بخشی از مقاله

چکیده

دولت در جامعه ایرانی در طول تاریخ گذشته از برایند برخورد نیرو های معارض و ستیزه جو پدید آمده و نه از اجماع و نوعی قرار داد اجتماعی و به همین دلیل فرهنگ سیاسی و ساختار حکومتی در یک سلسله مراتب اقتدارگرایانه شکل گرفته است. از این رو حکومتها معمولاً به جای ایجاد وفاق اجتماعی برای استمرار و تقویت قدرت خود به تعارضها و تضادها دامن میزنند.

در سده اخیر علی رغم آنکه توسعه سیاسی همواره موضوع روز محتمل داخلی و بینالمللی بوده و تلاشهای زیادی از سوی روشن فکران و سیاستمداران داخلی برای خروج از توسعهنیافتگی سیاسی انجام شده است، حد اکثر میتوانیم بگوییم که شرایط سیاسی ایران همواره دچار تضاد، آشفتگی و ناپایداری بوده و دست خوش افت و خیزهای ناخواسته شده است.

دلیل این امر را میتوان با فرضیه هایی چون عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی، نظام عشیرگی و طایفه گری، سیاستهای استعماری، قانون گریزی و خردستیزی، استبداد شرقی و روحیه قضا و قدری و در یک کلام نبود فرهنگ سیاسی در جامعه ایران مرتبط دانست. در این مقاله به نقد و بررسی جنبه های مختلف فرهنگ سیاسی و تاثیر آن در پیشرفت و توسعه جامعه و کشور پرداخته می شود. همچنین با توجه به افت و خیز های گذشته و تاریخ پر تلاطم کشور و شرایط کلان حاکم بر فرهنگ سیاسی ایران نماد هایی برای ترسیم مسیر آینده در جهت رشد و پیشرفت همه جانبه معرفی خواهد شد.

.1 مقدمه

منظور از فرهنگ سیاسی تمرکز روی ابعاد، آثار و تجلیلها سیاسی فرهنگ در جامعه است. به عبارت دیگر، فرهنگ سیاسی مجموعهای از باورها، گرایشها و بینشها، ارزشها، معیارها و عقایدی است که در طول زمان شکل گرفته و تحت تأثیر وقایع، روند هل و تجربیات تاریخی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در قالب آنها، نهادها ، رفتارها ساختارها و کنشهای سیاسی برای نیل به هدفهای جامعه شکل میگیرد.

ویژگیهایی مانند: تحمل، اغماض، حسن ظن، احترام و اعتماد متقابل، مشارکت پذیری، مدارهای سیاسی و برخورد عقلانی با اعتقادات، سلیقهها، نظرات، رویکردها و برداشتهای سیاسی از جمله شاخصهای فرهنگی سیاسی محسوب میشوند. شناخت این ویژگیها در هر جامعهای از آنجایی مهم است که مسیر رشد، تکامل و توسعه سیاسی هر کشوری با آگاهی از بستر های فرهنگی به طریق صحیحتری پیموده خواهد شد و بالعکس شکل گیری و تداوم سنتهای سیاسی نا سالم و غیر متعارف را نیز باید در تجربههای تاریخی و فقر فرهنگی و ارزشهای سیاسی آن جوامع دانست.

.2 فرهنگ سیاسی در ایران

ایران نیز به علت وضعیت جغرافیایی-سیاسی خاص خود و قرار گرفتن در منطقهای مهاجرپذیر، دارای انقطاعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متعددی در طول تاریخ شده است. اگرچه انسجام و پیوستگی ایرانیان در مقابله با مهاجمان ویژگیهای معنوی رفتاری، خلقی و گفتاری خاصی را در آنها ایجاد کرده و فرهنگ آنها را با دیگر ملتها متفاوت کرده است، ولی از نگاه فرهنگ سیاسی و معیار های امروزی نمیتوان گفت که همه خلقیات و سنتها و ارزشهای ایرانی واجد آثار مثبتی بوده است برخی سنتهای سیاسی که در طول زمان به عادتهای تاریخی-رفتاری ایرانیان تبدیل شده، یکی از موانع توسعه سیاسی در ایران بوده است. این رفتارها شامل موارد زیر است:

.1تسلیم پذیری یا سلطه فرهنگ تسلیم به مقدرات و جبر روزگار و عدم تمیز بین قوانین طبیعی و اجتماعی و توسل به نیرو های ماوراء طبیعی برای دفع شر و مهار امور اجتماعی.

.2خرقه گرایی که در واقع ادامه طبیعی ویژگی قبلی و در فرهنگ سنتی معلول بی سوادی و بینش غیر عقلایی است.

.3رواج سنت نقلی به جای فرهنگ نقلی - در برخورد با پدیدههای طبیعی و مادی - .

.4فرهنگ قضا و قدری که در تعارض مستقیم با خلاقیت و نوآوری و آینده نگری برای پیشرفت و توسعه در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.

.5فقدان اجماع به نحوی که کار گروهی و کوشش برای تشریک مساعی و همبستگی ارگانیک و انصراف از مقاصد فردی به خاطر مصلحت عمومی را تحتالشعاع قرار میدهد.

.6فقدان رسمیت در فرایند شکل گیری نهادها و ساختار های سیاسی، اجتماعی و برقراری رابطه به جای ضابطه

.7سنت خودکامگی و استبداد: این مسئله که چرا در طول تاریخ قبل از انقلاب اسلامی ایران با سقوط یک حکومت مستبد، نظام جایگزین آن نیز همان شیوه استبدادی را دنبال کرده، توجیهی جز فرهنگ سیاسی ندارد. معمولاً حکومتهای خودکامه هیچ گاه آمادگی تفویض قدرت به طریق مسالمت آمیز را ندارند و برای باقی ماندن در قدرت از هیچ کوششی دریغ نمیکنند.

همین فرا گرد سبب میشود کشور دچار آشوب و هرج و مرج و دست آخر انقلاب شود. ولی هنگامی که خواسته آنان جاهی عمل میپوشد، انقلاب یا اصلاحاتی صورت میگیرد، افراد دوباره دنبال فرد مقتدری میروند که بتواند اوضاع را سرو سامان داده و امنیت را برقرار سازد. این دور باطل منتهی به استقرار استبداد میشود.در جامعه سنتی ایران، قدرت دولت تابع هیچ هنجار عرف و یا قرارداد نبوده است و اساساً نه قانون و نه سیاست به مفهوم غربی آن در قاموس فرهنگ سیاسی ایران وجود نداشته است. به عبارت دیگر، قانون همان اوامری بوده که حاکم به طور مستقیم صادر میکرده و یا در شکل پیشرفته آن از طریق قوه مقننه صادر میشده است.

8.    سنت خشونت، توطئه و تزویر: نبود سنت سالم تساهل در فرهنگ سیاسی ایران منشا بسیاری از بیداد گری ها، عقوبتها، حق کشیها، ترورها، قتلها، مفقود شدنها، مقطوعالنسل شدنها و ... است. این فرهنگ مبین این واقعیت تلخ است که در فرهنگ سیاسی ایران الگو و هنجار قانونی، شرعی و انسانی برای رقابتهای سیاسی وجود نداشته است.

9.    سنت تک روی و فرد گرایی: بر خلاف نظریهای که فردیت یا اصالت فرد را به عنوان یکی از پایههای نیرومند توسعه و شکوفایی انسان قلمداد میکند و آن را اساس اراده شهروند اجتماعی در فرایند شکل گیری گروههای سیاسی میداند. فرد گرایی سنتی ایران که به نوعی در فرهنگ تک روی تظاهر میکند، مانع عمده شکل گیری احزاب و گروههای متشکل سیاسی بوده است.

البته علت آن را باید در فرهنگ سنتی جامعه ایران جست و جو کرد. بدین معنی که افراد در سطوح مختلف اجتماعی ضمن حفظ الگوی فردگرایانه خود تنها در امور خاص دینی قائل به تشکلهای جمعی بودند و در این اجتماعات نیز به دلیل ترس سنتی از حکومت، هرگز مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح نمیشد. در حالی که فرد گرایی در سنت غرب دستاورد دیگری داشت. در جوامع غربی مشارکت سیاسی در قالب احزاب و گروههای ذینفوذ صورت میگیرد که فرد آن را محلی مناسب برای تأمین اهداف فردی خود تلقی میکند، در حالی که در ایران چنین باوری به وجود نیامده و درونی نشده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید