بخشی از مقاله

چکیده

ملا فتح االله شاهنامه چی عارف مسلمانی است که در بیان اندیشه خود به باورهای دینی استناد می کند و از سیرت پیامبر و قصص دینی یاری می جوید. در این گفتار می خواهیم بدانیم منشاء لطایف و اصطلاحات عرفانی موجود در شعر ملا فتح االله شاهنامه چی کدام است؟ هدف شاعر در ساختن داستان صنم و برهمن چه بوده است؟
در این بررسی دریافتیم که آبشخورهای دینی، حکمی و عرفانی مثنوی او، از قرآن، روایات دینی و اندیشه های عرفای زاهدی مانند خواجه عبداالله انصاری، نجم الدین رازی، رشیدالدین ابوالفضل میبدی و مولانا جلال الدین پربار شده است. هدف شاعر از سرودن این منظومه ارائه باورهای دینی با داستانی عاشقانه و عارفانه و ساختن یک مثنوی اخلاقی و دینی بوده است.

کلیدواژه: مثنوی معنوی، طریقت، ملا فتح االله شاهنامه چی، صنم و برهمن، لطایف و اصطلاحات عرفانی

مقدمه

صنم و برهمن - صنم الخیال - ، از ملافتح االله شاهنامچی، از سرایندگان روزگار شاه سلیمان صفوی - 1105-1077 - ، - منزوی 1351، - 2991 :4؛ این مثنوی 980 بیت دارد.2در باره »ملا فتح االله شاهنامه چی« شاعر این منظومه، در تذکره ها نامی یافت نشد. آنچه که از اشعار او می توان دریافت، این است که: شاعر در بارهمردپرهیزگار اصفهانی سخن می گوید، آن مرد چنان هنرمند توانمندی بوده که خردمندان در کار او می ماندند و وجودش را نور توحید روشن کرده بود. به حکم قضا، هوای سیر عالم گریبان گیرش می شود، تا از راز کار آدمیزاد سر در بیاورد. در این راه، جانش از آسایش بی خبر بود و بسیار سفر کرد، اما طبعش هیچ کجا آرام نگرفت، به جز قم. از ساکنان شهر قم شد و مانند گنج در ویرانه گم شد. تا این که آفتابی - زیبارویی - به تزویجش در آمد. از این روی دریای ذوقش موجی ایجاد کرد و ابر فیض الهی گوهر در صدفش ریخت. ولی جدایی غم انگیزی برای آن هنرمند به وجود می آید.

چون دلش با گرمی عشق آشنا بود، از محبت سرود؛ صنمی ساخت تا زنجیر عشق، عراقی را بتواند به هند آورد - ب. - 640-534 شاید این اندک اطلاعات مربوط به خود شاعر باشد. در دوره ای که بی ثباتی در جامعه حاکم است، فرمانروا عمرش را به بدمستی و بی رحمی می گذراند و به راحتی زندگی ها بر باد می شود. شاعر پرهیزگار و معتقد، استعداد خود را به پای کدام پادشاه و دربار بریزد. به هر دلیلی از اصفهان پایتخت شاه سلیمان دور می شود. از آنجایی که شیعی با ایمان بوده، در قم آرام می گیرد. آنچه از اشعار برمی آید: ملا فتح االله، شاعری است، فقیه و دانشمند و توانا و برای بیان رموز فکری خود، راه صوفیان و عارفان را برگزیده، و لوای حق پرستی برافراخته است. آبشخورهای دینی، حکمی و عرفانی او قرآن، روایات اسلامی و اندیشه های عرفای بزرگ است.

مثنوی»صنم و برهمن« سروده ای است عارفانه و عاشقانه؛ بیانگر اعتقاد راسخ دینی شاعر و شوق هنرورزی او در حول باورهایش. نیروی ایمان در شاعر خود نوعی عشق است، از آن جهت که عشق رابطه عاشق را با امور دنیوی قطع می کند و بهشتی را برای عاشق مهیا می کند که جز آرزوهای خود نبیند. - 2 دو نسخه از این مثنوی موجود است؛ هر دو نسخه با هم تطبیق داده و تصحیح شده است و منبع اصلی در این پژوهش همین دو نسخه بوده که توسط نگارنده تصحیح و چاپ شده است. نک. - شاهنامه چی 1394، . - 26-2 این گفتار از نوع نظری با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است؛ ضمن تحلیل و بررسی لطایف و اصطلاحات عرفانی، اندیشه های عارفانه و فقیهانه این شاعر شیعی بیان شده تا به جامعه شعر و ادب معرفی شود.

لطایف و اصطلاحات عرفانی در شعرملافتح االله شاهنامه چی

مثنوی صنم و برهمن پر از لطایف و اصطلاحات عرفانی است؛ دریافت های عارفانه ملافتح االله تحت تأثیر دانش دینی و مطالعات عمیق عرفانی اوست. در دوره ای که شعر در میان خواص ارج و قربی ندارد، ملا فتح االله با پرداختن به فقه و مطالعات عرفانی، خود را مسلح به دانش معنوی کرده است؛ دریافت های معنوی با تجربه عشق، از او شاعری ساخته که گاه فقیهانه و عالمانه، گاه عارفانه و عاشقانه می سراید. نیروی عشق، اعتقاد و باور دینی شاعر، لطایف و زیبایی های این مثنوی اخلاقی و دینی را شکل داده است:

جهان از بحر عشق انگیخت یک موج   که از لعل و گوهر آراست صد فوج 3 - 365 -

الهی تا بود از عشق نامی     ملک را بخش از آن میخانه جامی - - 366

نجم الدین رازی درباره آفرینش آدم و خزانه داری او، چنین نوشته است:

از شبنم عشق خاک آدم گل شد     صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

سر نشتر عشق بر رگ روح زدند     یک قطره فرو چکید ، نامش دل شد

... چون نوبت به دل رسید، دل آدم را از ملاط بهشت بیاوردند، و به آب حیات ابدی بسرشتند... - رازی . - 69-67 :1375

شاهنامه چی گفته است:

به کام جان بریز آب حیاتی       دلم را بخش از این ظلمت نجاتی - - 139

و حافظ لسان الغیب:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند   و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند - حافظ: - 142

... چون کار دل بدین کمال رسید، گوهری بود در خزانه غیب که آن را از نظر خازنان ملکوتی نهان داشته بود ، و خزانه داری آن به خداوندی خویش کرده، فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الاّ حضرت ما، یا دل آدم. آن چه بود؟ گوهر محبّت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بود و - 3 در این گفتار هر بیت از منظومه صنم و برهمن با شماره آن ذکر می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید