بخشی از مقاله
چکیده
پیشنهاد تصویب قطعنامه 337 مجمع عمومی با عنوان »اتحاد برای صلح« که بعدها به نام وزیر خارجه وقت امریکا نیز شهرت یافت، راهکاری برای برونرفت از بنبست ماده 12 منشور ملل متحد بود، که اجازه ورود به پروندههای مربوط به صلح و امنیت بینالمللی را که در دستور کار شورای امنیت است، به مجمع عمومی نمیدهد و همچنین ماده 27، که به پنج قدرت برتر جنگ دوم جهانی حق »وتو « میداد. براساس این قطعنامه اگر در مواردی شورای امنیت سازمان ملل متحد به علت »وتو« یکی از اعضای دائم خود نتواند هنگام تهدید برضد صلح، نقض صلح یا عمل تجاوز اقدام مناسبی انجام دهد، وظیفه صلح و امنیت بینالمللی به عهده مجمع عمومی سازمان ملل متحد گذاشته میشود.
اما چرا در سال 2014 در حوادث جدایی کریمه از اوکراین و در همین سال در حوادث یمن زمانی که انتظار میرفت شورای امنیت بهصراحت به مسئله ورود پیدا کند، تنها به صدور چند توصیهنامه به طرفین اکتفا کرد؟ به نظر میرسد مهمترین دلیل سد راه مجمع عمومی برای ورود به این مسائل اختلافات داخل شورا بود تا مدیریت این دو مسئله از دست قدرتهای بزرگ خارج نشود؛ چراکه اگر بهظاهر در این مسئله بنبستی دیده میشد، مجمع عمومی به استناد قطعنامه اتحاد برای صلح میتوانست به این مسئله ورود داشته باشد و تصمیمگیری را از دست شورای امنیت خارج کند. در این مقاله در پی واکاوی مستندات حقوقی دال بر این ادعا هستیم.
مقدمه
چالشهای موجود در نظام بینالملل با گسترش ارتباطات افزایش یافته است. هرچه در نظام بینالملل روابط بیشتر و نزدیکتر و قابلیت دسترسی افراد و گروهها بیشتر شده است، شاهد رشد مسائل و معماهای بیشتری در روابط بین دولتها هستیم. امنیت یکی از این مسائل است. زمانی که »جان هرز1« در سال 1951 میلادی در کتاب رئالیسم سیاسی- ایدئالیسم سیاسی؛ مطالعه نظریات و وقایع2 از معمای امنیت گفت، بهطور قطع به این پیچیدگی اشاره داشت. اینکه در دنیای معاصر اگر یک کشور بخواهد امنیت خودش را تأمین کند بهطور قطع امنیت سایر کشورها تهدید خواهد شد
افزایش توان موشکی »کشور الف« تهدیدکننده امنیت »کشور ب« است؛ بهطور مسلم هرچه توان موشکی »کشور الف« پیچیدهتر باشد »کشور ب« با تهدید پیچیدهتری مواجه است.
مواجهشدن و حلنمودن این معماها و مسائل پیچیده نیز نظام بینالملل را واداشته که برای تطبیق با شرایط جدید و جدیدتر همواره دچار تحول توأم با انطباق باشد. در این مسیر هر نظریه و هر شخصی که نتواند خود را با شرایط پدید آمده وفق دهد، حذف یا مضمحل شده است.
نهادهای بینالمللی3 نیز که اعم از سازمانهای بینالمللی4 هستند، از این قاعده مستثنا نیستند. بررسی روندهای شکلگیری و اصلاح در نظام نهادهای حاکم در روابط بینالملل مؤید این موضوع است
چرا جامعه ملل5 جای خود را به سازمان ملل6 داد؟ چرا سازمان ملل ارکان اصلی جامعه ملل را حفظ نکرد؟ چه مسئلهای منجر به جایگزینی دیوان دایمی بینالمللی دادگستری7 با دیوان بینالمللی دادگستری8 شد؟ چرا تعداد اعضای شورای امنیت سازمان ملل در چند مرحله تغییر کرد؟ درحالحاضر موضوع اصلاح شورای امنیت با چه هدفی مطرح میشود؟ همه اینها سؤالاتی است که پاسخ به آنها یّمبن لزوم پویایی درمقابل وقایع و حوادث در نظام بینالملل است. نهادها برای حفظ خود بایستی پویا باشند. اما اگر این پویایی برمبنای خواستهها نباشد، بهطور قطع آن نهاد را با مشکل مواجه خواهد کرد
یکی از تغییرات و تحولاتی که در قرن اخیر در سازمان ملل و سازکار بررسی پروندهها در شورای امنیت تأثیرگذار بود، قطعنامه ائتلاف برای صلح بود. در این مقاله به دنبال بررسی این موضوع هستیم که این راهکار حقوقی برای خارجکردن شورای امنیت از بنبستِ بهوجود آمده در این سازمان در دهه پنجاه میلادی، آیا توانسته است بهطور کامل مشکلات ناشی از سازکار قبلی سازمان ملل را حل کند یا نه؟
پیشینه سازمان ملل و شورای امنیت
سازمان ملل از ارزشهایی دفاع میکندهک پایه و اساس این عصرِ درحال ظهور هستند: آزادی، عدالت و حل مسالمتآمیز اختلافات؛ شرایط زندگی بهتر؛ برابری و مدارا و حقوق بشر. درواقع، دنیایی پیچیده و چالشهای جهانی دقیقاً محیطی است که در آن همکاری بینالمللی باید شکوفا شود؛ زیرا اینها چالشهایی هستند که هیچ کشوری بهتنهایی نمیتواند آنها را حل کند. تروریسم و جرائم سازمانیافته از مرزهای کشوری فراتر میروند. بیماریهای فراگیر، درحال گسترش در سطح جهان هستند زندگی انسانها را نابود و فعالیتهای اقتصادی را مختل میسازند. تغییر آبوهوا و ویرانی محیط زیست چالشهایی عمده به شمار میروند و تنها نسلهای آینده را تهدید نمیکنند. تغییر آب و هوا و ویرانی محیط زیست چالشهایی عمده به شمار میروند و تنها نسلهای آینده را تهدید نمیکنند. نابرابری و فقر میتواند به بی ثباتی و مناقشه تبدیل شود و بهسرعت، همهجا را فراگیرد.
اما نکته مهم اینکه، سازمان ملل در این فضا شکل نگرفت؛ بلکه بعد از حدود هفتدهه از فعالیتش وضعیت جهانی اینگونه است؛ اما پیش از آن وضعیت جهانی چگونه بود؟
در مقدمه منشور ملل متحد این عبارت آمده است که »ما مردم ملل متحد با تصمیم به محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ که دوبار در مدت یک عمر انسانی افراد بشر را دچار مصائب غیرقابل بیان نموده....« جنگ عامل اصلی اتحاد برای شکلگیری سازمان ملل بود. جامعه ملل نیز بههمیندلیل توانست اجماع بینالمللی را جلب کند. وجه تشابه جامعه ملل و سازمان ملل واقعشدن آن دو پس از جنگهای خانمانسوز جهانی است
یکی از وجوه افتراق سازمان ملل با جامعه ملل در عدم توضیح صلاحیت مجمع و شورا در جامعه ملل بود؛ به عبارت دیگر، در جامعه ملل وضعیت بهگونهای بود که حدود و اختیارات شورا و مجمع در مسئله صلح و امنیت بینالمللی که از صلاحیتهای مشترک دو طرف بود، بهطور کامل مشخص نشده بود و میثاق نیز تفسیر معیّنی در رسیدگی به اینگونه مسائل بین دو رکن خود نداشت
باتوجهبه تعداد اعضای مجمع و شورا این مسئله موجب میشد که در تصمیمگیری در مسائل مختلف اختلاف نظرهای بسیاری پدید آید؛ ازاینرو، این مورد بهعنوان یکی از مهمترین علل شکست جامعه ملل ذکر میشود.
در سازمان ملل بهرغم اینکه به موضوع صلح و امنیت اهمیت بسیار زیادی داده شد، درعینحال این وظیفه را بهطور خاص به شورای امنیت محول کرد.