرانی برنهد. نقطه مشترك در این اشعار آن است که شاعر در بیان رنگ و حالت نرگس از تشبیهات مجزا سود می گیرد. گویی که حالت آن به چشمهاي صنم خلخی می ماند اما در توصیف شکل آن از تصاویر دیگري سود جسته اند.2البته، همزمان، در تشبیهی کامل با وجه شبهی متفاوت، چشم خوبان به نرگس مانند می شود:

گل ار باخار و بیخارست نرگس //  رخ و چشمش چرا بی خار و باخار

یکی چون سرخ گل بیخار و دلبند //   یکی چون نرگس و خارش جگر خوار

همین تصویر در شعر قطران هم تکرار شده است:

چشم تو دین برباید رخ تو باز دهد  //  چه بلایی تو که هم دینبر و هم دینآري

گل با خار بود نرگس بیخار بود  //  چون تویی نرگس پر خار و گل بیخاري؟

ساق پیروزه و حوالی سیم //   در میان ضرب جعفري دینار

-1کسایی نرگس را به چشمهاي کوچک صنم خلخینژاد ماننده کرده است:

نرگس نگر چگونه همی عاشقی کند؟ //   چون چشمکان آن صنم خلخی نژاد

گویی مگر کسی بنشان ز آب زعفران //   انگشت زرد کرده به کافور بر نهاد

-2خجسته باز گشاده دهان مشکیندم   // گشاده نرگس چشم دژم ز خواب و خمار

یکی نه چشم و لیکن به گونه چشمی  //  که دیده ش از شبه باشد مژه ز زر عیار

یکی نه چتر ولیکن بگونه چتري  //  که سیم خامش و میناش چون سرین ز نگار

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید